من لیسانس ایشون دیپلم ایشون شاغلن بصورت ازاد ماهیانه ۱/۵درامد
نمایش نسخه قابل چاپ
من لیسانس ایشون دیپلم ایشون شاغلن بصورت ازاد ماهیانه ۱/۵درامد
سلام خانم محترم... من از سر عادت انگار شبا قبل خواب که میام خونه باید به همدردی سر بزنم !! تاپیک شما رو خونده بودم دیروز..واقعا تصمیم جدیدتون رو دیدم با تمامی این که خوابم می اومد دلم نیومد ننویسم براتون !!!
لطفا اینا رو یادتون باشه... روزی که احساساتتون فروکش کرد و این پست من هنوز هست...
البته این نظر شخصی بنده هستش شایدم نه لزوما درست ولی محترم... ادمایی که برای زندگیشون ارزش و وقت قایل هستند و به طور خاص اقایون (ببنید امیدوارم شما و سایر دوستان از این حرفم سو تعبیر نکنند) به جای این که توی دنیای مجازی و شبکه های مجازی امثالهم که نام بردید که در سیستم های اندروید و.. مد شده و... مشغول سوزوندن عمرشون باشند بلکه توی دنیای واقعی سرگرم ساختن زندگیشون هستند و وقتی برای گذاشتن در این محیط ها ندارند... البته واسه اکثر خانم ها درسته شده یه جورایی چی بگم تفریح یا شاید هم خیلی مفید و... البته شاید اونم چون وقت ازاد تری دارند یا شاید می تونند داشته باشند (البته در حالت کلی این شبکه ها مزایایی هم داره که بنده منکرش نمیشم ولی مشکل این هستش این قدر درگیر مضراتش میشیم که سودی نمی بریم)...ولی برای اقایون اصلا چنین نظری ندارم....
حالا من چند تا سوال می پرسم لطفا جواباش پیش خود شما...احتمالا این اقا قبلش توی همون شبکه مجازی همیشه وقتشو می ذاشته...قول میدم اول اشناییتون هم که کلا به احتمال زیاد پای درد دلای هم بودید و... اگه نگم کل روز قول میدم تمام وقت هایی که چه شما چه ایشون سر کار نبودید و خالی بوده اون جا با هم بودید... خب چنین مردی واقعا به نظر شما مرد زندگی هستش ؟ واقعا استعداداش حروم شده ؟ کسی که توی دنیای مجازی دنبال گمشده هاش هستش و در دنیای حقیقی نتونسته بهش برسه؟ !
جدایی از اینا بد ترش این هست بیس و مبنا رابطه ی شما و شکل گیریش غلط بوده... احتمالا نقطه ی مشترک شما دو نفر چی بوده؟! بله نامردی و درد هجران و درد دل و... بعدش یکدفعه دیدید یک دل نه صد دل شیفته ی هم شدید؟ لابد اینم قسمت و تقدیر خدا بوده ؟!
فرمودید خیلی وقت بود حس امنیت و کنار یکی بودن و.. رو تجربه نکرده بودید؟!! خوبه که با خودتون صادق هستید .. پس احتمالاقبل تر ها چنین تجربه هایی رو داشتید و شاید با شدت بیش تر... این اقا هم شدند یه جورایی براتون تسکین... خودتون هم خوب می دونید ایشون نقش یک مسکن رو برای شما داشتند و دارند و نه یک درمان همیشگی...مسکنی که وقتی اثرش بره خیلی درد های بدتری سراغ ادم میاره !!!!
از همین الانش هم بذر بدبینی در شما ایجاد شده... مثلا فردا روزی فکرشو بکنید این تب و تابتون بخوابه...اون وقت توی بحث هاتون اول شما میگید اره تو شیفته ی موقعیت مال و.. من شدی...اونم از همین گذشته ی صد در صد شما که گفتید میدونه چیزایی میاد توی ذهنش که سریع میگه تو هم فلان و بهمان بودی و... تصورش رو بکنید ؟!!
