RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
من فکر می کنم همه ما چون به ندرت پیش میاد کاری انجام بدیم و اون چند باری رو هم که برای کمک کردن به دست میاریم دوست داریم همه بدونن که مثلا ما چه کار کردیم این به نظر من خیلی بده و بدتر از اون اینه که به روی طرف مقابلمون هم بیاریم و خجالتش بدیم خدا نکنه از این نمونه آدم ها باشیم .:54:
بهتره اینو بدونیم که خدا باید متوجه بشه که میشه !
مشکل ما اصلا اینه که ادعای مسلمونیمون میشه در صورتی که نیستیم اگه هممون مسلمون واقعی بودیم دنیا گلستون می شد ...
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سلام
دانه البته می فهمم نقطه نظرت چیست. اما در چنین موردهایی كه مثال زدم،لذت و آرامش و رشدی در درون فرد شكل می گیرد كه همان بهترین پاداش محسوب می شود. یعنی احساس كرامت،احساس انسان بودن و احساس خلوص.
اینها واژه هایی نیست كه توصیف شود. اینها واژه هایی هست كه باید در وجود خودمان درك كنیم و احساس كنیم.
آنوقت هیچ پاداشی را به اندازه خود این اعمال قبول نخواهیم كرد.
ببخشید این مثال را می زنم. اما مطلب را به ذهن نزدیك می كند.
مثل اینست كه به فردی بگوئیم مسئله جنسی را با جنس مخالف تجربه كن، این حس جالبی هست.
اما آن فرد بگوید در قبالش اگر پاداشی نگیریم انگیزه برای تكرار این عمل نداریم.
اما واقعیت اینست كه در زندگی ما چه مسائل جسمانی(مثل مسائل جنسی، غذا، و ...) و چه مسائل روانی (خودشكوفایی ، رشد و ....)، در هر دو ، لذت و پاداش در درون خودش هست. فقط باید دركش كنیم.
همانطور كه یك نوزاد لذت كباب خوردن را حس نمی كند یا یك بچه لذت جنسی را نمی فهمد و نیاز به آموزش و رشد دارد. ما هم كم كم با شروع كردن از مسائل كوچك روانی و كسب تجربه لذت و آرامش ناشی از آن به جلو می رویم.
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
به نظر من وقتی انسان کاری رو انجام میده تا در نظر دیگران خوب جلوه کنه و یا اینکه دیگران تشویقش کنن، دچار مشکلات زیادی در رفتارش می شه،
اولین مشکل اینه که انسان پر توقعی می شه،
دومین مشکل اینه که نمی تونه انسانهای خوب تر از خودش رو ببینه و دچار حس حسادت می شه
سومین مشکل اینه که برای ثابت کردن خودش دست به هر کاری می زنه (از تهمت و پاپوش درست کردن گرفته تا غیبت و شایعه)
چهارمین مشکل اینه که برای خوب جلوه دادن خودش همیشه در حال ظاهر سازیه و به دروغ گفتن عادت می کنه
پنجمین مشکل اینه که اطرافیانش رو نسبت به نفعی که بهش می رسونن دوست داره پس دوست داشتنش ناشی از خودخواهیش می شه
ششمین مشکل اینه که اطرافیانش به خاطر ظاهر دروغینش اون رو دوست دارن پس هیچ وقت طرفداران واقعی نخواهد داشت.
هفتمین مشکل اینه که به خاطر تمام نقشهایی که بازی کرده در مدت کوتاهی به مرتبه خوبی حداقل نزد اطرافیانش می رسه و خیلی راحت می تونه از دیگران سوء استفاده کنه
....
پس ریا تنها ریا نیست، به دنبالش تمام صفت های بد گریبان انسان رو می گیره... بهتره از همون ابتدا خودمون رو تنبیه کنیم تا به همچین منجلابی نیفتیم!
