نوشته اصلی توسط
Kaveh_r
خانم فاطمه من فقط نظرم و تجربه ام را از طرف یه مرد میگم شاید نظر همسرتون هم همینطور باشه
نخست اینکه اصلا حساس نباشید. هرچه حساس تر باشید بیشتر فاصله میفته و اوضاع خراب تر میشد.
به همسرتون بگید که از نظر شما اولویتش باید پدر مادرش باشند و تا میتونید سعی کنید با پدر مادرش خوب باشید هرجور که میتونید. هرچه رابطه شما با خانواده شوهرتون نزدیکتر بشه، بین شوهرتون و خانوادش فاصله میفته. مثال میزنم. یه زمانی همسر سابق من انقدر با مادر من ارتباطشون خوب و نزدیک بود که من و مادرم بوسیله خانمم از حال هم باخبر میشدیم!
اگر شما مخالفتی با توصیه های خانوادش نداشته باشید قطعا به شما میگن چیکار کنید و نکنید. اینجوری یواش یواش شما جای شوهرتون فرمان را دستتون میگیرید و میشید رابطه بین شوهرتون و خانوادش
جایگاه پدر مادر و همسر دو جایگاه جداست . قرار نیست کسی جای کسی را بگیره.
زندگی طولانیه، خرید این خونه به این معنی نیست شما قراره تا آخر عمر برید اونجا زندگی کنید. اینقدر ماجراها در زندگی پیش میاد که مجبور میشید جا عوض کنید بدون اینکه بخواهید.
پدرم همیشه میگه: خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد
یک مورد دیگه هم یادتون باشه که پسرها وقتی مجرد هستن علاف و بلاتکلیف و بی تکلف هستن. وقتی ازدواج میکنن تازه یاد پدر مادرشون میفتن و میفهمن چقدر ازشون غافل بودن. ( شاید چون خودشون در جایگاه اونها قرار میگیرن یا چون در مجردی خیلی اذیتشون کردن)
چند سال که بگذره این حالت از بین میره. وقتی خانواده بزرگتر بشه و یکم سرشون شلوغ بشه دیگه شاید سالی یبار هم به والدینشون سر نزنن.
شما قراره سی چهل سال با همسرتون زندگی کنید ولی پدر مادر اون شاید چند سال دیگه نباشن. همین دلیل برای دختر کافیه که حتی اگر خانواده ای واقعا دخالت هم میکنن، زندگیش رو بهم نزنه.
به شوهرت پیوسته محبت کن و نذار حتی یه لحظه فکر کنه تو با پدر مادرش مخالفتی داری. میگی دوست دارن برید شهر اونا؟ خب اصلا زنگ بزن به مادرش بگو من خیلی دوست دارم بیام نزدیک شما خیلی خوشحالم که داریم اونجا خونه میگیرم. ( شاید یهو مادرشون نظرشون عوض شد گفت عروس بالاسر نمیخوام :311: )
مطمن باش هربار که مرد حس کنه زنش میخواد رابطه ش رو با پدر مادرش خراب کنه، یه لول ارزش و عشقش به زن پایین میاد