اون اقا هم یک جورایی دنبال تسکین و موتور محرک هستش که واقعا نیروی عشق و دوست داشتن عجیب نیرو محرکه قدرتمندی هستش برای اقایون....ایشون واسه جرقه ی دوست داشتن شما قطعا یک حرکت هایی انجام خواهند داد..ولی گفتم جرقه... قول میدم به اون اقا که مثلا الان یکدفعه بعد این سن متحول شدند که خیلی از نا داشته هاشونو بدست بیارند به خاطر شما بگید اقا من پشیمون شدم..همون اقا قول میدم اگه دوباره توی همون شبکه ی مجازی نرفتند کل وقتشون رو به مرثیه سرایی و بد گفتن راجب شما که اره نفر قبلی هم منو تنها گذاشت!! باباجان نفر قبلی هم شاید واسه خاطر همینا تنهاش گذاشت و رفت...چرا ما همیشه به اون فردی که نیستش حق نمی دیم ؟!؟!!!
خانم تینا ببنید کاش بحث ضرر می بود همش...یه وقتایی یک زن و شوهری توی مرحه ای از زندگیشون اقا به مشکلی بخوره اون خانم صد ها برابر کارای شما در حق همسرش کار انجام بده و... ولی شما ببنید واقعا به نظر شما مردی که تا این سن من حداقل میگم ایشون 27 ساله و شما جواب دوستمون رو مبنتی بر سن ایشون نگفتید...نتونستند یا نخواستن دیپلم بگیرند...کار درست و حسابی ندارند...سرمایه ی درستی ندارند.. وقتشون رو هم که به بطالت می گزرونند... قول میدم بعد ازدواج خیلی راحت بگند همینی بودم که دیدی..
فکر کنم ساکن تهران هم هستید... حقوق 1.5 در تهران یک جورایی میشه گفت جز حقوق های بسیار بسیار کم و شغل های ساده هستش در شهر تهران که واسه نفس کشیدن هم باید پول بدی؟!
ضمنا ببنید درسته در کنار ایشون لذت می برید ولی یادتون باشه ایشون لزوما همسر شما شاید نشند... مطمئن باشید روزی که ازدواج کنید خواه یا نا خواه وجدانتون درگیر این رابطه ها و حس های خوب خواهد شد و اون جا کامتون تلخ خواهد شد به نظرتون ارزش داره ؟!؟!؟... توصیه می کنم شما که خواستگار و موقعیت های خوبی دارید با یکی از همونا که به دلتون هم قطعا خواهند نشست ازدواج کنید...
یک بنده خدایی می شناختم هدفش از کنکور این بود که عشقش گفته... وای من این قدر از این داستانای نافرجام خوندم و دیدم مثلا طرف واسه خاطر دختره خانم یا دختره واسه خاطر اقا پسر خواست یک چیزی بشه که بهم برسند و اخرش هم نرسیدند که هیچ بدتر هم شدند...
ببنید اون اقا خودشو بیش تر دوست داره یا شما رو ؟ شما هم همین طور... منم همین طور ؟ قطعا اول خودمونو دوست داریم اولش و بعد اون هستش که به دوست داشتن بقیه می رسیم...کسی که خودشو اون قدر دوست نداشته برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه برای یک نفر دیگه که تازه از راه رسیده به نظرتون متحول میشه...
شاید یک درصد هم واقعا یکدفعه ایشون واقعا تغییر کنند و... ولی شما خودتون کلاتونو قاضی کنید...
البته بگم شاید بعد تصمیم جدایی ایشون اصلا گیریم یک درصد خودکشی کنند مثلا! بنده هیچ مسئولیتی رو گردن نمی گیرم..من نخواستم شما رو به جدایی سوق بدم ابدا... فقط خواستم حقایقی رو بگم که خود شما هم البته بهش واقفید و می دونید و فقط چون درگیر احساس و دلتون شدید دنبال افرادی هستید که شاید تصمیم اشتباه شما رو تایید کنند و ادامه بدید... پس تصمیم گیرنده نهایی خودتون هستید و عواقبش هم با خود شماست.
مطمئنم تصمیم عاقلانه رو می گیرید.
