-
سلام خیلی ناراحت شدم وقتی سرگذشت شمارو خوندم:47:.
می خوام از این حرفای کلیشه ای بگم که فرار و خودکشی فایده نداره:305:. باید بمونید و شرایطو عوض کنید. تا وقتی منفعل و ضعیف باشید وضعیت همینه، برای قدم اول سعی کنید یک کار پیدا کنید حالا هرچی شد ،بعد با ورزش و کلاس سر خودتونو گرم کنید و کمتر در معرض ازار خانواده باشید. در ضمن میتونید زمینه های اختلاف ساز روهم کم کنید مثلا باخرید یک گوشی تمام فایلهای شخصی تونو از دسترس دیگران دور کنید.
امیدوارم این روزهای سختو زودتر پشت سربگذارید و دوباره به ارامش برسید:203:
-
ممنون ولی کار که نمییشه هم میخام درس بخونم هم اینجا شهر کوچیکیه تا میفهمن طلاق گرفتی اذیتت میکنن...نمیدونم چرا بعضی ها مثل من بدبختن
-
سلام عزیزم
من باهات همدردی میکنم خواهر خوبم میفهمم تنهایی چقدر سخته
من میگم الان که طلاق گرفتی و 2سال هم گذشته بهتره به همه ثابت کنی اشتباه نکردی، اگر اون مرد لیاقت زندگی کردن رو نداشت برو خدارو صد هزار مرتبه شکر کن که تنهایی بهتر از با مردی که خیانت میکنه هست.
برای شاد بودن خودت برنامه ریزی کن و یه هدفی رو تعیین کن و برای رسیدن بهش تلاش کن. تو با این کارت نشون میدی که واقعا بدبخت شدی.
قبل از اینکه به همه ثابت کنی تصمیم طلاق درست بوده و اشتباه نبوده برای خودت اثبات کن.
تمام تمرکزتو بزار برای خودتو خودتو خودت
هیچکس بدبخت نیست ما خودمونیم که انقدر خودمونو زندگیمونو وابسته به اطرافیان میکنیم تا تسلط پیدا کنن روی زندگیمون و یکی با رفتنش نابودمون کنه یکی با حرفاش...
همین جا یاد بگیر به حرف ها بی اهمیت باشی، حرف هایی که تو رو از اهدافت دور کنه جایی توی ذهنت نداره از یه گوش بشنو از یه گوش در کن، خودتو بساز تو میتونی
تو پای این تصمیم زندگیت که گرفتی هستی
از تعلقات و وابستگی ها دوری کن و آزاد و رها باش
کتاب کیمیاگر (رمان) از پائولوکوئلیو رو خوندی؟
-
نه نخوندم.....واسه اذیت و حرف بقیه فکر میکنم اشتباه کردم جدا شدم.....................یعنی من چون طلاق گرفتم بدبخت شدم نمیتونم زندگی کنم دیگه یعنی طلاق اینقدر بده؟
-
من کاملا احساست شما رو درک میکنم و میدونم تو چه وضعیتی قرار دارید چون دقیقا بخاطر اینکه وضعیتی مثل شما نداشته باشم تن به یه زندگی پر از دغدغه رو دادم توصیه نمیکنم سرگذشت منو بخونید چون ممکنه روحیتون خراب بشه . ولی دوست من شما دارید الان رنج میکشید؟بخاطر اینکه طلاق گرفتید؟من هم دارم زجر میکشم یک عذاب نفس گیر و کشنده مثل یه پرنده خودم رو به در و دیوار میزنم تا راهی برای رهایی پیدا کنم اما نمتونم . من زنی هستم که طلاق نگرفتم و زجرام کم از از شما نیست مهم ماییم احساساتمون نه مطلقه بودن یا نبودن . احساس پشیمانی نداشته باش موندن تو اون زندگی هم برات زجر اور بود . نمیدونم منظورم رو میفهمی یا نه .میخوام بگم زجر ها و درگیریهای روحی وجود داره و فقط دلایلشون فرق داره مسله مهم اینه که بتونیم بر این غصه ها فائق بشیم زندگی ادامه داره و باید مبارزه کنیم من میدونم یه روزی در عوض این همه سختی و ناخوشی و عذاب پاداش میگیریم پس صبوری کن تو پرتلاش باش درست زندگی کن اخلاقیات رو رعایت کن پاداشت رو میگیری از جایی که انتظارش رو نداری.....امیدوارم با یاری خداوند زندگی روی خوشی رو هم به ما نشون بده
-
یکی از مهمترین مشکلاتی که ما تو فرهنگمون داریم همین دخالت ها و حرفهای دیگرانه ...میتونن زندگیه ادمو خراب کن ... اصلا به خواهر شما ربطی نداره که طلاق گرفتی ... این موضوع که دیگران بهت حرف میزنن اصلا ربطی فقط به طلاقت نداره هر جور دیگه ای باشی باز میزنن ... منم دیروز یه تاپیک درست کردم از دست حرفای پدر و مادرم و حتی اطرافیان...
