خواسگاری عجله ای مشکوک نیست؟؟؟

خیال عزیزم از خوندن نوشته هاتون واقعا ناراحت شدم .:102: این چه خواهریه که با سرنوشت شما داره بازی میکنه . مگه این خواهر شماست که داره ازدواج میکنه ؟ اگر همینطور منفعل باقی بمونید و سرنوشتتون رو به دست خواهر حسود بدید تمام موقعیتهای ازدواجتون رو از دست خواهید داد .

کسی که به شما علاقه داره و شما رو برای ازدواج انتخاب کرده به راحتی کنار نمیره اگر بدونه که نظر شما مثل نظر خواهرتون نیست . و دختر مستقلی هستید . اگر نظر خود شما رو بدونه میتونه سنگ اندازیهای یک خواهر حسود رو درک کنه .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خیال

سلام مصباح الهدی عزیزم سلام عزیزم
امکان برگردوندن اون خواسگار نیست(به هیچ عنوان)
اما در مورد صحبتهاتون:
من ناراحتی خودم رو کاملا واضح نشون دادم و درواقع همه حرفارو به مامانم زدم که انتقال بدن به خواهرا،چون بحث من این خواسگار نیست تمام این سالایی که خواسگار داشتم همین بوده خیال جان خودت باید مستقیم با خواهرت صحبت کنی... بعدا برات توضیح می دم.غیر مستقیم فایده نداره!!! چون مادر حرفها را اون طوری تاثیر گذار بیان نمی کنه و حرفها را لطیف می کنه و خواهرت هم حساب نمی بره.
خواهر بزرگم وحشتناک تصمیم گیرنده اس توی زندگیمون ،برادر ندارم پدرم هم فوت شدن ..... به هیچ وجه قابل قبول نیست... مگه خواهرتون جایگاه مادری دارند برای شما؟ حتما و حتما باید خودت تصمیم گیری ات را بر عهده بگیری...واقعا پست قبلیم را عمل کردی؟
هرچی بگه حتی اگه برخلاف نظر مامانم هم باشه کوتاه میاد و می پذیره درواقع مامانم قدرت تصمیم گیری نداره و کاملا حرفاش منطبق با فکر و علاقه خواهرمه. یه کاری کن مادرت را بیاری تو تیم خودت. اعتماد مادرت را باید جلب کنی... و بفهمه که تو دختر عاقلی هستی...

من نمی تونم بگم تصمیم نهایی با من چون بطرز عجیبی خواهرم عینه بچه ها قهر میکنه و دیگه حتی یه نظر ساده هم نمیده منم بخاطر شرایطم به مشورت بااونا نیاز دارم چون شناختی روی ادمها که ندارم دلم میخواد از نظر خانواده تایید بشه خواسگارم و بعدش به من سپرده بشه نه اینکه عینه بچه ها احساسی عمل کنن و گند بزنن به همه چی وبعدش که از دست رفت افسوس بخورن
چرا نمی تونی؟ خب بذار قهر کنه! تو که اشتباه نمی کنی! اونی باید ناراحت بشه که اشتباه می کنه... اونی باید عذاب وجدان داشته باشه که اشتباه می کنه! اون باید معذرت بخواد نه تو! ببین خواهرت یه بار قهر کرده و از قهر کردنش نیجه گرفته... نباید به قهر کردنش اهمیت بدی... چون این طوری با همین شیوه تو را تو آمپاس قرار می ده.
اعتماد به نفس داشته باش... تو خودت عاقلی... کم تجربه نیستی که نظر دیگران برات تعیین کننده باشه!
واقعا توی بد مخمصه ای گیر کردم ارتباط ذهنیت را از اعتبار نظر خواهرت جدا کن از مخمصه میای بیرون.این مخمصه در ذهن تو هست.واقعی نیست!
چون خیلی جدی ناراحتیم رو نشون دادم الان به حالت قهر تشریف بردن خونشون و دیگه خونمون نمیان ولی میدونم بعد از این هم اگر اگر اگر موردی باشه از همون اولش خودش رو کنار میکشه و منم واقعا اینو نمیخوام عزیزم با این تفاسیری که تو کردی باید خوشحال هم بشی که کنار بکشه.البته باید یه جورایی هم فکری کنیم که در گام اول منطقی خودش به این نتیجه برسه!!!