:72:
RE: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
با درود فراوان خدمت همه دوستان
موضوع مطرح شده موضوع بسیار جالب و متعالی است. به عقیده من این قضیه بیشتر به نوع جهان بینی انسان بر می گردد یعنی ما بدانیم برای چه به این دنیا آمدیم. (البته این مطالب را با پیش فرض وجود اعتفادات اسلامی در خواننده مطرح می کنم)
به نظر من بهترین جواب را عرفان ایرانی اسلامی به این قضیه می دهد که مختصری که درک کردم مطرح می کنم بر طبق متون اسلامی میدانیم که روح خداوند در وجود انسان دمیده شده است به همین دلیل خداوند در همه حال ناظر بر تمام اعمال انسان بوده و در فران اشاره شده که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است چون در وجود انسان قرار دارد بنابراین انسان توانایی کسب تمامی صفاتی که در خداوند وجود دارد را به صورت بالقوه دارد اما هر انسانی نمی تواند این صفات را بالفعل کند مگر آنهایی که در زندگی با انجام اعمالی که در راستای کسب این صفات است می تواند به خدا نزدیک تر شوند. به خدا نزدیک شدن اصطلاحی که زیاد استفاده می شود همان قربتا الی الله که در اول هر نماز و هر کار خیر که با قصد قربت انجام می شود می گوییم ولی به معنی آن زیاد توجه نمی شود آخه مگه خدا جسم داره که ما بهش نزدیک بشیم؟؟ من دوست دارم بجای این اصطلاح از شبیه شدن به خدا استفاده کنم که قابل درک تر هست یعنی صفات ما شبیه خداوند بشود مثلا مهربان، بخشنده، پوشاننده عیبها، عالم و... شویم حالا اگر در زندگی این هدف ما باشد باید در خیلی از اعمالمان تجدید نظر کنیم. اما مسئله که باعث می شود این هدف دور از دسترس و ایده آل به نظر برسد غافل شدن ما از مسیر است که این مسیر همان عشق به خداوند است.
حالا می خوام عشق را از دید گاه خودم تعریف کنم تعریفی که شاید جایی نشنیده باشید و فقط نظر منه و ممکنه از نظر شما مفهومی نداشته باشد. میدانیم انسان در لحظه (چند دهم ثانیه) فقط توانایی فکر کردن به یک موضوع را دارد و نمی تواند در لحظه به چند موضوع به طور همزمان فکر کند بنابراین زمان و موضوعاتی که انسان به آنها فکر می کند در طول عمر انسان محدود است. حالا میخواهم مقهومی را بیان کنم که بهتره با مثال مطرح کنم، حتما تابحال شخصی را دیده اید که به کررات راجع به موضوعی مثلا سینما با لذت و هیجانی خاصی صحبت میکنند و همین مسئله باعث میشود که هر وقت شما آن شخص را در ذهن می آورید این مسئله در ذهن شما تداعی می شود که "فلانی عاشق سینما است و هر وقت اورا می بینید در مورد سینما صحبت می کند" یا مثلا به شخصی که با بی توجهی به چیزی برخورد میکند و خسارت به بار می آورد میگوییم "حواست کجاست مگه عاشفی" اگر به این مثال ها خصوصا مثال اول توجه کنیم توجه کنیم متوجه می شویم ویژگی عاشق مشغولیت فکری به موضوعی که باعث لذت بردنش می شود تعریف شده است.
اگر میزان اختصاص زمان برای فکر کردن درباره موضعی که باعث لذت بردن ما می شود را بر اساس زمان اختصاص یافته، مثلا به موضوعات مورد توجه، موضوعات مورد علاقه، موضوعات دوست داشتنی و... طبقه بندی کنیم حتما اخرین طبفه عشق خواهد بود برای واضحترشدن مطلب مثلا اگر شخصی به طور مستمر روزی ده ساعت به فوتبال فکر کند و از آن لذت ببرد می توان گفت این فرد عاشق فوتبال است (البته شرط لذت بردن از اهمیت ویژه ای برخوردار است) ولی اگر شخصی زمان اندکی در روز به اخبار فوتبال گوش دهد می توان گفت این شخص به فوتبال علاقه مند است که البته مرز این طبقات در بین انسانها متقاوت و سلیقه ای است و علت اینکه مثالها از عشق رو در مورد چیزهایی غیر از انسان زدم می خواستم بگم عشق فقط محدود بین انسانها نمی شه که البته در انسانها معمولا به خاطر عکس العمل طرف مقابل متفاوت تر به نظر میاد امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم چون واقعا توضیحش سخته (لطفا نظرتون رو بدید).
