سلام...
به نظر من اشتباهت این بوده که گریه کردی و به اون نشون دادی که چقدررر بهش نیاز داری... اون الان یه جورایی حس میکنه هروقت بیاد سمتتون شما باهاش خواهی بود... و چون خودت رو یه جورایی (ببخشیدا) آویزون نشون دادی این باعث شده اون بیشتر از شما دور بشه....
دختر خوب اخه شما که قبلا تجریه داشتی دیگه چرا؟ کارت اصلااااااااااااااا اشتباه نبوده که بهش گفتی پدرم قوت کرده و این رو به خاطر اینکه حس ترحم بهت نداشته باشه و برای اینکه روند شناخت به درستی طی بشه بهش گفتی.... پس اصلاااا نیازی نبوده که خودت رو مفصر پیشش جلوه بده...
حالا نظر من اینه:
هر زمانی که مناسب دیدی بهش بگی: این مدت من خیلی فکر کردم... مهم ترین اصل یک رابطه داشتن صداقته... ولی تفاوت زیادی هست بین نگفتن موضوعی بنا به دلایلی و نداشتن صداقت..... شاید حق با شما باشه و بهتر بود من بدور از هر تفکری در مورد عواقب این مساله همه چیزو بهتون میگفتمم ... ولی الان موضوع برای من کاملا متفاوته...... راستش به نظرم این مساله هر چقدر هم اهمیت داشت میتونست خیلی بهتر حل بشه.....به خاطر همین دیگه این مساله برام اهمیتی نداره و شما هرطور دوست دارید میتونید بهش فکر کنید ...براتون ارزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی میکنم... موفق باشید....
اون باید متوجه بشه که شما هم برای خودتون ارزشها و ملاک هایی دارید و اگر قراره بعد از این ادامه بدین بیش از این حواسش جمع باشه.. و خوبی دیگه ای که داره اینه که با گفتن این جرفهابیشتر میل داره بیاد سمتتون.....