نمایش نسخه قابل چاپ
سلام مهسا جان ممنون از پاسخت.اخه دوستم ایشون تنها زندگی میکنه و خونوادش یه شهر دیگه ان.بعدم 15 ساله دستش تو جیب خودشه.یعنی اونا پیگیر این مسایل نیستن اصلا.مادرشم ی حالتی داره میگه خود پسرش باید بکنه.مشکل من باخود همسرمه.حالا من برعکس شمام.ما همش سکه و...میدیم من قیاس میکنم و دوست دارم در همون حد بکنه و وقتی نمیکنه اعصابم بهم میریزه.حس میکنم ارزش قایل نمیشه.ک کار درستی نیست.ولی دست خودم نیست واقعا.ایشونم مدام میگه تو خرجای دیگه مث بیرون بردن واینا رو حساب نمیکنی فقط چشمت ب هدیه اس:-(
درکت میکنم ، من تو این مدت متوجه شدم که به دست آورن قلق های مرد سخته هرکار بکنی بازم حرف حرف خودشونه و رفتار خوشون .به هیچ عنوان هم حاضر نیستن قبول کنن بعضی رفتارهاشون اشتباهه و توقع دارن خودشون هرچی به زنشون گفتن بگه چشم ولی زن خواسته ای داشته باشه اصلا محل نمیدن و توجه نمیکنن . ولی بقول یکی از کاربرا که حالا فهمیده در حق خانومش ظلم کرده و خواسته هاشو ندیده یه روزی میفهمن که خیلی دیره ...نقل قول:
نوشته اصلی توسط raha_ashegh
راستش من خودم با همسرم مشکل دارم جدیدا حواسش به من نیست باهاش که حرف میزنم کوتاه و متخصر جواب میده یه جورایی میخواد منو از سرش باز کنه انگار .دارم شک میکنم بهش .
دوای درد مشکلات صبوری و گفتمان منطقی است .
سلام مهسا جان.ممنون از وقتی که میزاری.درسته مردا انعطافشون خیلی کمتر از ماست و کاملا حق رو به خودشون میدن.تنها راه پیدا کردن همون قلق هاشونه که یه ذره سخته.من تو دوران عقدم و خیلی دارم اذیت میشم.چون روابطمون اونجور که دلم میخواد نیست.اما در مورد همسر شما شاید خستگی و فشار کار باشه.منم همسرم گاهی اینجوری میشه.انشالله که به زودی شرایطتتون درست بشه.نگران نباش.یه پیشنهادم میکنم.من کلاس ایین زندگی خانوم دکتر همیزو دارم میرم.ایشون یه نسخه دادن برا درمان همه ی مشکلات زندگی که گاهی از دست خودمون خارجه.اونم خوندن روزی یه بار حدیث کساست که خیلیم وقت نمیبره.انشالله مشکلات همه مون حل بشه