-
سلام آقاي جواديان
تاپيكتون رو حذف نكنيد. من هنوز جزوه هامو برنداشتم:18:
يه باغبان تو تاپيك شركت كنه، اون تاپيك گلستان ميشه/
تاپيك خاطرات عاشقانه رو كه خانوم مصباح معرفي كردند رو خونديد؟
ببخشيد اگر ادامه پست اولم رو ندادم. يكم درگيربودم. ولي ان شالله تو چند روز آينده ادامه اش ميدم.
فقط شما هم بگو چقدر پيشرفت داشتي؟
اصلا چي كار ها كردي؟
-
سلام صبح بخیر آقای جوادیان
من پستای شمارو خوندم تکلیفت با خودت معلوم نیست آخه چی میخای شما میگی عشق میخای که باز میگی داری
به نظرم میخای خودتو راضی کنی خوبه که به فکر اصلاح محبت با همسرتون افتادین به این فکر کن که زمانی که رفتین خاستگاری با چه شور وحالی و
خوشحالی فراوونی الان همون عشق اولیه هستش
چراااااا فراموش کردی دل محبت عشق را باهاش تقسیم کردی بهش شور وحرارت دادی چون دوستش داری
الانم داری گاهی وقتا زن وشوهر زیاد پیشه هم باشن همو فراموش میکنن برا هم عادی میشن یادشون میره یه زمانی به در ودیوار میزدن تا
عشقشون را بدست بیارن نمیگم فقط آقایون خانمها هم شاملشون میشه
یه سوال داشتم خانم شما زیادی به شما وابسته نیست ؟
نمی دونم ولی اگه باشه راه دیگه داره اونم بایستی برا خودش مستقل باشه وقت بزاره اون وقته شما بیشتر دنبالش هستین همش دنبال این
هستین که از دستش ندین من نمیگم این جوری هست ولی ما خانمها گاهی وقتا اون قدر در گیر زندگی میشیم که خودمون را فراموش میکنیم همش
دنبال اینیم که به همسرمون خوش بگذره یا اگه اون نباشه هیچ کاری انجام نمی دیم که ممکنه خودمون اون کار را به راحتی انجام بدیم حتی اگه در
مورد خودمون باشه یا در مراسمی نمیریم چون اقا نیستش ولی باز بدونش امکان پذیر هست و.....
سوال دوم شما فرزندی دارین ؟
بچهها برکت خونه هستن آقایون به خودشون افتخار میکنن که تونستن خانواده را تامین کنن بچهها رو خوشحال کنن دیگه همه فکر ذکرشون خانواده و
بچههاشون میشن دیگه فرصتی باقی نمی مونه که به چیزه دیگه فکر کنن
خوشبختی که شما دنبالش هستین همینه زندگی کردن جاری کردن عشق ومحبت به خانواده از داشته هامون راضی بودن شکر خدای بزرگ را کردن
به خاطر نعمت بزرگ اونم سلامتی
موفق باشین
-
سلام خانم هلنا.. ممنون بابت نظری که گذاشتین.. از مدیریت خواسته بودم تاپیکهامو حذف کنه ولی فعلا که نکردن.. و نمیخواستم دگ راجبه مشکلم بیام اینجا ولی دور از ادب بود جواب نظرتونو ندم..
پرسیده بودین خانموتون زیاد بهتون وابسته نیست؟؟ والله نمیدونم وابستگی چطور میشه و چه مدلیه..
در مورد بچه هم نظر خاصی ندارم..فقط ترس دارم که اگه خوب نشم مشکل دو تا بشه..واسه اون فعلا دست نگه داشتم..ولی این هفته که برم پیش مشاور راجبش حرف خواهم زد..
نمیدونم حس بچه دار شدن چطوریه؟ ولی این دفعه تا مطمئن نشم کار عجولانه ای نخواهم کرد..
مشکل بنده مقایسه شدید همسرم و نگاه وسواس گونه به انتخابمو رفتار همسرمه.. که فعلا نتوئنستم حذفش کنم..تلاشهائی میکنم ولی چیزهائی که تو ذهنم ساختم راجبه همسر آینده اونا خیلی قویتر از مثبتیائی که به خانمم میدم..
