نمایش نسخه قابل چاپ
سلام گلی
دانلود رایگان برنامه های دکتر علی بابایی زاد
اینو گوش بده اگه با سلیقه ات جور دراومد همه اش رو گوش بده یا کتابهایی که معرفی کرده رو بخون. فایده: آگاهی بیشتر به احساساتت و دلیل های احساساتت و در نتیجه تصمیم گیری های مناسب تر در شرایطی که روحیاتت یه مقدار به هم ریخته باشه
و اینکه ارامش اگه کم داری از هر راهی که برات مناسبه پیدا کن. مثلا رقص یا یوگا یا هنرها هر کاری که ارامش بهت بده رو اضافه کن
:72:
سلام مجدد به دوستان عزیز.ممنونم که لطف میکنید و وقت میذارید و برام راهنمایی مینویسید.:72:
ببخشد من ترتیب جوابدهی رو یه کم جابه جا میکنم که دلیل بر کم اهمیت بودن یا پراهمیت بودن نوشته کسی نیست اصلا.:72:
مدیر همدردی:ممنون از نوششتون.هرچند تلاش شما برای ضحبت برای دوستی دختر و پسر در نوع خودش جالبه.اما به هرحال نظر شخصی شماس.در عین حال که حرفتونو قبول ندارم اما دلیلی هم نداره بخوام نظرتونو عوض کنم.کما اینکه اگه خدایی نکرده بعدا و ازدواجم به مشکل خوردم ممکنه بیایید بگید این بخاطر دوستی قل ازدواجتون و فضای احساسی بوده.
خب شما عادت دارید همه رو با یه چوب میزنید و قبلا هم راجب این صحبت کردیم که هر دوستی اونطور که شما فکر میکنی نیست و هر ازدواج سنتی هم اونطور که شما میگید نیس.
به هرحال من در تعجب خودم از شما بعنوان یه مشاور تو این زمینه باقی میمونم.و بهتره شما هم اینو قبول کنید که من اصلا علاقه ای به ازدواج سنتی نداشتم و اتفاقا اونو پر از اشکال میدونم اما دلیلی نداره هرکسی که سنتی ازدواج کرد اگه به مشکل برخورد بگم چون سنتی ازدواج کردی به مشکل خوردی.
به هرحال همسر من اگه ازدواجمونم سنتی بود ممکن بود بعدا پیش خودش بگه وای چون سنتی ازدواج کردیم به مشکل خوردیم و ای کاش باهاش رابطم نزدیکتر بود و بیشتر میشناختمش.
فقط یه درخواستی که ازتون دارم اینه که درسته میخواید با ب شمردن وستی دختر و پسر برای بقیه کاربرا مخالفتتونو با این روابط نشون بدید اما اینجا تاپیک منه.و بحث در مورد منه نه تموم دختر پسرایی ه دوستن.پس اینجا رو لطفا تابلو اعلانات نکنید.
راستشو بخواید برای من اهمیتی نداره شما با این دوستی ها مخالفید.منم تو بعضی موارد مخالفم بعضی موارد موافقم.
اما در مورد باقی نوشته هاتون.نکات جالبی داشت.چیزی مثل یک تلنگر.در مورد اینکه همسرم ممکنه برای راضی نگه داشتن من بیشتر از توانش خرج کنه و تو دراز مدت یدفعه ببینه که کم اورده و ناراضی بشه.
اما قبلش یه توضیحی بدم.نمیدونم من از نوشتتون اینطور حس کردم به نظر میاد من یه زن خودخواهم که فقط از نامزدم توقع سرویس دهی دارم بدون اینکه به خواسته های اون توجهی کنم.
اما اگه نظرتون اینه باید بگم کمال بی انصافیه.درسته من از توقعاتم نسبت به نامزدم نوشتم اما هیچ جا نگفتم نسبت به خواستهای اون بی توجهم یا برام اهمیت نداره.اینم از همون علم غیباس که تو تاپیک قبلیم گفتم دارید:81:
من دوسش دارم و چون دوسش دارم ناراحتی و خوشحالیش برام اهمیت داره.خواسته هاش برام مهمه.و دوس دارم شاد باشه.همونطور که نامزدم همیشه میگه اوج خوشحالیش زمانیه که من خوشحالم.منم وقتی همسرمو بتونم خوشحل کنم شاد میشم.
