مینا جان،
هر آدمی مجموعه خوبی و بدیهاست. همسر شما هم بد مطلق نیست.
اگر یک ماه بری زندان کنار یک قاتل زنجیره ای، حتما خوبیهایی تو وجودش می بینی. ظرافتهای و زیباییهایی که شاید کمتر در بقیه آدمها دیده باشی.
این تو هستی که باید ببینی می خوای با این ویژگیهای همسرت کنار بیایی؟ می تونی بدیهاش را تحمل کنی؟
خوبیهاش برات اینقدر بزرگ و ارزشمند هست که بدیهاش را بپوشونه و اذیتت نکنه؟
همسرت یک فرد آسیب دیده و مشکل دار هست. اگرنه که یک مرد عادی و معمولی این رفتارها را نداره. یک مرد سی- چهل ساله وقتی ماهها نیاز جنسی نداره یعنی مشکلش جدیه. و مردی که مشکلات جنسی داره، روی رفتارهای دیگه اش تاثیر شدید می ذاره، چون خودش را و تواناییهاش را با این ناتوانی زیر سوال می بینه. مساله فقط این نیست که شما رابطه ندارید و بگی خب اشکالی نداره رابطه به جهنم ! بقیه زندگیم درست باشه خوبه.
می تونی یه عمر با این مشکلات بسازی؟
تصمیم سختی هست
مخصوصا برای تو که به اندازه کافی خودت را دوست نداری و از گذشته و خانواده ات راضی نیستی.
بدیش هم اینه که هر چی بیشتر در این شرایط بمونی ضعیف تر می شی. تصمیم گیری برات سخت تر می شه.
این توهین و تحقیرها تو را ترسوتر می کنه. اینقدر می مونی و می مونی و می مونی که می بینی در را هم که باز کنند دیگه توان و انگیزه ای برای خروج از این قفس نداری.
اینجا نمی تونی به تنهایی به نتیجه برسی
باید با مشاور مستقیم صحبت کنی. یکی که کمکت کنه یا برای موندن تو این زندگی قوی بشی، یا برای جدا شدن.
به هر حال لازم هست اول قوی بشی. جراتمند بشی.
مینا شوهرت بیماره. بیماری که دنبال درمانش نیست. پس بهتر نخواهد شد. اگر بدتر نشه!
یه نگاه به گذشته ات بکن. آیا پدرت تغییر کرد؟ بهتر شد؟ درمان شد؟
وضعیت بد خانواده و رنجهایی که همسر و بچه هاش می کشیدند باعث شد بتونه کاری کنه؟
شما را دوست داشته و داره. مطمئنا.
اما نتونست کاری بکنه. رهایی از مشکلات روحی کار آسونی نیست.
همسرت هم همینطور. مطمئنا دوستت داره. به قول خودت به جز شما مگه کی را داره؟ نزدیکتر از همسرش مگه کی هست؟
ولی رها شدن از این بیماری همت می خواد، پذیرش می خواد، همکاری می خواد .. اونم از طرف خود بیمار.
عاشقشی یا وابسته؟ تصور زندگی بدون همسرت چقدر برات سخته؟ از نظر احساسی و عاطفی چقدر خودت را آسیب پذیر می بینی؟
می ترسی از جدا شدن یا واقعا اینقدر دوستش داری که فکر می کنی جدایی و فراموشیش برات هزینه سنگینی داره؟
ممکنه این جدایی آسیب روحی خیلی جدی بهت بزنه؟ یا می ترسی از حرف مردم و تنهایی و ...