من دوستی دارم که شرایطش مشابه شما بود. البته شرایط مالی دوستم از شما بهتره (علاوه بر ماشین، خونه هم داره)، شرایط دوستش هم از دوست شما بدتر بود (اون آقا درآمدی نداشت)، شرایط رابطشون هم از رابطه شما بدتر بود (دوستم حتی لباس های دوستش رو می خرید، و همیشه شیک ترین رستوران ها رو به خرج دوستم می رفتن. البته اینها به پیشنهاد دوستم بود).
با این اوصاف، من که نمی تونستم علاقه ی اون آقا رو باور کنم (هرچند از دارایی های دوستم، مثل خونه و موجودی حسابش و اینها، و دارایی های پدرش خبر نداشت، اما همین ماشین و لباس و غیره می تونن انگیزه خوبی برای چسبیدن باشن).
ماجرای عشق اینها چند سال طول کشید. و دوستم همیشه پر از شک و تردید بود که این بخاطر پول و امکانات منو می خواد یا نه؟؟ از طرفی هم بخاطر اینکه فکر می کرد پدرش اجازه چنین ازدواجی رو نمی ده، اجازه خواستگاری نمی داد. از طرفی هم فکر می کرد با چنین ازدواجی آبروش تو فامیل و آشنا می ره.
در هر حال آخرش من که متوجه شدم دلیل علاقه اون آقا چیه. و چه چیزی در دوستم هست که باعث شده اینقدر براش خواستنی و ارزشمند باشه.
حالا هم ازدواج کردن، شرایط کاری شوهر دوستم داره بهتر و بهتر می شه، و خداروشکر زندگی خوبی هم دارن. طوریکه من آرامش رو در همه سلول های وجود دوستم حس می کنم.
این می تونه یه استثنا باشه، اما چه باشه و چه نباشه، من براساس این تجربه ای که شاهدش بودم، یه سری توصیه برات دارم.
دوستت رو از نظر مالی حمایت نکن. اگه واقعا تو رو بخواد، این خرج کردن باعث می شه نتونی باورش کنی. و اگه واقعا نخواد، این خرج کردن باعث می شه بهت بچسبه.
اون (برخلاف تصورت) نیازی به پول شما نداره، حمایت مالی فقط باعث می شه نتونی حقایق رو ببینی (حالا ممکن حقیقت دو رویی این آقا باشه، ممکن هم هست صداقتش باشه).
دوم اینکه سعی نکن اونو به معیارهای پدرت برسونی و بعد اجازه خواستگاری بدی. در طی این مسیر فشار عاطفی زیادی رو باید تحمل کنی، آخرشم معلوم نیست پدرت قبول کنه (اتفاقی که برای دوستم افتاد). در عوض بذار بیان خواستگاری. اینجوری حداقل متوجه می شی که خونواده اون مشکلی با این قضیه ندارن. و می فهمی که خودش چقدر مصممه. در مورد نظر پدرت هم پیش داوری نکن. ممکنه چیزی در این آقا ببینه که قبولش کنه. ممکن هم هست براش شرایطی بگذاره. اگرم قبولش نکنه، ممکنه دلایلی برات بیاره که به نظرت منطقی بیاد و خودت قید این ازدواجو بزنی.
سلام
چه کار خوبی کردین که موضوع خودتون رو اینجا مطرح کردین.
ان شالله هر شخصی در حد توانش بتونه شما رو راهنمایی بکنه.
هر چند که ماشالله خودتون اهل تدبیر و اندیشه هستین.
چند تا سوال مي تونم ازتون بكنم؟
اگر امروز زنگ زدن به منزل شما، و آقايي وقت خواستگاري خواستن از خانواده اتون كه شرايطشون خیلی خوب بود، يعني هم مستقل بودن، كار خوبي داشتن، روحياتشون به شما مي خورد ، تحصيلات مناسب داشتن، و در كل متناسب اميال شما بودند.
