نوشته اصلی توسط
بانوى مهر
شیدا جان چاره دیگه ای ندارم کلانی بابام جوابمون کرد مرتب می گه از دست تون خسته شدیم منم می خوام برم از اینجا یه جورایی راضیش می کنم همسرمو به نظرم خونه نقاشی بشه گرون تر می خرند
راجب پول هم بابام وظیفه شه به حسابم واریز کنه کم زجرم نداد پولاشو کی باید بخوره ؟! خواهرش !! عمرا !! من زاهدانم برم واسه ی زندگی بابام باید به حسابم پول بریزه اصلانم واسم مهم نیست خرجمو همسرم نمی ده عوضش وسایل خونه رو می خره خودم می دم هیچم مهم نیست واسم اتفاقا لذت بخشه برام
خیلی جدی ایستادم رو جدایی بازم ممنونم ازت مستقل شدن همه ی آرزومه دوست خوبم