چه تو مسائل کاری من کمکش میکنم چه از نظر عاطفی.البته درسته بار اصلی کارمون رو دوش اونه ولی خودشم میبینه منم تو کاراش سهیمم.خودش اینوبارها و بارها بهم گفته و بخاطر همین تقریبا تو کارامون شریکیم.
از نظر عاطفی هم که همیشه سعی میکنم ساپورتش کنم.ما تا حالا بحث و مشاجره نداشتیم.و خودتونم میدونید آدما هرچقدرم همون بخوان باز بلاخره موضوعاتی پیدا میشه که اختلاف درست کنه مخصوصا ما که یه عالمه مشکل سر راهمون بود اما تاحالا باهم بحثی نکردیم.این همش صرفا احساسات نیس.بخاطر اینم هست که به خواسته های هم احترام میذاریم.
این یه نمونه ا ام اسی که برام فرستاده.از ان مدل حرفا واقعا بینمون رایجه.
میدونی وقتی اعصاب آدم ناراحته مثه الانم یا تو خودمم.وقتی با یه خانم گل که به آدم با حرفاش و دل قشنگش امید میده حرف میزنم چقدر آروم میشم و چقدر خوبه و عالیه.همسر خوب یکی از بزرگترین نعمتاس.
اینو وقتی فرستاد که باهاش تلفنی صحبت کردم.نمیدونستمم که ناراحته فقط گفت چون کسی پیششه یه چیزی که میخواد بهم بگه رو برام اس ام اس میکنه.که اینو فرستاد.
یا بارها ازم تشکر کرده.یا بهم گفته سر نمازش خداروشکر میکنه.و از این مدل حرفا.
برای همین فکر اینکه من به خواسته هاش بی توجهم غلطه.البته من باید بیشتر و بیشتر خواسته هاشو بشناسم.در این مورد هم ازش سوال کردم که واقعا ازم چی میخواد و چی انتظار داره؟که بیشت همین انرژی مثبت دادن و همراه بودن رو گفت.لبته احتمالا سر خونه و زندگیمون بریم مواردی بهش اضافه میشه.اما مثلا بهم نگفته بهم دروغ نگو.یا خیلی چیزای دیگه.چون خودم رعایت کردم.
اما بله درسته من باید بتنم خودمو کنترل کنم.البته صحبتای اینجا بهونه ای شد که باز ازش بپرسم که آیا من تحت فشار میذارمش؟یا حس میکنه که پرتوقعم و این چیزا؟
جوابی ک داد این بود:نهههه نهههههه نهههه.انقد ماهییی کیفورممم.همین.تازه من کم کار کردم.
من سعی کردم از راههای مختلف وارد بشم و بپرسم تا یه وقت تو معذوریت اینجور نگه اما گفت:تو ماهییی بذار تازه میبینی دلم میخواد رو سرتتتت گلللل بریزم.منو هنوز نشناختی.من واقعا وقتی خدا کمکم کنه شرایط رو برات میترکونم عالی بشه.
خب دیگه اگ یه دختر گل منگلی دیدن ممکنه من باشم.البته شرایط ترکیده به چه درد من میخوره؟!
اما دور از شوخی خودم میدونم باید احساساتمو کنترل و مدیریت کنم وگرنه کار دستم میده.
اصلا هم فکر نکنید این شرایط همینجوری بدست اومده.ما دوسال همو شناختیم.تو این دوسال،زمان دوستی رابطه جسمی ما 0بود.با اینکه از شرایط من باخبر بود مثل یه انسان با شخصیت رفتار کرد.اینطور نبوده که مثل آدمهای کوته بین فکر کنیم هرکی دوسته منطقش تعطیله.
اما در مورد دنیا و شهر آرمانی.
این دنیا که از نظر من هیچچچ شباهتی به حالت آرمانی نداره.و اگه بطور کلی در نظر بگیریم خیلیم اتضاحه.درسته ما تو سانسور شدید خبری هستیم ولی خدا رو شکر فضا بازتر شده و مضخرفی اوضاع رو بهر یبینم.
لینکی که دادید رو خوندم.من فکر نمیکنم دنیا باید مثل بهشت باشه.ما تو همین اوضاع گند من دلم میخواد تا جایی که میتونم اوضاع بهتری داشته باشم.همه چی پنچر شدن چرخ ماشین و این مسائل پیش پا افتاده نیس.ناراتیای دنیا خیلییی بزرگترن.همینطور خب خوشی هم داره.اما واستم بگم مثالهایی که زدید و بر اساس اون توضیح دادید خیلی چیپ بودن.