ولی وقتی فکر میکنم میبینم نمیتونم زندگیمو بدم دست حرفای اونا ...
درسته ادمایی مثل ما که خوانواده براشون عزیزه همیشه از حرفاشونم عذاب میکشیم اما راهتو عوض کن باید نشون بدی که اعتماد به نفس داری .. به همه باید نشون بدی .. خیلی وقتا خودمون به دیگران اجازه میدیم هر حرفی بزنن ... مطالعه کن نترس رفتارت باید طوری باشه که حتی جرات نکنن چیزی بهت بگن هیچکس حق نداره از انتخابت ایراد بگیره ... فرار کردن راهش نیست ... بیشتر ضعفتو نشون میده ..
این همه ادم تو ایران طلاق گرفتن .. ازدواج نکردن ... ربطی به بدبخت بودن نداره ... لازم نیست خیلی حرفارو جواب بدی نشنیده بگیر ... ولی گوشه گیر نباش سرگرم باش
-
مرسی حرف زدن راحته ولی شرایطم بده دلم نمیخاد نتونم برم بیرون نتونم اروم باشم نتونم صبح یکم بیشتر بخوابم......دلم گرفته کم اوردم هرروز روزام بدتر میشه...داغون شدم..دلم یه زندگی میخاد میخام بتونم تصمیم بگیرم..کم اوردم کسی نیست کمکم کنه درکم کنه..منم یه روز یه زندگی خوب تشکیل میدم بهم بگین میشه بگین یه روز منم خوشبخت میشم
-
همه یروز خوشبخت میشن مطمین باش
-
نمیخوام شعاری حرف بزنم
من خودم یک خانومی هستم که الان پنج ساله طلاق گرفت
و تمام شرایط بعد از طلاق رو با گوشت و پوست و استخوانم لمس کردم و میدونم چی به چیه.
اگر چیزی میگم از روی تجربیاتم هست
الان تازه 26سالته
من هفته دیگه 36سالم میشه...یعنی 10سال از تو بزرگترم ولی فکر کنم 10سال بیشتر از شما امیدوار به زندگی ام
خوشبختی یک احساسه
شعار نمیدم
واقعا خوشبختی فقط یک احساسه
برات مثال میزنم
شما میتونی صبح از خواب بیدار میشی بگی:
واااااای چقدر خوبه که میتونم این طلوعم ببینم و چقدر خوبه میتونم با سلامتی نفس بکشم و میتونم خانوادم رو ببینم میتونم امروزم زندگی کنم و روز خوبی خواهد بود حتما.(چقدر من خوشبختم)
میتونی بگی:
اه اه اه
دوباره صبح نکبتی شد و باید قیافه اینارو با اون اخلاقای بدشون رو تحمل کنم.کاش اصلا بیدار نمیشدم چه روز مزخرفی خواهد بود امروز.(چقدر من بدبختم)
میتونی بری استخر و بگی:
چقدر دارم لذت میبرم از این آب و این دوستی که امروز توی استخر پیدا کردم و باهم یه چیزی هم میخوریم و واقعا لذت بخشه و احساس خوبی دارم از این استخر و یا ماساژ و یا هرچی.(چقدر من خوشبختم)
میتونی بگی:
اه اه اه
خب حالا که چی مثلا؟؟!! یکی دوساعتم اینجا وقت بکشم و بعدش که چی؟؟!!(چقدر من بدبختم)
شما میتونی از خوردن حتی یک لیوان شربت هم اوج لذت رو ببری یا میتونی اوج احساس بدبختی رو بکنی
ضمن اینکه خوشبختی فقط با ازدواج حاصل نمیشه
هرکسی باید خودش در خودش احساس خوشبختی رو بوجود بیاره و این حس رو به کس دیگه منتقل کنه
اگر منتظر باشیم کسی دیگه ای این احساس رو در ما ایجاد کنه هرگز موفق نخواهیم بود چون برای هرکسی احساس خوشبختی یجوری در ذهنش تعریف شده.
