چه جوری؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط اسماء
نمایش نسخه قابل چاپ
چه جوری؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط اسماء
سعي كن با او مدارا بكن بهانه دستش نده . بهش بگو از نظر عاطفي نياز داري كه بهش تكيه كني و دلخوريهايي كوچيك كم كم رو هم جمع مي شه تبديل مي شه به نفرت . بهش يادآوري بكن كه شما با پيمان بستيد كه خوشبختي همديگه رو تضمين بكنيد نه اين كه باعث آزار همديگه باشيد . شايد همسرت از منيت كردن تو عصباني شده .قرار نيست كه از حق خودت بگذري ولي سعي كن تو حرفات از ماشينمان ، خانه مان ، زندگيمان صحبت بكن و كمتر از من استفاده بكن . من خودم اعتقاد دارم قوي ترين و مستقل ترين زنها هم تو مشكلات زندگي در برابر مردها شكست مي خورند . چون هيچ چيز خلاء عاطفي رو براي يه زن پر بكنه .
مشكلت رو با يه مشاور در ميان بگذار اون مي تونه دليل اين رفتارشوهرت رو برات مشخص بكنه .كه اگر جايي از رفتار هاي خودت هم اشكال داشته بهت گوشزد مي كنه .
اي كاش به وقت آرامي با او به صورت درد دل صحبت كني و حرف دلش را بفهمي. شايد موردي كه mina123 و اسما مطرح كردند صحيح باشد.
سعي كنيد هيچگاه قدرت و اقتدار او را زير سئوال نبريد تا فكر كند كه شير سلطان جنگلي است كه دارد به يك بيشه حكمراني مي كند. مطمئن باش در اين صورت مي غرد اما قدرتمند از بيشه خود حفاظت خواهد كرد.
به امتحانش براي يكبار مي ارزد.
او را بالا بالا ببريد و براي كوچكترين مسئله نظر او را جويا شويد و او را مهمتر از قبل جلوه دهيد. اگر بهتر شد چاره اي نيست جز اينكه به اين منوال عادت كنيد ولي اگر درست نشد بايد يك فكر اساسي كنيد.
خواهشاً جمع نبندید ، بگین بعضی مردهانقل قول:
نوشته اصلی توسط mina123
همسرت تحت هیچ شرایطی حق تداره روی شما دست بلند کنه. تحت هیچ شرایطی. هیچ توجیهی هم برای این کار زشتش وجود نداره . یکبار از طریق قانونی و خانواده ها به طور جدی اقدام کن و مدتی هم تنهاش بذار تا کمی به خودش بیاد. دوست عزیز من متاسفانه اتفاقی که نباید می افتاده تو زندگی شما دو نفر افتاده . بعداز این کارها اگه تعهد داد و نازتو کشید و خواست دوباره زندگی کنید حتما به مشاور مراجعه کنید. در صورت اطلاع از اصلاح ایشان دوباره باهاش زندگی کن. حواست باشه بچه دار نشی عزیزم .
ولی این آقا با حرف اصلاح بشو نیست. الکی بیشتر از این خودت و روانتو آزار نده .
سلام دوباره
آره واقعا بچه ها درست گفتن شاید در مقابل شما احساس ضعف می کنه و یا می خواد احساس مردونگی کنه یه جورایی سرش کلاه بزار بگو من خیلی با تو احساس امنیت می کنم چه خوبه که تو رو دارم وقتی تو رو دارم انگار تمام عالم و آدم پشتمه ولی کاش همیشه این طور بودی من احساس بی کسی می کنم وقتی تو این کاررو با من می کنی میدونم ناخواسته است و از تو بعیده ولی دوست دارم و التماست می کنم رویاهای من رو خراب نکن .....
نمی دونم از همین حرفها دیگه تو خودت زنی می دونی بابا از سیاست زنانه یه خورده به کارببر دست نخورده نزارش گلم...
دوست خوبم
من هم الان عقد هستم . همیشه وقتی شوهرم با من دعوا می کرد من کوتاه می اومدم ولی دیدم فایده ای ندارد. هر وقت که آرام می شد باهاش صحبت می کردم اما باز روز از نو روزی از نو تو هم به گفته دوستان هر وقت شوهرت آرام است باهاش با مهربانی صحبت کن ببین حرفش چیه . در ضمن ایا با پدر و مادرت در این رابطه صحبت کردی یا نه بعضی وقتا دخالت و صحبت بزرگتر ها در بهبود مشکلات آدم خیلی تاثیر داره اگه اینکار رو نکردی حتما انجام بده. قربانت نسیم :72:
سلام عزیزم.نمیدونم که میدونی یا نه ولی مردی که زنشو میزنه در مقابلش احساس کوچکی و ضعف میکنه واین احساس حقارت رو اینطوری بیرون میریزه و دلیل اینکه پشیمون نمیشه اینه که هم میخواد اینطوری حس کاذب غرورشو ارضا کنه و هم اینکه خودتم در این مشکل یه کم مقصری .چرا؟چون اینکارش رو بدون در نظر گرفتن عواقبش ندید گرفتی بخاطر حفظ آبرو شاید و یا ترس و ........یه کم رو رفتاراش دقت کن زنی که 30 سالست تو اجتماعه باید بدونه دلیل این احساس حقارت چیه؟شاید موقعیتشو تو اجتماع یا خانواده از شما ضعیف تر میبینه و مسلما شما هم در دامن زدن به این احساس بی تفصیر نبوده اید حتی ممکن است خودتون هم متوجه نشده باشید.اولین اصل مهم و اساسی ترین اصل در تصمیم گیری <شناخت مشکله>این ممکنه خیلی به نظر آسون بیاد ولی در عمل واقعا مشکله و تجربه و علم به موضوع بالا میخواد.پس سعی کن پایه و علت کاراشو بدونی نه معلولاشو.وقتی فهمیدی اونوقت میتونی به راه حلا فکر کنی و دامنه امکان و متغیرایی که میتونه کمک کنه رو پیدا کنی .اما مهم همون گام اوله نتیجه گام اولتو بگو و روش خوب فکر کن بعد بهتر میتونیم کمکت کنیم.در ضمن فکر نکن که احساس حقارت در مقایسه با شما باید پیدا بشه ممکنه دلایل شخصی بشه .بیکاری اعتیاد عقب ماندگی های درسی و مالی شکست عشقی و............پس خودتو محکوم نکن .در ضمن بگو کتک هاش تو چه حدیه و آسیب میبینی بعبارت ساده تر حین زدن کنترل رفتارشو داره یا بقول معروف خون جلو چشماشو میگیره یا فقط میخواد به قول معروف بت یه گوش چشمی نشون بده که بترسی؟این خیلی مهمه.خودتم عذاب نده عزیزم همه توی یه دوره از زندگیشون ممکنه به مشکل برخورد کنن مهم اینه که چقد اون مشکلو هندل کنی.خود من 9 ساله درگیرم و هزار تا راه رو امتحان کردم ولی خودمو نباختم برعکس گرفتاریهامو پل پیشرفتم کردم..خودتو نباز عزیزم قوی باش .ما انسانیم و انسانها مسول رفتارهابی همدیگه نیستن.
mohatسلام دوست نازنینم :72::43:
ورودت رو به تالار همدردی خیر مقدم می گم . همچنین بستن پیمان مقدس و شیرین ازدواج رو بهتون تبریک عرض می کنم ..متاثر شدم از برخورد ناصحیح و غلط همسرتون . و احتمالا در پس پرده دلایلی نا معلوم برای کارش وجود داره یا پیش خودش توجیهاتی داره که حتی بعداز فروکش کردن عصبانیتش عذر خواهی نمی کنه
عزیز اغاز و شروع هر کاری مهمترین و اساسی ترین بخش اون کارو هدف و برنامه است .شما هرچه زودتر با مراجعه به یک mohat روانشناس مجرب می تونید علت ها و عوامل این عمل (دست بزن )همسرتون رور یشه یابی کنید و در صد حل و فصل و درمان اون باشید .
شما در ارسال شماره 1 این تاپیک اشاره کردید که با شروع زندگی مشترک این اخلاق زشت رو بروز دادند .