عملکرد منم در مقابل اتفاقات ترکیبی از حالتهایی که گفتید هست.بستگی به موقعیتش داره.
چگونه خواستهای همسرمو بشناسم و در رسیدن به اونها کمک کنم؟موضوع خیلی مهم و باارزشیه برام.که دلم میخواد بهم کمک کنید تا بفهمم.
یه چیزاییش رو متوجه شدمکه تو پست بعدیم میذارم.
آقای عباسپور ممنونم.بله واقعا تحمل این شرایط سخته.همین الان که دارم تایپ میکنم همین دو نفری که سی ساله ازدواج کردن.سنتی هم ازدواج کردن با فحاشی بهم اظهار لطف میکنن و بر اثر کتک کاریشون کار به شکستگی استخون رسیده.دیگه خودتون ببینید چه وضعی دارن.اما خب خودشون این وضعیتو میخوان.
در ورد گذشت هم نگران نباشید.من شخصی بود که بهش جواب رد داده بودم و بعدش مدام مزاحمم میشد و خونوادش و همسرشم یه عالمه حرف مفت پشت سرم زده بودن و غیبت و غیبتهای آزار دهنده.اما خودش انقد تو زندگیش به مشکل خورد.مدام پیغام پسغام میفرستاد که اگه قبولم کنی زنمو طلاق میدم و این حرفا.ام من توجهی بهش نداشتم.آخر سر هم از هم طلاق گرفتن و اومد باکمال پررویی به غلط کردن افتاد و عذرخواهی وخواستگاری.هنوزم نمیدونه نامزدم.هی پیغام میده.خب اینایی که انقد پشت سر من اراجیف بافتن عاقبتشون شد این.
فرشته مهربان:قطعا هیچ وقت راض نخواهم بود بطور کامل.رضایت من بسته به اوضع کم و زیاد میشه اما معنیش این نیس اصلا از زندگیم لذت نبرم.
خب آره ممکنه بعدا هم اتفاقاتی بیفته من راضی نباشم.مثلا بچه دوس ندارم اما ناخواسته وقتی شرایطش نیس بچه دار شم.وقتی ناراضیم برا چی الکی بگم راضیم؟
اگه همه به چیزی که بودن راضی بودن که بشر هیچ تغییر و پیشرفتی نمیکرد.
من فقط مخوام بتونم کنترلش کنم.از زیاده رویش جلوگیری کنم.نهکه بگم ناراضیاتی کلا بده.
مینوش جان:مرسی گلم.در مورد چی هست سخنرانیش؟یه توضیح میدی عزیزم.
رقصو اینا دوس دارم.انجام هم میدم.فرصت کنم یه برنامه بچینم خستگیم در بره خیلی خوب میشه
بعد از مدت ها به همدردی خوش اومدی اما چرا لنگه کفش دستته عروس خانوم؟
کم مونده مدیر رو بزنی !!!
واقعا عنوان تاپیک گویایی انتخاب کردی و گویا تر از اون در تمام پست هات آشوبی است که در وجودت موج می زند و این اصلا ربطی به ازدواجت ندارد.
رفتار طلبکارانه ات در اینجا نشانه خروار است.
گرچه منتظرم لنگه کفش مبارکتان بر سر ما هم بخورد بماند که از ما گذشته و نوبت مجردهای تالار است که نوش جان کنند امایک توصیه دارم بهتون ، خیلی مراقب خودتون باشید . این جمله را ساده نگیرید ، تمام رفتارهاتون احتیاج به مراقبت دارد و این ممکن نخواهد بود مگر اینکه یک بینش درست به زندگی در شما به وجود بیاد .
اتفاقا می تونم به جرات بگم که در این حالت خود شما نمی تونید به خودتون کمک کنید چون درگیر یک سیکل معیوب شدید و لازمه از کسی کمک بگیرید البته قبل از اینکه پیشاپیش اون شخص رو بایکوت کنید.
موفق باشید.
