-
بعنوان یه مرد میگم شما بانوان متاهل دیگه خیلی حساس هستید خوب مادرشوهرت گفته خوب گفته باشه مگه مهمه!!!! تعجب میکنم بخاطر چه مسائل کوچیکی داری خودتو ناراحت میکنی اینکه مستقل بشید خیلی بهتره حرف شما را قبول دارم دوری و دوستی بهترین روش هستش اینجوری احترام ها هم بهتر و بیشتر حفظ میشه
پشت سر خانواده شوهرت پیش شوهرت حرفی نزن به هیچ عنوان حرفی نزن :81: این جمله را روزی چندین بار تکرار کن چون خیلی مهمه و تاثیر بسیار مخربی بعدها در زندگی مشترکتان داره
دوست داری مستقل بشی خوب این خیلی هم عالیه پس تلاشت را بکن توقعات خودت را کم کن حرف شما درسته ولی مسئله اینه تا وقتی وابسته هستی پس منتظر باش طرف مقابلت هم بخودش اجازه انجام اینجور کارها را بده این مسئله فقط مربوط به شما نمیشه یا باید تحملت و صبور بودنت را بیشتر کنی و بعضی اوقات یاد بگیری همانند مجسمه باشی
و اینم مد نظر قرار بده شما در منزل ایشون ساکن هستید هرچند مستقل هم هستید :72:
سعی کن این دوران را مدیریت بکنید تا وقتی کامل مستقل بشید.
روی حساس بودن خودت هم کار کن انسان هرچقدر قویتر باشه این موضوعات روش تاثیر کمتر یداره سعی کن خودت را مشغول کارهای متفرقه کنی و زیاد به این موضوعات توجهی نشان ندهی
پ.ن:خودم بخوام بگم اینایی که واسه شما مشکله واسه من یکی خاطرست :58: بازم خدایی نسبت به خیلی از مادرشوهرها بهتره مخصوصا اونایی که خودم میشناسم و توی اطرافیان میبینم وضعیت شما خیلی بهتر از اونهاست
-
اینطور که شما فکر میکنید نیست من شاغلم صبح میرم ساعت 5 بعد از ظهر برمیگردم ازم انتظار داره برم کار خونشو بکنم تو هر مناسبتی یه چیزی برا ناراحت شدن داره اعصاب منم خورد میکنه خودشم انتظار داره بدون اجازش کاری انجام ندم مثلا میگم حتی به لباسی که میخرم نظر میده به وسایل خونه به همه چی با این وجود میگه همه چی رو خودت انجام میدی و اگر خونه باشه بدون اون نمیتونیم بریم خونه راجب خونه هم که بهتون گفتم چه شکلیه من بیشتر از این ناراحتم که کسی اینهمه راحت از خونه من میره میاد خودش هم میگه برام مهم نیست درو که میزنم تو صدای درو میشنوی یا نه چطور بخاطر پارکینگ ناراحت میشه که چرا هماهنگ نکردی ببینید من خیلی بیشتر از آینده میترسم چون واقعا داره رومون به هم باز میشه
-
دل ارای عزیز سلام . من هم یک خانمم . و احساس شما رو کاملا درک میکنم . زندگی با مادر شوهر اون هم در اول ازدواج کار مشکلیه . و من بهتون حق میدم . استقلال اولین چیزیه که زوجین بعد از ازدواج دوست دارند به اون برسند .
ولی اگر شما امکان جدا شدن و رفتن از خونه مادر شوهرتون رو ندارید . تنها کاری که میتونید بکنید اینه که بتونید با سیاست اوضاع رو مدیریت کنید . وگرنه به مشکل بر میخورید . و کدورتی که ممکنه بین شما پیش بیاد تا اخر زندگیتون رو تحت تاثیر قرار خواهد داد.
به نظر میرسه که مادر شوهر شما هم مهارتهای ارتباطی لازم رو نداره . وگرنه اجازه نمی داد این مشکل پیش بیاد . انتظار زیادی هم از ایشون نمیره . ما نمیتونیم ایشون رو عوض کنیم . ولی شما میتونید با تغییر افکار و متعاقب اون رفتارتون تغییرات خیلی محسوسی هم حتی در ایشون ایجاد بکنید .و خودتون هم زندگی شاد تری را تجربه کنید .
وبرای اینکه به این مهم برسید قبل از هر کاری باید نوع تفکرتون رو عوض کنید . به مادر شوهرتون به عنوان یک رقیب یا بیگانه نگاه نکنید . اون کسیه که همسر شما رو به دنیا اورده و با یک دنیا عشق و محبت ایشون رو پرورش داده و بزرگش کرده .
