کاملا موافقم.ولی ناخواسته بود.چون اون نمیذاشت جلوگیری کنم
نمایش نسخه قابل چاپ
آقای myl سلام
آقای myl شما چندین بار گفتید چهره همسرم معمولیه ، من یادم نمیاد گفته باشید دوستش دارید یا حتی یه ذره عشقولانه درموردش حرف بزنید :101:
منم چهره معمولی دارم اما به جرات میتونم بگم اعتماد به نفس از ظاهرمو مدیون همسرم هستم چون اوایل فکر میکردم الکی ازم تعریف میکنه اما حالا میتونم کاملا بفهمم منو خییلی زیبا میبینه ، شما چی؟
واقعا چرا همسرتو زیبا نمیبینی ؟ وقتی اینجا اینطوری حستونو ما میفهمیم مطمئن باشید همسرتونم متوجه شده 100%
درضمن یادمه شما یکمی هم منت میگذاشتید سرش و مدام میگفتید سرکار نمیره هیچی واسم نداشت من باید صبح تا شب کار کنم ازین حرفا فکر کنم بهتر باشه جدا تجدید نظر کنید در مورد این افکار
شما اگه ازدواج نمیکردید سر کار نمیرفتید ؟ تازه کارمندم هستید و در هر صورت ساعت کارتون ثابته، درسته زنهای زیادی سرکار میرن ولی کدومشون از زندگی راضین؟ اونام یه سری کمبودها دارن ، همسر شما یه خانم سالم از یه خانواده سالمه اینقد احساس بی فایده بودن نکنید
اون تصور شما از زندگی متاهلی فکر کنم کمی اغراق آمیز بوده که وارد خونه بشید همه جا مرتب ، بوی غذا و.. زندگی رو این شما هستید که شاد میکنید یا حتی بهش نظم میدید
در تاپیک قبلی یکی از دوستان گفته بودن که با مادرشون در میان بگذارید که شما هم گفتید نمیخواهید مسائل زندگیتون از خونه خودتون خارج بشه :104: آفرین این خیلی خوبه .
:72:من فکر میکنم خانمتون به مشاور واکنش درستی نشون ندند با صحبتهایی که در تاپیک فبلیتون گفتید
:72: به نظر من (فقط به نظر من) اگه شما کمی نگران و جدی و مهربون با مادرش صحبت کنین طوری که ازش حتی قول بگیرید که این موضوع بین شما 2 نفر بمونه و به خانمتون و خواهراش چیزی نگن .
فکر میکنم مادرشون رو کمی بیدار کنید که وقتشه به دخترشون (هرچند دخترشون دیگه بالغ هستن) آموزش خانه داری و همسرداری بدند پیشنهاد بدی نباشه ،
:72:ضمن اینکه اگه من جای همسر شما بودم ترجیح میدادم به جای اینکه دیگران متوجه بی تفاوتی و نا آگاهی یا حتی ناشی بودن من بشوند و حتی ممکنه پشت سرم حرف بزنن چه بسا خیلی بهتره مادرم منو آگاه کنه و بهم آموزش
بده * وقتی خودم هییچ رغبتی به آموزش گرفتن از طریق مطالعه و.. نداشته باشم * (طبق گفته خودتون درمورد همسرتون)
* ناشی بودن و ناآگاه بودن زشت نیست شما هم مشکل همسرتونو بزرگ نکنید .
:72: من فکر نمیکنم درد دل با همچین مادری و آگاه کردن ایشون دخالت محسوب بشه ، مثلاپیش اومده توی جمع خانواده خودم خواهرم با همسرش یا مادرم با پدرم زیاد خوب صحبت نکردند بعدا مثلا من یا اون یکی خواهرم بهش گفتیم
چرا اون حرفو زدی بهتر بود نمیگفتی همسرت ناراحت شد و خلاصه بهم گوشزد میکنیم:228: (رابطه همسر شما هم که با خانوادش صمیمیه) حالا گاهی هم ما خودمون متوجه مساله ای نیستیم چون شوهر خواهرم با من صمیمیه
میاد با من درد دل میکنه و من بعدا غیر مستقیم یه چیز دیگرو بهونه میکنم به خواهرم میگم تو رو خدا هوای داداش فلانی (شوهرخواهرم) رو داشته باش زندگی ارزش نداره ازین حرفا ، کسی هم نمیفهمه که شوهر خواهرم پیش من
چی گفته:122:
خلاصه فکر میکنم از مادرش تلنگر بخوره خیلی تاثیر داشته باشه
خیلی وقتها آدم با یه تلنگر به خودش میاد.
راستی ببخشید طولانی شد یه چیز دیگه
میتونید بدون اینکه هییچ مقایسه ای انجام بشه در ایشون حس رقابت ایجاد کنید مثلا شما رفتید خونه خواهرش یا هر کدوم از اقوام خودش اگه دیدید میزبان خیلی مرتب و کدبانو بود میتونید بعد از اینکه برگشتید خونتون یه جوری
با ذوق حتی بگید چقدر خونشون آرامش داشت :43: همسرتون میپرسه که مگه چهطوری بود یا چیش آرامش داشت ؟ شما هم بگو نمیدونم یه طوری بود همه چی مرتب و شاد و آروم بود ، جو خونشونو دوست داشتم حس خوبی بهم
میداد یا حتی میتونی بگی فلان زوج یا فلان زن و شوهر معلومه خیلی همو دوست دارن و رابطه خوبی باهم دارن ..