برنامه تلویزیونی هست. یکی از فایل هاشو دانلود کن اگه به روحیاتت خورد همه اشو گوش بده. تحلیل رفتار متقابله. خودش می گه توی برنامه هاش که یکی از راه های خودشناسیه. موفق باشی :72:
بهار عزیز
خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها پست ها و تاپیک هات رو می بینم.
لازم نیست به همه پست ها یه جواب تمام و کمال بدی.
پست ها رو بخون، اونها رو کنار هم بذار و تحلیلشون کن، اگر لازم هست توضیح بشتری بده، در غیر اینصورت رد شو و برو.
اینجا همه میخوان بهت کمک کن، شاید چون شما هم یه زمانی اینجا بودی و به خیلی ها کمک کردی.
در مورد مشکلت هم نمی تونم فعلا چیزی بنویسم.
ترجیح میدم صبر کنم، بیشتر در موردش بنویسی.
تا اینجا احساس میکنم یه دغدغه ی زنانه ی خیلی معمولی و شایع داری! دغدغه ی مالی !
منتظرم ببینم این دغدغه ی خیلی معمولی رو چطوری میخوای پیچیده و غیر قابل حل کنی.
شل سیلور استاین و ۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند
به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم
لستر هم با زرنگی آرزو کرد
دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد
بعد با هر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با هر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا...
به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد
برای خواستن یه آرزوی دیگر
تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...
بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوهایش نشست
آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا ......
پیر شد
و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوهایش را شمردند
حتی یکی از آنها هم گم نشده بود
همشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر هم باشید
که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها
همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد
شل سیلور استاین - شاعر و نویسنده آمریكایی]
لینک مطلب : http://www.hamdardi.net/thread-5223.html
بی نهایت جان طلبکار بودن نیس.اینکه هرکسی که مینویسه لطف میکنه موضوع روشنیه.
اما من دلیلی نمیبینم چون شخصی مدیر تالار هستن هر حرفی که گفتن رو تایید کنم و بگم درسته.اصلا و ابدا.ایشون یه قانون برای تالارشون وضع کرده که ما با دوستیهای دختر و پسر مخالفیم.خب چیکار کنم؟قبلا هم بارها و بارها گفتن که تالار شخصیه همینه که ما میگیم.منم بحثی باهاشون ندارم تو این مورد که البته دیکتاتورانس.ولی هس دیگه.سایت شخصیه.اما این دلیل نمیشه بیام بگم بله بله درست میگید.من قبلا هم گفتم هنر مشاور اینه که موضوع هر شخصی رو بشکافه.فکر کن هرکی رفت دکتر عطسه کرد بگن این سرماخوردگیه.بهش آنتی بیوتیک بدین.اینطور که نمیشه.هر بیماری با اون یکی عرق داره.اینجا هم هر مراجعی با اون یکی فرق داره.وقتی مشاوری هنر شکافتن و بررسی مشکل و شرایط اون کاربرو نداره به نظر من جای تعجب داره که صرفا یه سری حرفای تگوریک از بر کرده.
حالا ایشون تا قیامت اگه من تو ازدواجم به مشکل خوردم میان میگن چون دوس بودین.یعنی همین یه جمله رو فقط میگن.که یعنی بلههه ببینید ما گفتیم دوستی دختر و پسر بده.بفرما اینم نمونش.
و اگه آشنایی ما سنتی بود دیگه این دلیل واسه مشکلاتمون نمبشد.
عزیزم من دیگه بحث راجب این موضوعو تموم میکنم هرچند به سختی میتونم این ضعف فاحش اینجا رو به روم نیارم.اما دیگه تایید که نمیتونم بکنم.یعنی خفقان تا این حد؟!!!تک بعدیت تا این حد؟!!!
مینوش جون مرسیییی گلممم.اوضاع خودت خوبه!حالت چطوره؟
میثم ممنونم.راستش نمیشه نگم.اول که خب زحمت میکشن برام مینویسن روم نمیشه جواب ندم.این حداقل کاریه که میتونم انجام بدم.بعضی موردا هم که جواب ندادن باعث سوءبرداشت میشه.والله من نمیتونم هر چی اینجا گفته میسه رو بگم بله درسته.وگرنه که میدونم همه قصدشون کمکه.
میدونی میثم خوشم میاد همیشه چندتا حرف تیز میزدی اما بلاخره به هدفم میزدی.خوشم میاد بلخره به هدف میخوره حرفات.