شاید یکی چون خودش دوست داره مثلا بره دریا،منو ببره دریا و فکر کنه با اینکارش منو خوشبخت کرده درخالیکه مثلا من خوشبختی رو در رفتن به صحرا میبینم و با اینکارش احساس کنم چقدر من بدبختم.
پس خودم میرم صحرا
ما ها صبرمون خیلی کمه و زود دلمون میخواد شرایط نابسامان الانمون زووووود تموم شه و بریم مرحله بعد ببینیم چی میشه
زندگی مسابقه نیست
بالا داره
پایین داره
خوشی داره
غم داره
باید سعی کنیم در طول تمام مراحل زندگیمون درست زندگی کنیم و صبورانه طی کنیم مراحل رو
یک مثال دیگه برات میزنم
اونروزی با نامزدم توی ترافیک گیر افتادیم
ایشون شرع کرد نق زدن که:
اه اه
کاش از این راه نمیومدیم...واااای چقدر شلوغه...وای چه ترافیکی...وای الان دیرمون میشه...دیگه نمیشه از فلان راهم بریم و غیره
گفتم ببین عزیز من
ما که فعلا اینجا هستیم و باید این مسیر رو طی کنیم و توی ترافیک گیر افتادیم و چاره دیگه ای نداریم جز اینکه صبر کنیم تا یواش یواش بریم جلو.
حالا الان مثلا غر بزنیم و اوقات رو برای خودمون و روزمون رو تلخ کنیم، این ترافیک باز میشه؟
بجاش بهتر نیست با هم حرف بزنیم و از مناظر اطراف لذت ببریم تا هم متوجه این ترافیک سنگین نشیم و حواسمون پرت شه و هم اینکه این زمان رو که مجبوریم سپری کنیم لااقل با احساس بهتری بگذرونیم.
یاحق
-
توی این دنیا هیچی واسه همیشه نمیمونه و دائمی نیست نه خوشی نه ناراحتی
شما همش 26 سالته داری اینطوری میکنی
خواهر گلم به خودت برس به حال روحیت به ظاهرت
هرطور شده یه شغلی پیدا کن ولو با حقوق کم
سعی کن ازین شرایط برای شناخت اطرافیانت استفاده کنی
انصافا من در خواهر بودن خواهرتون شک دارم من به دشمنمم دلم نمیاد همچین حرفایی بزنم پس به جای اینکه ناراحت بشی و عکس العمل نشون بدی فقط سعی کن اطرافیانتو بشناسی
هر کسی که تو زندگیش ممکنه تو دوره ای دچار مشکل و شکست بشه
شمام اگه خواهرتون یه بار دیگه همچین حرفی زد یه جوابی بهش بده حسابی بسوزه مطمئن باش دیگه دست از سرت برمیداره
مثلا با خنده بگو اون زندگی که تو داری اسمش خوشبختیه؟ اگه خوشبختی اونه من اصلا نمیخوام مثل تو خوشبخت باشم ترجیح میدم بدبخت بمونم
منظورم ازین حرف اینه وقتی اطرافیان چرت و پرت میگن توهم ساکت نشین سرتو بندازی پایین بگی خب راست میگن
اجازه نده کسی بره رو اعصابت
خواهرت اگه خواهر بود الان کنارت بود تو لحظات سخت پیشت بود نه اینکه از دور بشینه نمک بپاشه رو زخمت
تا جایی میتونی محلش نذار وقتی اون میاد برو اتاقی اشپزخونه ای سرتو گرم کن نیا روبه روش بشین
یادت باشه این ماییم که به دیگران میگیم با ما چطور رفتار کنن
این روزها هم من بهت قول میدم میگذره شما سنی نداری فقط از خدا بخواه که خودش کمکت کنه
اندکی صبر.....سحر نزدیک است