نوشته اصلی توسط
sasha
بچه ها خدا منو ببخشه نصفه شبى نشستم دارم با معلم موسيقيم چت مى كنم :47:
عقده اى شدم رفت، اين آدم از بس به من گير داده دارم از اونور بوم ميوفتم... شما ميگين اون حساس شده خب منم حساس شدم، من دختر عزيز دردونه ى بابام ميخواد منو برداره ببره مثل مامان بزرگش زندگى كنم، پولهامم دو دستى تقديمش كنم، خجالت نمى كشه چند وقت پيش از من پرسيد چقدر پس انداز دارى!
يعنى خشك شدم من كه دخترم تا الان روم نشده بگم چقدر پول دارى، اصلا زشت ميدونم اين سوالو!
دلم براش تنگ شده ولى دلمو زير پاهام له مى كنم و يه جورى از زندگيش ميرم كه تا آخر عمرش حسرتم به دلش بمونه، هر كه طاووس خواهد جور هندوستان كشد، هر كه هم نخواهد با قمرى و كفتر چاهى بايد بسازه
چه جورى آرومش كنم؟ خودش بايد تا الان آروم مى شد، زنگ بزنم؟ اس ام اس بدم؟ من الان هر كارى كنم بعدا مى زنه تو سرم، بچه ها عشقم داره ذره ذره جونمو مى مكه، مى ترسم برم يه بلايى سر خودم بيارم