- - - Updated - - -

درضمن بااین چیزایی که این چندسال دیدم متوجه شدم هیچ معیاری ندارن جز اینکه احساسی فکر و عمل میکنن پس چرا نظر خودت را قبول نداری؟و منتظر تایید آنها هستی؟

---

خیال جان من هم به شکل دیگری البته با سخت گیری مواجه شدم. سعی می کنم تجربیاتم را در اختیارت بذارم.اگر دوست داشتی تاپیکم را دنبال کن. شاید بتونی تجربه منو برای خودت بومی سازی کنی و ازش استفاده ببری.


مشکلت راه حل داره. لطفا از راه حل در نرو... با مشکلت مواجه شو عزیزم

موفق باشی دوستم:72:

سلام مصباح الهدی جان خوبی؟
امروز میشه 6روز که به حالت قهر خواهرم رفته منم محکم واستادم و از اینکه اونو عامل خیلی از مشکلاتم میدونم کوتاه نیومدم(تنها ازدواج نیس اخه)و جالبه حالا همه از من انتظار دارن من کوتاه بیام!!! یادشون رفته دختری که توی 21سالگی موقعیتای خوبی واسه ازدواج داشت اگه الان در استانه 29سالگیه و هنوز مجرده تقصیر کی و چی بوده
شما خواهر من رو نمی شناسی وقتی اینجوری در برابر حرف منطقی گارد میگیره یعنی اعلان جنگ یعنی حتی اگه5ساله دیگه هم کسی بیاد و قسمت هم باشه خودش رو بطور کامل کنار میکشه ،البته اگر پدرم زنده بودن اصلا ایشون و رفتارا و کاراشون هیچ اهمیتی نداشت ولی موقعیت الان فرق داره مادرم بشدت ساده و سنتی هستن و البته تاثیر پذیر و من در این مورد خاص(ازدواج) بشدت بوجود یه بزرگتر مثه خواهر احتیاج دارم :305:که الانم اینجوری شده:47:
دوست خوبم من توی این انجمن بجز همین تاپیکم دسترسی دیگه ای ندارم که بتونم خصوصی بپرسم میشه خواهش کنم لینک تاپیکتون رو واسم اینجا بذارین،ممنون میشم
:72::72::72:

سلام خیال جان:72:
نگران نباش... ان شاالله همه چیز درست میشه... ان شاالله از همین فرصت برای درست کردن آینده ات استفاده می کنی...
ببین خواهر شما شخصیت والد قوی دارند. در مقابل این نوع شخصیت باید حالت بالغ حرف بزنی. حالت منفعل و والد هر دو نتیجه عکس می ده و تنشهاتون بیشتر میشه...
تو قبلا با حالت منفعل بودی الان یه مرتبه با حالت والد باهاش برخورد کردی این بدتر می کنه اوضاع را...
لطفا امروز لینک زیر را با دقت گوش کن تا لحن صحبت کردن به صورت بالغ و اینکه چگونه از کودک درونت در مقابل خواهرت محافظت کنی و او را تو فاز منطقی بیاری یاد بگیری...
البته بعدا بیشتر صحبت می کنیم. فعلا تا امشب این لینک را گوش بده! تا بعدا حرفهای منو بهتر بفهمی...
http://radio.shabanali.com/neg19.mp3

در ضمن لینک تاپیکم را برات می ذارم. اواخرش را بخون.
احساس ترس و عذاب وجدان برای راه دادن خواستگار + با معیار ایمان در ازدواج چه کنم؟ و برخی سوالاتم
من می خوام تو پستهای بعدیم راجع به مشکل حل کردن سختگیری پدرم مفصل تر حرف بزنم و راهکارهای جناب مدیر را بگم.شاید برای بقیه هم مفید باشه. نگران نباش مشکلت با بهره گیری از یه سری سیاستها قابل حله...
همین که سد حالت انفعالت را شکستی خودش اولین قدم بزرگ بوده. باز هم بهت سر می زنم و سعی کن تاپیکم را پیگیری کنی... چون سعی می کنم طوری بنویسم که برای همه مفید باشه.

موفق باشی دوستم