اون کسیه که خونه خودش رو در اختیار شما قرار داده تا بتونید در اونجا زندگی کنید و در اول زندگی مستاجر نباشید . یعنی ایشون هم به خاطر شما از استقلال خودش گذشته .
سعی کنید اینگونه و همیشه مثبت در مورد ایشون فکر کنید .(مثلا : شما داشتید توی حیاطتتون برای خودتون و مادر شوهرتون و به کمک مادر شوهرتون رب درست میکردید . نوش جونتون . این دیگه منت گذاشتن داره ؟ ) اگه بتونید ایشون رو مثل مادر خودتون حساب کنید . مطمئن باشید که ایشون هم شما رو به چشم دخترش خواهد دید .
راستی از اینکه مادرتون اومده ودر شستن پتو ها کمکتون کرده بهتره بدونید که این کارتون اشتباه بوده . شما به عنوان یک عروس خانم مستقل باید بتونید خودتون کارهاتون رو انجام بدهید . علاوه بر اون اینکار از ارزش مادر شما هم کم میکنه .
از حرفهای من ناراحت نشید مجبورم اشتباهات شما رو بگم تا بتونید اصلاح کنید .
با سیاست و با محبت مادر شوهرتون رو جوری به طرف خودتون بکشید که ایشون شما رو رقیب خودش ندونه بلکه خدا رو شکر کنه که عروسی مثل شما نصیبش شده .
با اطمینان بهتون میگم شما هر چقدر به مادرشوهرتون نزدیکترو صمیمی تر بشید . میزان عشق همسرتون به شما بیشتر خواهد شد .
این یک هشدار برای همه عروسهای جوان است اگر وارد مبارزه با مادر شوهر بشید . بدون شک مغلوب بیرون خواهید امد . و همسرتان بدون شک طرف مادرش خواهد بود .
حتی اگر در ظاهر اینطور نباشد ولی عشق و باور قلبی او را از دست خواهید داد . پس چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی ؟
-
سلام دل آرام جان...ببخشید میدونم اینجا جاش نیس ولی اگه اشکال نداره میخام از تجربیاتتون استفاده کنم...
راستشو بخوای منم تا سال دیگه قراره ازدواج کنم(الان تو مرحله نامزدیم) پدر همسرم این اختیارو بهم داده که برای زندگی هرکجا رو که دوس دارم انتخاب کنم...ولی اصرار همسرم و البته مادر خودم اینه که تو آپارتمان مادر شوهرم اینا زندگی کنم...و احتمالا من مجبور به اینکار بشم.
میخاستم ازتون بپرسم که اگه من همسایه ایشان شدم چه حد و حدودی رو برای روابطمون قایل بشم؟(مادر شوهر من معلم هستند و صبحها خانه نیستند و من در حال حاضر شغل خاصی ندارم)
سپاسگزارم
-
بانو cheshmakk گرامی لطفا برای این موضوع تایپیک جداگانه ای بزنید.
ولی بصورت کلی بهتره خانه مستقلی تهیه نمائید.با توجه به شغل مادر شوهرتان که معلم هستند این توصیه میشه به شما
بانو دل آرا با عذر معذرت :72:
-
سلام دوستان گلم
خواهش میکنم آقای khalegezey چشمک جان توصیه من به اینه سعیتون بر این باشه که خونه مسقل داشته باشین من الان به این نتیجه رسیدم که مادر شوهر آدم اگه از جنس ملائکه هم باشه باز هم دوری و دوستی:311: مهم اینه که همسرتون
چقدر به مادرش وابسته هست یا بهتره بگم حرف شنوی داره این خیلی مهمه مثلا همسرم مجبورم میکنه هر روز برم خونه
مادرشوهرم از الان میتونید رو این چیزا دقت کنید و یه تصمیم درست بگیرید مثل من هر چه پیش آید خوش آید نکنید که
پشیمون میشید ولی بازززززززززززززززززم میگم اگر امکان مستقل شدن دارین بهترین انتخابه براتون ولی نه اگه مجبور شدین با
مادرشوهرتون همسایه شین سعی کنین با ایشون رابطه رسمی با احترام داشته باشین هیچ وقت از مشکلات بین خودتون و
همسرتون باهاش حرف نزنین که ناخداگاه پای دخالت تو زندگیتون باز میشه
موفق باشین