RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
ماندگار خانوم حواست باشه با هر كس بايد مثل خودش برخورد كني.موردهاي مختلفي من مي شناسم كه وضعيتشون به اين صورت بود.كافي يه نفر خرافاتي پيدا كني كه با اون در ارتباط باشه و سعي كنه كه اتفاق افتادن اون تصادف را گردن يه چشم زخم بندازه و بگه اگه عروس شما نبود ممكن بود كه وضعيت بدتر بشه.اينو امتحان كن و جواب مي گيري.با اين آدمها نميشه منطقي صحبت كرد.البته در بلند مدت ميشه اعتمادشو جلب كرد.ضمن اينكه هرچه سنشون بيشتر بشه بيشتر وابسته مي شن حالا اين بستگي داره به اينكه كي اونها راوابسته خودش كنه.شما مي تونيد اين كارو انجام بدين شك نكن هيچ نگران نباش
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
اسم مادر شوهر را دیدم یاد مادر شوهر خدابیامرزم افتادم و براش یک فاتحه خواندم.
چرا اینقدر به خودتان سخت می گیرید خیلی راحت با مادرشوهر و خواهرشوهرات برخورد کن فکر کن مادر و خواهر خودت می باشند.
از حرفهای آنها دلگیر نشو همیشه فکر کن آنها خیر و سلاح زندگی شما را می خواهند، و سریع قضاوت نکن تو می توانی با پاسخهای بجا و شایسته و لحنی متین و مهربان با آنها ارتباط صمیمی برقرار کنی.
و به مرور زمان این ارتباط آنقدردوستانه خواهد شد که حتی از مادر و خواهر خودت بیشتر به آنها علاقه مند می شوی. مطمئن باش، چون خودم تجربه کردم.
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
پونه عزيز ممنون از راهنماييت
اما خودت تو نوشته هات كه اشتباه تايپي هم بود به جاي صلاح نوشتي سلاح كه من فكر ميگنم اونا صلاح منو نمي خوان اونا اونا از من به عنوان يك سلاح براي زخم زبون به همسرم استفاده مي كنن
من چند روزه كه سرماي شديدي خوردم و نتونستم برم خونه مادر شوهرم و يا باهاشون تماس تلفني داشته باشم الان 7 روز مي گذره كه يه زنگ كوچولوهم به من نزدن كه زنده ام يا مرده
و دائم شوهرمو پر مي كنن كه زنت يه زنگ به مادر شوهرش نمي زنه .. من تو اين چند روز حتي سر كار نرفتم
چه برسه كه بخوام باهاشون تماس هم داشته باشم . آيا اين انتظار من كه مي خواستم بهم اهمييت ميدادن و از حالم با خبر مي شدن چيزه زياديه ؟ در حالي كه من هر وقت يك كدومشون حتي يه درد ساده به سراغش مي اومد يا زنگ ميزدم يا ميرفتم عيادتشون و حتي كلي كار خونه مادر شوهرم انجام ميدادم ... مي گفتم مريضه حال نداره .. در حالي كه يك كدوم از اين كارارو تو خونه مامانم نمي كردم ... اما حالا اونا حتي از يه زنگ ساده هم دريغ كردن
// من هم خونشون نرفتم // طفلك شوهرم هم از رفتار خونوادش خجالت زده اس اما چه كنه كه من زنشم و اون مادرشه
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
شوهرت اصلا هم طفلک نیست. ببخشید ها ماندگار عزیزم. باید به همسرت یاد بدی به خانوادش طرز برخورد با همسرشو یاد بده. همیشه که نباید همه چیز از جانب تو باشه. احترامتو دست خودت نگه دارو رفت و امدهاتو کمتر کن عزیزم. ببین ماندگار این مشکلاتی که تو داری بیان می کنی مشکلات هممون هست. هممون به یک نوعی این مشکل رو داریم . واقعا تکراریه ولی ببین کدوم راه حل بهتر نتیجه داده. ماها یاد نگرفتیم به همون اندازه ای که دریافت می کنیم به همون اندازه هم پاسخ گو باشیم. از قدیم می گن واسه کسی تب کن که واست بمیره.
مامان من عروس اول خانواده بوده و خیلی هم از خانواده پدریم سرتر. خیلی محجوب و خانم بوده و... ولی در عوض زن عموم عروس دومشون مثل خودشون بوده. به قول مامانم می گه همیشه نقد باهاشون معامله می کرد!!!! ولی احترام زن عموم کجا احترام مامان بیچاره من کجا. این داستان از قدیم بوده تا اخر هم ادامه خواهد داشت. باز هم می گن : دوری و دوستی.
با شوهرت صحبت کن یکبار برای همیشه . بهش بگو به جای خجالت زدگی کمی محکمو با اقتدارتر برخورد کنه. اگه اون احترام زنشو نگه نداره هیچ کس دیگه ای نمی تونه. یکبار بنشینید سنگ هاتون رو وا بکنید.