ولی دست از تلاش بر نخواهم داشت تا وقتی که بفهمم دارم اشتباها به قول عامیانه زور میزنم..
مرسی:72:
-
محمد رضا عزیز از شمام ممنون ..جزوه راجبه چی؟؟:303:
تاپیک عاشقانه هارو کمی خوندم ولی حوصلم نکشید زیاد بخونم..
کلا دارم انرژی مثبت میدم .. و منفی ها رو که میاد سراغم دفع میکنم.. مثل قبل منفیا پدرمو در نمیاره ولی واقعا خستم کردن..
کفش پاشنه بلند ..شوخی کردن با خانومم .. بگو و بخند تو ماشین با همدیگه.. جایگزین کردن مقایسه منطقی بجای مقایسه احساسی..
جلوگیری از حمله وحشت و اضطراب.. رسیدگی به مغازه و زوم کردن رو افزایش فروش و کارهای دگ
-
سلام...آقای جوادیان شما گفتید که تعجب میکنید از مردی که خانمش زیبا نیست و بهش خیلی علاقه داره...
بنظر من این اصلا تعجب نداره...
من زندگی خودمو مثال میزنم...من ازون دخترای مذهبیم که بجز یه رژلب کمرنگ هیچی استفاده نمیکنم (ازونجایی که شما خودتون در این زمینه اطلاعات کامل دارید عرض کردم)
ولی با این حال چه تو فامیل چه تو دانشگاه... و الانم تو کادر بیمارستانی که بعنوان مهندسی پزشکی تازه یه ماهه توش کار میکنم ... به عنوان یه دختر زیبا شناخته شده هستم...
و اما همسرم:
همسرم از نظر ظاهر (یعنی صورت) اصلا در حد من نیست...ولی من دیوانه وار عاشقشم...چرا؟چون همسر من خیلییییییییی مهربونه...یعنی وقتی کنارم نیست تنها چیزی که از ایشون تو ذهنم میاد اخلاق خوب و مهربونیشه...
ناپایان اول:
خانمایی که زیبایی زیادی دارن مطمینا توقع یه همسر خاص رو هم دارن...
همسر خاص: یعنی یه آدم فوق العاده پولدار, با مدرک تحصیلی بالا ,حقوق ماهانه چند ده تومن, یه خانواده اصیل ,تحصیلات بالا و ...
من همچین همسری دارم
اما واقعا به حالش تاسف میخورم...چون یه خانم بداخلاقه لوسه از خودراضی با توقعات بیجا ,کینه ای و... نصیبش شده...( هنوز هیچی نشده شوهرم جرات نمیکنه جلوی من با مادرش صحبت کنه چون من از مادرشوهرم کینه قدیمی دارم...یا حتی جرات نمیکنه موقع خواب گوشیشو سایلنت کنه چون در غیر اینصورت حتما زنگ میزنم پدرشو شکایتشو پیش پدرشوهر مهربونم میکنم:311:برای بیرون رفتنشون ...برای لباس خریدن... برای حتی نشستن رو میز خاص تو رستوران ...حتما باید نظر منو بخاد وگرنه...:54:)
بگذریم...
شما اگه یه وقت یه دختر یا پسر کامل پیدا کردی به ما هم اطلاع بده:310:
واقعا انسان کامل وجود نداره
فقط بحث پررنگ و کمرنگ کردن ویژگیهای خوب و بده...
برای منم زیبایی خیلی مهم بود...اما الان جاشو به چیزای دیگه داده...با تکرار و تمرین درست میشه...نگران نباشید.
امیدوارم این اتفاق برای شمام بیفته :103:
ناپایان دوم:
یه دوستی گفتن که به همسرتون مسیجای زیبا بده چون تو ناخودآگاه خودتم تاثیر داره...من از همسرم دایما درخواست میکردم که ویژگیهای اخلاقی خوبمو بگه...طفلی اونقده گفته که شده ملکه ذهنش...الان تنها کسی که فکر میکنه من خوش اخلاق و مهربونم فقط همسرمه و لا غیر...:227:
چون باید کلی فیلم دانلود میکردم این موقع صبح(شب؟)بیدار شدم!قسمت شد که بیام اینجا و از تجربه خودم بگم..از طولانی شدن نوشته ام عذر میخام
موفق باشید
-
با سلام
کیفیت رابطه زناشویی شما با همسرتون میتونه خیلی روی احساستون نسبت به اون تاثیرگذار باشه. چون این تنها رابطه ای هست که شما فقط با همسرتون میتونین داشته باشین .