پس خوشبختانه در دوران یکساله ی عقدتون چنین بر خورد ی از ایشون مشاهده نکردیدو اشاره کردید که تا نهایت ممکن این کار را برای ازمودن و عصبانی کردن همسرتون کردیدولی ایشون خودداری کردند.شما فکر نمی کنید که این حق ر و ندارید که کوچکترین اسباب عصبیت و ناارامی او را به وجود اوریدنقل قول:
در دوران عقد یکبار همسرم به شوخی حرفی زد که شک کردم که نکند دست بزن داشته باشد، هرچند بنظرم در این دوره زمان و از آدمهای تحصیلکرده و سن و سال گذشته (همسرم 38 سالش است) دور از ذهن بود، با این حال تا نهایت ممکن عصبانیش کردم ولی دست رویم بلند نکرد. مطمئن شده بودم که اینطور مردی نیست. اما از هفته اول ازدواج اخلاق زشتش را نشان داد
عزیزمن !شکاکی خود مسبب اجراو عملی شدن اون احتمال و فرضیه می گردد
عزیز ! به این راحتی و به این زودی این جمله(مهرش از دلم بیرون رفته) را به زبان نیاور. انگیزه هم هر زمان و به هر مقدار که اراده کنی می تونی برای زندگیت به وجود بیاری کافیه اراده کنی و اگر مطمئن شدی و ایمان کافی داشتی که دوستش نداری طلاق هیچ ترسی نداره و می تونه یه مسیر تازه و رشد دهنده ی دیگه رو برویت باز کنه به شرطی که مصمم، با اراده قوی و مطمئن و با توکل به خدا دراین مسیر قدم بگذاری.نقل قول:
....
مهرش از دلم بیرون رفته و هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی با او را ندارم و از طرفی از طلاق هم می ترسم.
می دونی که خدا در قران به پایبند بودن به این عهد و پیمان که مقدس دانسته سفارش کرده و تاکید کرده که خدا از دلها و نیت ها اگاه هست پس دوست خوبم برای پایداری و زیبایی زندگیت نهایت سعیت را بکن اما اگر دیدی که نتیجه ای ندارد و مطمئن شدی هیچگاه از طلاق نهراس که اگر در مواردی خاص لازم نمی بود خدا حکم ان را مقرر نمی کرد .
نازنین! غرور دشمن عشقه !نقل قول:
mohatدر نوشته ات اشاره کرده بودی که :
احساس می کنم غرورم به شدت لگدمال شده. بعد از 32 سال زندگی،بدست آوردن موقعیت اجتماعی مناسب،تهیه همه وسایل زندگی،خواستم مردی را وارد زندگی ام کنم که شادیهایمان را با هم تقسیم کنیم.. اما حالا او در خانه خودم مرا با بهانه ای کتک می زند!!!!
و حیا ،تواضع ، مهربونی ،دلدادگی ،نوازشگری ،همراهی و هم حسی و دوستی با شوهر بهترین و ارزنده ترین ارزش برای یک زن می تونه باشه و شیرین ترین شیرینها و شادی ها رو به کام همسرو فرزندان یک زن بریزه و بهترین موقعیت رو از لحاظ خانوادگی و بعددرمرحله بعدی اجتماعی برای او به ارمغان بیاره . داشتن موقعیت های اجتماعی چون پست و مقام وسند مالکیت ماشین و خونه در سطوح خیلی پایین تر قرار می گیره که فقط می تونه وسیله و ابزاری فقط صرفا برای اسایش باشه . نه ارامش ونه رضایت همسر
mohatعزیزم با همه وجودم ارزوی اصلاح و شیرینی و شادکامی و بهروزی زندگی قشنگت رو دارم
تواونقدر توانایی و استعداد در وجود ظریف ونازنینت وجودداره که بتونی روح نااروم شوهرت رو مرحم و مامن باشی . کاری کنی که شوهرت بیشترین اشتیاق رو داشته باشه که با تو و با حضور فقط خود تو، نه ماشین و خونه و.....از ارامش کام بگیره و هیچ گاه و هیچ گاه تن به این کاری که مسلما از ناحیه خودش هم مردوده دست بزنه
امیدوارم هرچه زودتر و بهتر این مسئله که قابل حله تا کید می کنم قابل حله با مراجعه به مشاو ر و فقط مشورت با مشاور نه مطرح کردن با خانواده بتونی بهترین راه حل مشکلت رو پیدا کنی و هیچ گاه ارزوی مرگ نکنی و شروع زیبا ترین مرحله زندگیت را با ارزو هاو رویاهای قشنگ ادامه بدی .
خدایا همه ی عروس و داماد هایمان را خوشبخت و راضی و عاشق قرار بده
"امین"
mohat عزیز. چه خبر؟ ما رو ا احوالت بی خبر نذار خانمی . بالاخره به چه نتیجه ای رسیدی ؟