اجازه ورود بهشون ميداديد؟
يا تو دلتون ميگفتيد من به اين آقا كه باهاش رابطه دارم، متعهدم؟
از وقتی با این آقا آشنا شدین، شده که تو محل کارتون، یا تو مهمونی ها، یا حتی در رسانه، شخصی به واسطه شرایطش که به نظرتون با شما متناسب بود، توجه تون رو جلب کرده باشه؟ و تو دلتون بگید ای کاش این آقا که من باهاش رابطه داشتم چنین خصوصیاتی داشت؟
اگر فردا روزي با اين دوستتون، عقد كردين، مورد مناسبي براتون پيش اومد، پيشمان مي شويد؟
به راحتی میتوانید این آقا رو به دوستان و آشنایانتون معرفی کنید؟
خانوم ما بايد به همسر آينده امون متعهد باشيم. از حفظ سلامت جسماني گرفته تا سامت روان و حتی عاطفه و ابراز محبت هامون.
هر وقت شخصي اومد كنارتون قرار گرفت كه كنارش آرامش داشتين، يعني حس بدي بهتون دست نداد با بودن کنارش ، به عنوان همسر بهش تكيه كنيد.
ازدواج نه تنها وصلت دو تا جوان هست، بلکه وصلت خانواده ها هم هست! یعنی خانواده عروس با خانواده داماد نباید اختلافات فاحشی داشته باشند.
این امکان با شرایط شما هم خوانی دارد؟
قرار هست شما بشین دختر خانواده داماد و ایشان بشوند پسر خانواده عروس.
این امکان با مورد شما هم خوانی دارد؟
معمولا اين طور بوده كه آقايون از همسرانشون بالاتر بودند. اگر اين موازنه برعكس بشه، من شخصا نمي پسندم و تجربه هاي خوبي از اين نوع ازدواج ها نديدم.
زمانی که پسر با شرطی از جانب دختر روبرو میشه و برای رسیدن به اون تلاش میکنه و حاضر هست خودش رو تغییر بده، تو نگاه اول خیلی خوب و عاشقانه میاد، ولی من به شخصه تجربه های خوبی رو تو این زمینه ندیدم.
بگذریم که موارد استثنا هم وجود داره!
تا حالا با خودتون جمع بندی کردین که همسرتون چه معیار هایی باید داشته باشه؟ ملاک های مورد نظرتون چی هست؟ این آقا چند درصد تطابق با ملاک های شما داره( البته برای نمره دادن از احساساتتون فاصله بگیرید)
به نظرم ازدواج زن و مرد به چند دسته تقسيم ميشه:
1- دختر نياز به حامي دارد----------------------------- مرد روحيه حمايت گري دارد
2- دختر با اعتماد به نفس است و مستقل -------------------- مرد با اعتماد به نفس است و مستقل ( در عين داشتن اندكي روحيه حمايت گري)
3-
4-
5-
ديگه براي اينكه بار منفي باقي آيتم ها زياد بود، باقيشو ننوشتم.
خانوم براي ازدواج خوب ( دقت کنید برای ازدواج خوب این دو تا دسته به نظرم من جوابگو هست، باقی شرایط اگر هم به موفقیت میل کنند، جز استثنا هستند) بايد در يكي از دسته هاي 1 و يا دو قرار بگيريد. به شما ميخوره جز دسته دو باشيد. این اقا خصوصیات مردان این دسته رو داره؟
اگر امکانش رو دارین، اینجا یه سری از خصوصیات خودتون و اون آقا رو بنویسید تا با هم بررسی کنیم. مثل سن، شرایط اجتماعی، خانواده گی و .........
در ضمن، الان که شما از روی احساس بعد از قطع رابطه به اون آـقا پیام دادین، با زهم رابطه اتون رو با ایشون شروع کردین؟
با یه سری از حرف های فدایی موافق بودم.
به حرف های خانوم میشل هم فکر کنید.
خانوم من برای تمام مطالبی که گفتم، مثال داشتم ولی سعی کردم از ذکر مثال خودداری کنم. تا شرایط شما رو بررسی کنیم تا ذهنتون منحرف نشه.
منتظر تو ضیحات تون هستم، خانوم محترم.
به قول خاله قزی اگر احساسات شما عنان کار رو گرفته دستش، به ترمز بگیر. یه مکثی بکن.