به نظر من روی کیفیت رابطه جنسیتون با همسرتون کار کنید.چیزهایی رو که توی رابطه میخواین حتما بهشون بگین.
یک رابطه زناشویی خوب میتونه عشق و علاقه بین زن و شوهر رو خیلی بیشتر کنه .
ولی در کل به نظر من شما تمرکز اصلیتون رو روی درمان وسواس فکریتون بزارین . در غیر این صورت مشکلات شما نه تنها در مورد همسرتون بلکه در تمام امورات زندگی
ادامه پیدا می کنه.
-
سلام صبح بخیر
شما فیلم .... نگاه میکنین ؟
ولی اگه این جوری باشه شاید وسواستون از اونجا شروع شده باشه چون این فیلما خوب که نیسیتن هزار تا بدی دارن باعث میشه همش ادم در
حیطه مقایسه قرار بگیره واز زندگیش راضی نباشه
منظورم از وابستگی اینه که مثلا خانم زیاد بهتون زنگ میزنه بدون شما اب نمیخوره میخاد بره بانک میگه شما بیا من اون قدر وارد نیستم یا می خاد
چیزی بخره که براش امکان داره میگه شما بخر وارد تری خلاصه که کارای خودشم به شما میسپاره نمیدونم اگه این جوری باشه توی ذهن خودش
شما رو خیلی قبول داره و میگه من بدون اون اب نمی خورم ولی نمیدونه داره اشتباه میکنه چه ضربه ای به خودش میزنه یا ممکنه شما در انتخاباش
اونو دچار وسواس کردین یا زیاد ازش انتقاد کردین که باعث شده که خودش اون قدر قبول نداشته باشه وشما رو ناجی خودش بدونه این خودش یه
معذل میشه چون هر چی بیشتر اویزون کسی بشی طرف مقابل گریزون میشه
اینایی که گفتم بادقت بخون خودت حلاجی کن اگه باشه خیلی زودتراز اینا مشکلتون حل میشه میتونی با مشاور صحبت کنی بهت راه کار میده
این حدیث را شنیدین روزی یه بنده خدایی میاد سراغ حضرت علی ع در مورد ازدواجش و وسواسی که در وجودش بیدار شده سوال میکنن که فرق یه
خانم زیبا با یک خانم که زیبایی متوسط دارن چیه از نگاه اقایون ؟؟؟؟؟؟؟
ایشون میان 5 تا تخم مرغ را رنگ میکنن بهش میگن حالا بیا یکی یکی از همش بخور
اون وقت مزه هاشو برا مون بگو خلاصه اون اقا میاد از همش میخوره و در اخر میگه همش یک مزه یک طعم داشت خلاصه که اون اقا متوجه شد و
جوابشو گرفت
سعی کن شبا بیرون برید با همسایه دوست اشنا فامیل خودتون را مشغول کنین وقتی در یک جمع باشین هر کدام یه صحبتم بکنن حسابی ذهنت در گیر میشه و فرصتی باقی نمیمونه برای فکرای باطل
هر شب سوره یس را بخون برا رفع وسواس هست اگه بتونی چهل شب بخونی خیلی خوبه وهر شب تقدیم کن به 14 معصوم مشکلتون حل میشه
موفق باشین التماس دعا
-
با سلام خدمت دوستان گرامی..دیروز جواب نظراتتونو نوشتم اینجا و هر کاری کردم ارسال نشد..برا یه تاپیک دگ هم نظر گذاشتم اونم هر چی زدم ارسال نشد..و حوصلمو برد ..
ببخشین جواب نتونستم بدم..
یه مدت دگ میام ..فعلا با اجازتون:72: