ممنون شيداي عزيزم
امروز وقت گرفتم از يكي از بهترين وكيلاي شهرستانمون
ولي انگار هروز ك ميگذره فك ميكنم بيشتر دوسش داشتم
اين ذهن لعنتيم همش تو ياد اونه دوسش دارم نميدونم ولي تمام مدت ياد خاطراتش ميوفتم
نمایش نسخه قابل چاپ
ممنون شيداي عزيزم
امروز وقت گرفتم از يكي از بهترين وكيلاي شهرستانمون
ولي انگار هروز ك ميگذره فك ميكنم بيشتر دوسش داشتم
اين ذهن لعنتيم همش تو ياد اونه دوسش دارم نميدونم ولي تمام مدت ياد خاطراتش ميوفتم
سلام عزیزم
کاملا درکت میکنم
من با اینکه توی محضر اون اقا میخواست به پدرم حمله کنه وقتی از محضر اومدیم با وجود همه ی بدیاش میخواستم که باشه
اما وقتی احساساتم کمرنگ میشه ازکاری که کردم کاملا راضیم و پیش خودم میگم زندگی که دوران عقدش این باشه فکر کن پنج سال دیگه چطوریه
پیشنهادی که بهت دارم اینه که اصلا از روی احساسات تصمیم نگیر
اگه امکان درست شدن زندگیت وجود داره که تلاش کن
اگه هم تصمیمت جداییه از مهریه ات نگذر چون همسرته که میخواد جدا شه
وقتی گفتی پسر عمته کلی تعجب کردم
یعنی خانواده اش پا پیش نذاشتن واسه حل مشکلتون
گویا همیشه اون طرفی که تصمیم به جداشدن میگیره خیلی بی عاطفه و بدون احساس میشه و برعکس، اونکه در عمل انجام شده قرار گرفته به شدت وابسته و احساساتی میشه تا جایی که تازه احساس میکنه چقدر اون آدم رو دوست داره. هرچه این بیشتر احساساتی میشه، طرفش بیرحم تر و مصمم تر میشه. مثل دو کفه ترازو.
این کاملا طبیعیه.
اما این یک روی سکه هست.
یک مدت که از زمان جدایی بگذره، اونکه اصرار به موندن داشته تازه میفهمه از چه جهنمی نجات پیدا کرده و برعکس، اونکه مصر به جدایی بوده تازه میفهمه چه اشتباهی کرده.
ممنونم دوستان خوبم
خانوادش رو تازه فهميديم ك خيلي بي خيالن و اصلا براشون چيزي مهم نيست ، ولي بخدا تازه تونستيم بشناسيمشون درسته ما فاميل بوديم ولي نشناخته بوديمشون تا زماني ك ب مشكل خورديم
خودش خيلي خيلي موجه بود تو فاميل خيلي خوب بود از همه نظر مهربون كاري صبور نماز خون دعا خون اهل روزه و كمك ب ديگران ، ولي ي دفعه تغيير كرد شرايط و امكانات اونو عوض كرد انگار جنبه نداشت تنها تو شهر غريب زندگي بكنه درسته اين عقده از دوران كودكي داشت ولي ما نميدونستيم عقده اي شده
اقاي كاوه دوباره بهش گفتم دوسش دارم و دلم براش تنگ شده ولي جواب نداده هنوز من مغرورم و ي سري كارام شايد از رو غرور باسه ولي نميفهمم واقعا مثلا اصلا نتونستم بهش زنگ بزنم از بس تلفنامو رجكت كرده و ج نداده و اس داده همون موقه ك بله ،؟؟؟ منم لجم ميگيره بهش زنگ بزنم
الان فكراي منفي خيلي حالمو بد كرده فكراي مسخره ك همين ارامش كنونيم هم ميخام از دست بدم ارامش تو خونه ي مامانم اينارو
نميدونم چطوري اين فكرارو از ذهنم دور كنم
سلام عزیزم
چون خودم به تازگی این شرایطو تجربه کردم میدونم که چی میکشی،واقعا سخته،اما هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم
اخه شما که جلو رفتی ،پس دیگه نوبته همسرته که بیاد جلو و قدمی برداره
به نظرم اگه خودت به این نتیجه نرسیدی که جدا شی پس تا لحظه اخر بگو من زندگیمو میخوام و بهش بگو اگه شما میخوای جدا شی من اصراری ندارم که بمونم،اما شاید بهتر باشه یه فرصت برای آخرین بار به زندگیمون بدیم
ببین عزیزم اینا رو در صورتی بهش بگو که احتمال بدی ارزششو داره
ولی اگه میخوای فقط به خاطر احساساتت جلو بری بهتره بیشتر فکر کنی
خانواده ی همسر سابق منم خیلی بیخیال بودن
اما اگه بخوای اینطور ادمارو به حال خودشون رها کنی ،فکر نمیکنم چند سال هم که بگذره کاری کنن
بهتره از یه واسطه که مورد قبول خانواده ی همسرت هم باشن بخواین،حتی شده خواهش کنید که براتون پا پیش بذارن
و قضیه رو یه جوری حلش کنن
عزیزم من برات دعا میکنم هر چی که صلاحته اتفاق بیفته و خوشبخت بشی
ممنون هانيه جان
حالم خيلي بده امروز رفتم ك با وكيل صحبت كنم مناسفانه نبود و انداختن برا چندروز ديگه
همسرم باز اومده ساري نميدونم از وقتي ما از هم جدا هستيم هروز هروز راه ب اين دوري اينجاست ب بهانه هاي مختلف حالا نامرد وقتي ماباهم مثلا خوب بوديم ٤٠ روز يكبارم به زور ميومد الان با بهونه هاي مختلف اينجاست و دريغ از ي اس ام اس ك حتي من بفهمم ك اومده
با خانواده و دوستاش بيرون ميرنو خوشن
نميدونم چرا ميگه برو مهريتو اجرا بذار اصلا نميفهمم كسي هست در اين مورد اطلاعاتي داشته باشه همسر من هيچي نداره شغل درست حسابي هم نداره جز ي ماشين البته پدر پولداري داره
بنظر شما واسه مهريه اقدام كنم چي ميشه
مثلا ميشه هر هشت ماه يك سكه ؟؟؟؟؟
سلام عزیزم
ناراحت نباش همه ی این روزا تموم میشه،اونا بالاخره تاوان این کاراشونو میدن
پدر همسر سابق منم همینو میگفت،میگفت اگه مهریه میخواین برید از طریق دادگاه،اخه اگه میخواستن چیزی بدن که حداقل هدایای خودمون که براشون بردیم رو میدادن
اما شرایط ما اجازه نمیداد که بخوایم دو سال وقت بذاریم
اما شما کوتاه نیا ،حتما با وکیل خوب مشورت کن قبل از اینکه هر اقدامی بکنی واسه مهریه
به نظرم چون اونه که طلاق میخواپ پس خودش بره بگه من میخوا طلاق بدم اینجوری راحت تر میشه مهریه رو گرفت
با وکیل صحبت کن.
چون این روزها خانمها سریع مهریه اجرا می ذارن و ... دادگاه سخت گیری می کنه و ممکنه حقت ضایع بشه.
اگر خودش اقدام کنه، دیگه نمی تونه حقت را نده.
ضمن این که فکر می کنم اگر بعدا ازدواج کنی اقساط مهریه هم قطع می شه (مطمئن نیستم. ولی گویا برای جلوگیری از ازدواجهای چند باره و مهریه گرفتن های خانمهایی که با این جور اهداف جلو می رن).
اگر سالی یک و نیم سکه بهت بدن، دو سه سال بعد که بخواهی ازدواج کنی کلا هفت هشت تا سکه گرفتی که اونم خرج کارهای دادگاه و وکیل می شه و شاید ارزش مادی نداشته باشه.
حتما در این مورد با وکیل صحبت کن.
شاید بشه از زاههای دیگه اقدام کرد. مثلا این که همسرت مراسم عروسی را برگزار نمی کنه و در مورد وظیفه اش برای نفقه و تهیه منزل در خور شان شما اقدام نمی کنه.
مرسي شيدا جان
فردا با وكيل قرار دارم ، پس واسه همينه انقد اصرار داره ك مهر رو اجرا بذارم و من درخاست طلاق بدم اخه يكي از بستگان نزديكشون در شرف جداييه و همه ي راه ها و كارها رو بهش ياد ميده
من روز ب روز افسرده تر ميشم و انگار هرچي ميگذره بدياش از خاطرم ميره و فقط خوبياش يادم ميمونه
اين حس عذاب وجدان منو رها نميكنه داره ديوونم ميكنه
سلام سحر جان.
بدون نظر و مشاوره وکیل کاری نکن.
مطمین باش مشخص شدن تکلیفت خ خ راحت تر از این حالت"تشنگی و سراب" هستش. لااقل دیگه چشم انتظار محبتش نیستی.
این حالتها طبیعی هستند سعی کن هر بار که خوبیهاش جلو چشمت بیاد به بدیهاشم فکر کنی. لحظاتی که تحقیر می شدی. تنها بودی. در ارزوی یک پیامش بودی. اسم همسرت روت بود اما تنها بودی. این ها واقعیتهای تلخی هستند .
این روزهای سخت با همه سختیشون میگذرند . شما سعی کن ارامشتو داشته باشی مخصوصا در جلسات دادگاه . احتمال حرفهای خلاف واقع رو بده . معمولا برخی به دروغ متوسل می شوند. خودت به خودت کمک کن.
برای شما ارزوی خوشبختی دارم