مرضیه جان ببخش که سوالم ربطی به سوال شما نداره من تازه عضو شدم و نمی دونم چطور سوالم رو مطرح کنم لطفا راهنماییم کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
مرضیه جان ببخش که سوالم ربطی به سوال شما نداره من تازه عضو شدم و نمی دونم چطور سوالم رو مطرح کنم لطفا راهنماییم کنید
سلام از همه ممنونم. پاسخ سوالاتی که شد را میدم. برخی مطالبم میگم حمل بر توجیه نباشه میخوام بهتر راهنمایی بگیرم.
35 سالمه کارشناس ارشدم و از نظر مالی دستم به دهنم میرسه. از همسرم جدا شدم به خاطر عدم تعادل روانیش و روابطش با زنان متعدد و ترس از سلامتیم. بچهامو دادم چون شرط کرد و نتونستم عدم تعادل روانیشو به هر دلیل ثابت کنم.
قصد ازدواج دارم به دلایل زیاد از جمله آسودگی از آزارهای همسر سابقم و سلب امنیتی که برام ایجاد میکنه. اگه همسر دااشته باشم کمتر مبتونه.
نمیخوام با کسی ازدواج کنم که دایم کنارم باشه چون میخوام دو سه روزی که بچه ها پیشمن فراغت بال داشته باشم.
به تنهایی عادت دارم و نسبت به رابطه شوهرم با زن دیگه هم مشکل ندارم چون قبلا تجربه کردم.
در مورد همسر اول این آقا میدونستن که یکبار ازدواج کرده ولی گفته در دوران عقد جدا شدم. خانواده پسر به شدت مخالف بودن و 14 سکه بیشتر مهریه نکردن و در این سبزده سال با عروسشون رابطه نداشتن. مراسم عروسبی هم گرفته نشده.
اینکه زن بودنشو نفهمیده یه کم بخاطر کمی سنش بوده و ترفند زنانه اون خانم و بقول خودش نفهمیش. بعد از مدتی از ازدواج متوجه حضور یک دختر بچه به بهانه های مختلف در خونش میشه و بقول خودش بعد از خوابیدن احساس اولیه تازه متوجه تضادها شده و زمانی همه چیزو فهمیده که همسرش باردار بوده و بارداری هم بلافاصله اتفاق افتاده. از چند سال پیشم به همسرش گفته که من زن میگیرم. اینو یکی از نزدیکان همسرش گفته بهم. و مثل اینکه مشکلی نداره با این قضیه.
در مورد اطلاع یافتن همسرش هم گفته اگه بفهمه مشکلی ندارم یا میمونه و من مثل سابق تامینش میکنم یا مهریشو میدم و طلاقش میدم.
لطفا بازم راهنمایی کنید.
مرضیه جان ببخش که سوالم ربطی به سوال شما نداره من تازه عضو شدم و نمی دونم چطور سوالم رو مطرح کنم لطفا راهنماییم کنید.تطفا هر کی می تونه راهنماییم کنه:47:
بهتره ازشون بخواهید همین اول به خانمشون بگن.
دردسرهای بعدا فهمیدنش خیلی زیاده. چرا برای خودتون جنگ اعصاب درست کنید؟
قبلا یک زندگی پرتنش و طلاق را تحمل کردید. چرا دوباره می خواهید خودتون را اذیت کنید؟
اگر فردا گفت می خوام مادر بالا سر بچه هام باشه یا هر بهانه ی دیگه ای چی؟
اگر جدا نشدند و شروع به اذیت و آزار شما کردند چی؟
بخاطر رشته تحصیلی انتخاب کرده یعنی چی؟
بدون اطلاع همسر اول اشتباه محضه. از چاله تو چاه افتادنه.
اگر اون خانم بفهمه و بخواد جدا بشه، تکلیف بچه های اون آقا چی می شه؟
شما که به خاطر بچه هاتون نمی خواهید همسر تمام وقت باشید، اون آقا ممکنه همسر دیگه ای برای تکمیل نیمه خالی هفته بخواد.
ضمن این که کسی را برای نگهداری بچه هاش بخواد.
منظورم اینه که قرار نیست همه چیز اونطور که ما برنامه می ریزیم یا دوست داریم پیش بره.
اگر اون زن بفهمه و عصبانی بشه ممکنه آبروی شما بره. به هر حال تا شما بخواهید ثابت کنید که موضوع چی بوده و چی شده، حرفها همه زده شده. معمولا کسی به زن دوم به چشم یک زن منصف و خوب نگاه نمی کنه (ببخشید). شما حتی بچه هاتون را هم سخت بتونید توجیه کنید که به خاطر اونها این کار را کردید. همه از شما دلگیر خواهند بود.
فردا ممکنه بچه هاتون به شما بگن چطور اگر پدرمون تعادل روانی نداشت، تونستی ما را بذاری پیش کسی که تعادل نداره و بری.
حالا که ما را گذاشتی و رفتی، چرا زن دوم شدی که جلوی دیگارن شرمنده این کار مادرمون باشیم.
از اونطرف هم همسر این آقا بفهمه نقطه ضعف و مشکل شما چیه، طلاق می گیره و بچه هاش را هم نمی بره تا شما دو نفر در تنگنا قرار بگیرید.
پست قبلی گفتم انسانیش اینه که بهش خبر بدین.
فکر کنم معقولش هم اینه که بهش خبر بدین.
بهتر نیست به گزینه همسر اول شدن و ازدواج دیگه ای فکر کنید؟
دوستان سلام. به لطف شما و راهنمایی دوستان دیگرم تصمیم درست گرفتم. این آقا هنوز با خودش مشکلش حل نشده بود.
ممنون از همتون. انشالله همیشه دلاتون شاد و بهاری باشه