اینجام که نوشتی منتظر پیچیده کردن موضوعی خوشم اومد.
واقعا لآقل شما بیایید بکید بگذر.مهم نیس.بزرگش نکن.
سادش کن تا حل بشه.
نه که بیایید شعار بدید.
راه حل جان متن زیبایییت.یاد آنی عزیز بخیر.جاششش واقعا تو تالار خالیه.من دوس دارم از چیزایی که دارمم لذت ببرم.و میبرم.باور کن
سلام بهار جان
راستش من از حرفات اصلا حس نكردم كه بين تو و نامزدت مشكل خاصي وجود داره! تو در واقع نسبت به شرايط اقتصادي آينده نگراني و اين هيچ ربطي به نامزدت نداره. اين به خاطر مسائل اقتصادي كه الان تو جامعه همه باهاش درگيريم. به خاطر اينكه تو با توجه به درآمد و دارايي امروزت نمي توني حتي براي دو سال ديگه هم برنامه بريزي چه برسه به اون تضميني كه تو براي يه عمرت به دنبالشي! الان خود من با اينكه از جمله شغل هايي رو دارم كه مردم از كنارم رد ميشن فكر مي كنن خب ديگه تو پول شنا مي كنم (!!!) ولي همين ترس ها رو با توجه به شرايط دارم. و واقعا چيزي نيست كه دست من و تو باشه. درآمد هاي ما داره روز به روز بي ارزش تر ميشه. اين ترس اقتصادي توي همه مردمي كه وارد جامعه هستن و سرشون تو حساب كتابه وجود داره. مگه جز اون دو درصد مرفهين باشي يا از اون خانم هايي كه دنيا رو سيل ببره اونا رو خواب ميبره!
بهار عزیز
رفتارهای مبتنی بر واکنش دفاعی و تندی شما که احاطه دارد بر رفتارتان اگر در دنیای حقیقی هم چنین باشد مطمئن باشید تب و تاب احساسات بین شما و همسرتان بعد از عروسی و یکی دو سال که گذشت و فروکش کرد این نوع رفتارت مشکلات مهمی در زندگی شما ایجاد خواهد کرد .... چقدر حرفهای مهم مدیر در مورد نوع جهان بینی ات برای زندگی که واقعاً مهم هست و اینکه در این دنیا که ظرفیتش را ندارد همه چیز را تمام و کمال میخواهی و هرجا نباشد به هم میریزی را اهمیت دادی و پرداختی بهش ....
اگر اینقدر که در پی شکار آنچه در نوشتار دیگران مخالفشی هستی و در پی نشون دادن واکنش سریع تند و دفاعی مبادا طرف قصر در بره ، در پی تآخیر در واکنش احساسی و کنترل احساسات و پرداختن به نکاتی که برات مفیده باشی و ...... نتایج خیلی بهتری میگیری ...
مدتهاست عضو تالار بودی اما واقعاً چقدر در جهت کنترل احساس و تیزی احساسات از آن با توجه به اینکه می تواند تمرین گاه باشد استفاده کردی ؟
می دانم نسبت به همین پست من هم بدون تأخیر میخواهی واکنشی تند و دفاعی نشون دهی اما از همینجا استفاده کن و کمی تأخیر داشته باش و آرامتر به نکات محتوا که برات مفیده توجه کن و از نقد شدن نهراس و مطمئن باش اگر تندی نکنی و واکنش دفاعی نداشته باشی چیزی از تو وارزشهایی که باورشون داری کم نمیشه اینو مطمئن باش
فرشته جان شماها که احساسی تر واکنش نشون میدید.هر حرفی که دوست دارید میزنید و وقتی هم که جواب میشنوید ول نمیکنید و انقد میخوایید به آدم برچسب بزنید تا آدم بگه بله اصلا حق با شماست.مدیر یه حرفی زدن و من اونجایی که قبول داشتم رو گفتم.اونجایی که توضیح لازم بود رو م توضیح دادم و اونجایی که مخالف بودم رو هم گفتم.شماها چرا انقدر کشش میدید و میایید درباره پست ایشون مینویسید.شماها اگه جلوی احساساتتونو در برابر مدیر بگیرید اونوقت پست من رو دوباره بخونید میبینید من درباره جهان بینی هم نوشتم.اتفاقا شماها احساسی هستید که زوم کردید رو یه موضوع و ول کن نیستید.همین شما در مقابل اونچه که تو نوشته من مخالفشی مدام داری واکنش نشون میدی و پست میذاری.بعد به من میگی احساسی.عزیزم شما اول احساس خودتو کنترل کن و بی تعصب جواب بده بعد از من بخواه واکنش نشون ندم.
