باغبان ممنونم که نظرتو گفتی :72:ولی به نظرم مورادی که گفتی همه استثنا هستند من نمیخوام کلی گویی کنم ولی در غالب موارد وضع همینه ...منم قبول دارم که استثنائاتی هستند ولی اگه اکثر موارد را در نظر بگیری آدما تحت تاثیر خانوادشون هستند... من گفتم که منظورم از فقر فقط فقر مادی نیست بلکه فقر فرهنگی هم هست...خیلی از اهل ادب وهنر تو این مملکت هستند که از لحاظ مالی فقیرند یا حالا متوسط اند ولی خانواده درست و حسابی و پدر ومادر ادیب و با کمالاتی داشتند...بچه به پدر و مادرش نگاه میکنه و هرکاری اونا میکنن انجام میده ، مثلا مادر کتاب میخونه بچه هم کتاب میخونه. مادر میره اینترنت ، بچه هم میره اینترنت. از اون طرف مادر مواد مصرف میکنه بچه هم مواد مصرف میکنه ... یا مثلا در مورد خودم پدر و مادر اعتماد به نفس نداشتند و من هم ندارم......من برخلاف شما به نظرم خیلی از ماها عملا تو سرنوشتی که برامون پیش میاد تاثیری نداریم .....شما نرفتی تو محله ای که جرم و جنایت بیداد میکنه . تو یه همچین محله هایی .کسی را پیدا نمیکنی که تو جیبش چاقو نباشه از یه بچه پنج شش ساله بگیر تا پیر مرد هفتاد ساله ..حالا اگر بچه ای که تو این محله به دنیا اومده و ازبچگی این براش طبیعی بوده که سلاح سرد با خودش حمل کنه تو یه نزاع خیابانی درگیر شد و کسی را کشت ، شما تقصیر این فرد را چقدر میدونید؟؟ و تقصیر خانواده واجتماع را چه میدونید؟؟؟ .... یا ژنتیک : آیا کسی که عقب مونده به دنیا میاد به اندازه ی یه فرد سالم از زندگیش لذت میبره....ایا حتی لذت خوندن یه صفحه کتاب را هم میبره؟؟ نه....من نمیخوام بحث الکی بکنم ولی شما میگی ما اختیار داریم ، آیا من وقتی 7 سالم بود میتونستم بگم من نمیخوام برم مدرسه؟؟؟ نه.... چرا؟؟چون تو خانوادم این طبیعی بود که همه در 7 سالگی برن مدرسه و درس بخونن...اما ممکنه تو یه خانواده این طبیعی بوده باشه که بچه ها نرن مدرسه و برن سرکار...به نظر من ما چیزی را انتخاب نمیکنم و فقط در یه مسیری قرار میگیریم.... اختیار وقتی معنا پیدا میکنه که شما چندتا گزینه داشته باشید...برای کسی که تو یه خانواده ای زندگی میکنه که به نون شبم محتاجه چندتا گزینه وجود داره؟؟؟البته که منم قبول دارم که استثنائاتی هستند ولی اون استثنائات را نمیشه به همه تعمیم داد ...
کیمیا جان خیلی خیلی ازت ممنونم:72::72: ...یکی از لطفای خدا به من این بوده که شما این تاپیکو خوندی چون به نظرم فلسفه خوندی و خیلی در این زمینه اطلاعات داری ...دنیای سوفی را شروع کردم خیلی خوب و روانه....اون کتابی که گفتی از سایتی که گفتی دانلود کردم و به متنش نگاه کردم میتونم بخونمش بعد از دنیای سوفی و اون کتاب فلسفه دین میخونمش ....در مورد جبرگرایی هم درست میگی ...من به جبر اعتقاد دارم و عقیده چندانی هم به اختیار ندارم ، دلیلش هم همونایی هست که در جواب باغبان گفتم....در مورد روانشناس هم یه نفرو پیدا کردم ولی خودم میدونم با یه جلسه رفتن حل نمیشه و باید چند ماهی برم...خودم هم عذاب زیادی میکشم ..واقعا وقتی میرم بیرون و میخوام با یه نفر ارتباط بگیرم یا حرف بزنم خیلی اذیت میشم..
کوفو جان من از حرفات نارحت نشدم:72:...فقط شماها یه جوری میگین روانکاو و روانشناس انگار روانشناس خوب ریخته...بنده یه بار رفتم روانشناس ...بعد از اینکه با کلی اشک و گریه مشکلاتم را مطرح کردم و به خانوم روانشناس گفتم یه فکری هست دو ساله مثه خوره رو مخمه، ایشون به جای اینکه بیاد ریشه مشکل را بررسی کنه میگه هر وقت این فکر اومد سراغت دستو بکوب رو میز....خب اینو که خودمم بلدم لازم نبود این همه پول بدم برم اون اینو به من بگه....