حالا با توجه به تعریف بالا کسی عاشق خداونده که در تمام لحظات زندگی فقط به خداوند یا به عبارت بهتر صفات او فکر کنه (چون خداوند فقط با صفاتش تعریف میشه چون جسم مادی نداره) و در مسیر کسب اون صفات (صراط المستقیم) حرکت کنه و قطعا لذت شبیه شدن به خداوند رو که بهترین لذت هست رو خواهد برد لازم بگم قرار نیست همه ما بتوانیم به حد اعلای این مسیر برسیم بلکه قرار داشتن در این مسیر خودش لذت بخشه (اهدنا صراط المستقیم) و اگه به زندگی خودمان نگاه کنیم مثلا زمانی که به کسی مهربانی کردیم لذتی از جنسی متفاوت نصیبمان شده است که شاید حتی وقتی الان هم به آن موضوع فکر می کنیم لذت می بریم چون بیشتر به خدا شبیه شدیم و این لذتها کهنه شدنی نیستند و هر انسانی در هر شرایطی(فقیر، غنی و...) می تواند این لذت را تجربه کند ولی مثلا لذتی که از خوردن یک غذا می بریم مربوط به همان موقع خوردن است.
بهترین مثالی که در این باره به ذهنم میرسه که هم عصر ما هم بودن همان شخصی که تفکرش رو تو امضام گذاشتم فکرش رو بکنید که رئیس یک بیمارستان وقتی وضعیت اسف بار سالمندانی رو که جلوی بیمارستانش رهاشده بودند تا بمیرند رو می بینه خودش تو شوره زار کهریزک خشت میزده تا سر پناهی برای اونها بسازه و هزارتا کار دیگه که حتی فکرشم برای ما سخته و وقتی نزدیکانش متوجه میشن و میگن که می خوان کمک کنن میگه "کسی اینجا نیاز به کمک نداره و فقط یه فرصت هست برای کسایی که میخوان به خودشون کمک کنن تا خدا بیشتر دوستشون داشته باشه و بیشتر به خدا شبیه بشن و لذت بیشتری از زندگشون ببرن" واقعا اینکه یک انسان اونم تواین عصر چقدر میتونه بزرگ باشه و به خدا شبیه شده باشه باور نکردنیه. به امید روزی که همه بتونیم با تمام وجود این تفکر و درک کنیم و به نظر من هرکس تفکر تو امضام رو درک کنه می تونه به دیگران خالصانه کمک کنه (در اصل به خودش کمک کنه).
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
این شعر از زبان روح خداونده که در وجود انسان دمیده شده و نیازه که ما با بالفعل کردن صفات این روح در زندگی به هدف اصلی حیات برسیم و از قفس دنیای مادی و فکرهای مادی آزاد بشیم نه که مادیات ارزش نداره بلکه ارزش این امانتی که در وجود ماست خیلی بیشتره و ما نباید خیلی از این صفات رو فدای مادیات کنیم و الان چون ارزش این صفات رو در ک نکردیم این کار رو می کنیم. کسب صفات خداوند که به نظر من بهترین هدف زندگی میتونه باشه ناگهانی اتفاق نمی افتد بلکه به مرور زمان و با تمرین فابل حصول است مثلا با خدمت به خلق از راه های مختلف مخصوصا به اشخاص غریبه و یا مثالی که جناب مدیر برای شروع زدند.
ببخشید مطلب طولانی شد ولی لازم بود لطفا نظر بدین و به امید تعاملات سازنده