نمیشه که شماها هی بگید و من بگم بله بله.
جواب دادن یا ندادن من ربطی به ارزش من نداره و اصولا اینجا چیزی نیس که بخواد ارزش منو تعیین کنه.اما از بعد صحبتهای آقای سنگتراشان من مدام باید جواب پس بدم.عزیزم صحبتهای من در مقابل ایشونو دوس نداری خودتو کنترل کن و واکنش احساسی نشون نده.من خوشم نمیاد تاپیکم به انحراف بره و در مقابل کسایی که نظریات ایشونو کامل میدونن و طاقت هیچ مخالفتی باهاشونو ندارن توضیح بدم.از اونموقع تا الان اوضاع تاپیک من اینه.
عزیز من شما یه مقدار از اون بالابالاهایی که برای خودت تصور کردی بیا پایین.فکر نکن هرکی مثه شما فکر نمیکنه اشتباهه.
خوبه منم بگم آقای سنگتراشان هر مشکلی که تو زندگیش داره و نمیادم اینجا بگه بخاطر اینه که خیلی زود ازدواج کرده.اصلا زود ازدواج کردن بد هست.اشتباهه.
یا شما که ازدواج نکردی حتما فلان مشکلو داری.و مشکلات زندگیت که نمیای اینجا بگی بخاطر مجرد بودنته.
اگه بنا به حرف زدن و برچسب زدن باشه منم بلدم.پس دیدت رو عوض کن عزیزم.اینکه نشستین من بگم مشکل دارم تا بگید چون دوس بودین مشکل داری.منم میگم چون شما مجردی مشکل داری.ایشونم چون زود ازدواج کرده مشکل داره.
اگه بخواییم اینطوری قضاوت کنیم همه بلدیم نه فقط شما.دیگه واقعا شورشو در اوردین.یه متراژ من دراوردی گرفتین دستتون ومیگید هرکسی غیر نظر ما میگه اشتباهه ونظرای مخالفو پاک میکنید.عزیزم در اوهامات خودت بمون و اینطور فکر کن من اگه زندگیم به مشکل خورد بخاطر دوستیه.امیدوارم به سرت زیر برف خوش بگذره و همینطور تو سانسور کردن نظرات و خط و جهت دادن به تالار تلاش کن.
خدارو شکر من انقد جرئت دارم مشکلاتمو بگم.وگرنه زندگی هر کدومتون که عیان میشد کلکسیون مشکلات میریخت بیرون.
من تونوشته های قبلیم سر نخ دادم برای مشکلم اما شماها اونو ول کردین چسبیدین به اینکه من واکنش نشون دادم.خب این رفتار شما هم اسمش هست واکنش احساسی.
اتفاقا من زوم کردم روی راه حلهایی که گرفتم اگه شماها بذارید.
درسته ستاره جونم.باید آرامش خودمو حفظ کنم.و بدونم تو آرامش بهتر میتونم کار کنم.خدا رو شکر ما برنامه های زیادی داریم انجام میدیدم.و نباید به قول میثم یه دغدغه معمولی رو برای خودم لاینحل کنم.اگه به خودم اطمینان داشته باشم که میشه و اگه از یه راه هم خدایی نکرده به نتیجه نرسیدم راه های دیگه هست آرومتر میشم.فوقشم نشد میرم سراغ یه موضوع دیگه.
درسته دغدغه خیلیی از مردمه و بقیه خانوما خیللییی بیشتر از من غر میزنن و اما من حساسیت به خرج دادم.باید یه کم آسونتر بگیرم و وسواس به خرج ندم.
البته عزیزم یه قسمت از حرفاتم پاک شد درباره ازدواج سنتی که مدیرای غیر احساسی و منطقی اینجا زحمتشو کشیدن.واقعا خنده داره.اسم خودشونم میذارن غیر احساسی.بله من اگه یه پاک کن داشتم که هر حرفیو دوس نداشتم پاک میکردم مجبور نبودم به انگشتای خودم زحمت تایپ بدم و جواب بدم و بشم احساسی.