-
خواستگاری سنتی با شناخت و اصولی پیش بره و مشاوره ازدواج هم برین خوبه.
مطالعه اتون رو در مورد خواستگاری ببرین بالا. معیارهاتون تفاوت زن و مرد
همسر مناسب خوبه داشته باشید. از راه سنتی هم خوبه دردسرش هم کمتره فقط مشاوره ازدواج و دوره شناخت رو داشته باشید
کار هم می تونید بعد از ازدواج بکنید. یعنی ازدواج رو نندازین به بعد از کار. به موازات کارای عادیتون خواستگارها رو هم بپذیرید و بررسی کنین. خوب هم هست. تجربیاتتون بالا میره ادم های مختلف رو در خانه ی امن خودتون و در ارامش بررسی می کنین و در واقع در امنیت و ارامش پخته تر میشین. ادم متناسب با شما هم پیدا می کنین در بین خواستگار ها.
سن مناسبی هم دارین. خوبه دیر نیست.
مهم اینه که زندگی در جریان باشه. رو به پیشرفت باشید. شاد باشید و احساس شادی و رضایت کنید.
موفق باشید
-
سلام دوستان عزیزم.
از همه ممنونم. آی تک، خارپشت، آنیتا، فدایی یار، مصباح الهی و مینوش عزیز سپاسگزارم.
تمام حرف های شما را مو به مو خوندم.خیلی هم مفید بودند.
1.اکثریت پسر هایی که اطرافم دیدم با دختری ازدواج کردند که شاغل نیستند.چه به طریق سنتی و چه غیر اون.
اما خانواده من معتقد هستن که اون پسرها در حد من نیستند و چون خودشون سطح پایین بودن با دختر غیرشاغل ازدواج کردن!
2.تا حد زیادی با صحبت های خوب شما دوستان قانع شدم که اجازه بدم خواستگاری انجام بشه.هرچه بادا باد به هر حال از نشستن و ترسیدن خیلی عاقلانه تره.
3.درباره پول گرفتن از پدر ، من تا حالا مستقیما از پدرم پولی درخواست نکردم.ایشون هر ماه مبلغی واریز می کنن.الان این مبلغ کافی هست اما خوب در دوران دانشجویی که پول کم می آوردم به هیچ وجه روی اینکه از پدرم درخواست پول کنم را نداشتم.
4.مادر من هم به سختی از پدرم پول می گیرن پدرم مشکل ندارن اما مادرم خیلی غرور دارن و سخت و اغلب با ناراحتی این کارو می کنن.علاوه بر اون منو تشویق به مستقل بودن و دراز نکردن دست جلوی شوهر آینده می کنن که البته تشویق ها کم کم دارن حالت فشار و زور و نهایتا بعد از شکست من در استخدام حالت تمسخر و سرزنش پیدا می کنن!
5.انقدر سرزنش شدم که توی خواب هم دائم کابوس سرزنش شدن رو می بینم از طرف همه .حتی دوستای قدیمیم!
6.ترس من از ازدواج اونقدر زیاده که دلم می خواد هرگز بهش فکر نکنم! ترس از خواستگاری، از پس زده شدن، از اینکه نکنه بعد از ازدواج همسرم از من ایراد بگیره، نکنه بهم خیانت کنه وای از این یکی خیلی می ترسم، واسه همین یه باوری هم در خودم شکل گرفته که همیشه باید توان مستقل بودن رو داشته باشم چون بالاخره یه روز شوهرم کاری می کنه که من نتونم ببخشم ....
کلا فکر کنم خیلی روانی شدم!😆
باور کنید حتی فکر اینم کردم که اگه شوهرم بهم خیانت کرد چه حرفای بهش بزنم!😆😆😆
میدونم که خیلی خولم😆