حواستم جمع کن عزیزم اگه قرار باشه سر هر برخوردی هم هی به شوهرت غر بزنی اونم کلافه و خسته می کنی و بعد یک مدت دیگه به حرفت گوش نمی ده. یکبار اتمام حجت هاتو بکن. جنگ اول به از صلح آخر. با هر کس مثل خودش رفتار کن. اگه جایی تو زندگیت احتیاج به راهنمایی داشتی رجوع کن به ضرب المثل های قدیمی که اونها رو با آب طلا باید نوشت.
انشالا که هر چه زودتر خوب بشی. ما رو بی خبر نذار.
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
در ضمن ما قرار بود 3 ماهه پيش عروسي بگيريم
خونواده من همه در تداركات خريد جهيزيه و ساير كارها بودن كه درست 20 روز قبل از عروسي مون پدر شوهرم بهانه هايي آورد و گفت كه فعلا عروسي تونو بندازيد عقب تا زمانشو تعيين كنيم .. اين در حالي بود كه من بايد فشارهاي زيادي از طرف خونواده خودم رو به تنهايي متحمل ميشدم ... همه رو به جون خريدم و خونوادمو راضي كردم چند ماهه ديگه عروسي بگيريم // همش با خونواده شوهرم از در صلح وارد شدم به قول بعضي از بچه هاي سايت يه گوشم بود در و اون يكي دروازه ... اما باز اينبار مادر شوهرم داره واسه عروسيمون سنگ اندازي ميكنه // آخه نميدونم چرا ؟
دعا كنيد من زودتر برم سر خونه زندگيه خودم
و در آخر // يك نصيحت به همه جوونهاي دم بخت
شمارو به خدا عقد نكنــــــــــــــــــــــ ــــــــــيد
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
یعنی چی ماندگارجون عقد نکنیم یعنی یه هویی عروسی کنیم یا اصلا ازدواج نکنیم
انشاالله هر چه زودتر می ری سرخونه و زندگیت
باج دادن به مادر شوهر همش چیز خریدن نیست که یه جورایی سر کارش بزار قربون صدقه الکیش برو بگو قربون هیکل تپل زشت و بی ریختت برم الهی درد و بلات بخوره تو سرشوهرت که نتونست....
شوخی کردم نری بگی طلاق نامت رو بزارن کف دستت و من عذاب وجدان بگیرم
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
آره منظورم اينه كه هر چي دوران نامزديتون بيشتر كنين /// اما عقد نكنين .. براي آشنايي قبل از ازدواج همون نامزدي بهترين چيزه //
به قول ماها // زن عقد كرده نه دختره بابشه نه زن شوهرشه
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
سلام. خوبی دوست من ؟ بهتر شدی ؟
عزیز دلم دوران عقد بد نیست به شرطی که آدم کمی سیاست داشته باشه و دوری و دوستی رو حفظ کنه. برو پست من رو تو قسمت اختلاف با همسر بخون. من دارم نتیجه می گیرم از این دوری . مثل من قهر نباش شرایط من فرق داره ولی دوری کن. اگه از الان نتونی تکلیفتو باهاشون روشن کنی فردا می خوای چه کنی ؟
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
نازنين جان من تكليفم باهاشون روشنه اين اونان كه با خودشون درگيرن و عين زمانهاي قديم دوست دارن به من به چشم عروس نيگاه كنن // اما من واقعا اونارو خونواده خودم ميدونم
من اتفاقا از تكنيك دوري و دوستي هم استفاده كردم اما جواب نميده ... اگه نرم ميگن زنت فيس داره پر افاده اس ... اگه برم واسه يك هفته مون دعوا مي سازن //
تازگيها فهميدم كه خواهر شوهرم هر چي من بهش درد و دل كرده بودم و رفته به مامانش گفته .. منم چيز بدي نگفته بودم مثلا اگه از همين اسفند دود كردن مامانش ناراحت بودم رفته اينو به سليقه خودش واسه مامان جونش تعريف كرده و ...
چيزي نگفتن بهتر است !!!!!!!
RE: مادر شوهر نق نقو و بددهن من ....ديوونم كرده
ماندگار عضو تازه وارد: از اشتباه تایپی که داشتم متأسفم، چطور من متوجه نشدم.
______________
تازگيها فهميدم كه خواهر شوهرم هر چي من بهش درد و دل كرده بودم و رفته به مامانش گفته .. منم چيز بدي نگفته بودم مثلا اگه از همين اسفند دود كردن مامانش ناراحت بودم رفته اينو به سليقه خودش واسه مامان جونش تعريف كرده و ...
______________
ولی امان از دست این سخن چینیها اطرافیان، سعی کن هر حرفی در مورد هر کسی در دلت هست بسیار دوستانه وصمیمی با خود طرف در میان بگذاری نه اینکه پیش این و اون بنشینی و در مورد دیگران و رفتارهایشان اظهار نظر کنی.