من خودم همچین زوجهایی رو همیشه تعریف میکنم و همینطور اون قبیل خونه ها رو .
موفق باشید:watermelon:
ممنون از راهنماییتون
اتفاقا بطور غیر مستقیم وقتی خونه ی فامیلایی میریم که دختراشون خوب به ماماناشون کمک میکنن من غیر مستقیم تو خونه ازشون تعریف میکنم تا الگو بگیره.حتی اون اوایل عروسیمون خواهرش بهش گفته بود که چرا واسه شوهرت آرایش نمیکنی نوعروس هستی.براش لباس خواب خریده بود و راهنمایی کرده بود ولی وقتی اونا هم این چیزا رو بهش میگن بهش بر میخوره خودش اینا رو واسم تعریف میکرد که خواهر اینچیزا رو بهم گفته و بهم برخورده یا مامانم میگه فلان کارو بکن و بهم بر خورده.یعنی مامان و خواهرش چیزی بگن بهش بر میخوره .ضمنا من اینجا که یه تالار اینترنتی ناشناس هست ازش بد گفتم وگرنه در حضورش همیشه قربون صدقش میرم ولی وقتی میبینم خیلی شلختس و هیچکاری نمیکنه از دستش شاکی میشم و خودش فوری میفهمه واسه چی عصبانی هستم ولی هیچوقت نشده باهاش قهر کنم.ضمننا حرف مامان و خواهراش رو هم زیاد نمیخونه.البته گاهی اوقات که خیلی از دستش عصبانی میشم رفتارش خیلی خوب میشه ولی مستمر نیستش.خدا کنه بهتر شه.من از این میترسم که الان که اول زندگیم هست و باید خیلی پیگیر و احساس مسئولیت بکنه ولی نمیکنه وای به حال چند سال دیگه.من بیشتر از آینده میترسم تا حال.من با خودم فکر میکردم حالا که زنه خونه دار دارم میگیرم عوضش چون سر کار نمیره به خونه و شوهرش میرسه ولی اشتباه کردم حالا فهمیدم چرا همه ی پسرا دنبال زن شاغل هستن.
راستی تو دوران نامزدیمون یبار که از دستش شاکی بودم آدرس یکی از تاپیکای این سایتو دادم گفتم برو بخون تا بدونی رفتارت نادرسته بهش گفتم تو سایتا مطالب آموزشی رو بخون تا وظایفش رو بفهه ولی خیلی شاکی شد و گفت این سایتای مضخرف چیه میری اینا هیچی حالیشون نیست و ... یعنی وقتی کسی بهش انتقاد میکنه و مثلا میگه چرا هوای شوهرتو نداری و ... خیلی بهش بر میخوره و رفتار خودش رو بر حق میدونه.
آقای Myl
من همچنان میگم شما با مادرش صحبت کنید و نگرانیتون رو جدی بهشون بگید اونوقت مادرشون که نگران شدند طور دیگه ای باهاشون صحبت میکنن، اما از زندگی هم سرد نشید من شاغلم اما فقط منتظرم اوضاع مالیمون بهتر بشه
دیگه نرم سرکار بعد از چند سال یه کار کوچیک واسه خودم درست کنم ، تازه از یکی 2تا همکارام شنیدم طرز خونه تکونی کردنشونو و..
رو الان فکر میکنم احتمالا خونه هاشون سوسک دونیه :163: اون خانومی که هم بخواد به شغلش هم به همسرش و هم به نظافت شخصیش و منزلش برسه واقعا سخته من که کم آوردم در صورتی که شاید خیلی از کارهای خونه رو
همسرم انجام میده اما من خودم چون حساسم وقتی مهمون دارم برای شام تا صبح بیدارمو خونه رو تمیز میکنم بگذریم که همسرم جاروبرقی و شستن سرویس و.. رو انجام میده حالا شما انقدر خانم شاغل دوروبرتون دیدین فکر میکنین
دیگه اگر کسی خونه داره نباید هیچ قصوری داشته باشه ، فکر میکنید چرا اینقدر جای مرد و زن عوض شد و زندگیها به اینجا رسید ؟ خیلی مردا میگن کاش زنهاشون سرکار نرن چون خانه دارها رو آراسته و رنگارنگ میبینن و مردایی مثل
شما فکر میکنید شاغلها چیکار کردن
بگذریم
اگه تلاشتونو کردید و به نتیجه نرسیدید حتما به مشاور خوب مراجعه کنید اگه نتیجه نداد که انشاالله میده مدتی سرسنگین باشید اونم بخاطر اینکه عمق ناراحتیتونو که با صحبت درک نکرده شاید اینطوری درک کردن
فکر کنم وقتی شما حرفتونو بزنید و راههای اولیه رو برید و به نتیجه نرسید سرسنگین بودن (نه قهر کردن) رفتار انفعالی نباشه ، جواب هم میده.
میدونم حرفام کارشناسی نیست شایدم خیلی کج باشه اما کمک منه همین.