ممنون ستاره زیبا و خوتلون
ممنون از همه.
راستش خودم دنبال یه بهانه میگردم،دیگه دوست ندارم باهاش زندگی کنم.
اون از کارهای قبلش،بد دهن هم هست.برا کارش هم که جدی نیست.در ضمن باید بریم طبقه خونه
مامانش اینا زندگی کنیم.با خانوادش مشکلی ندارم ولی بدی اینکه تا دعوامون میشه میره به
همه میگه و اجازه دخالت به همه میده.حتی سریع زنگ میزنه به خانواده من،من خوشم نمیاد،این کارا مطمئنا باعث کدورت میشه.
اصلا دیگه از همه چی بدم اومده،از عروسی،از زندگی مشترک،دیگه خسته شدم،خیلی خسته ام.
دلم آرامش میخواد ولی ندارم.