نوشته اصلی توسط
m.reza91
جواب سوالات و جملات زیر رو حداقل با کلماتی که مشخص کردم بدین، اگه خواستین، توضیح اضافی هم بدین:
ابدا
کمی
تا اندازه ای
خیلی زیاد
1-اغلب اوقات تن به کار نمی دهم زیرا احساس می کنم در حالت احساسی خوبی نیستم کمی
2-گاهی اوقات از انجام کارها طفره می روم زیرا انجام آن ها به نظرم دشوار می آید ابدا
3-گاهی اوقات از انجام کارها طفره می روم زیرا از شکست می ترسم ابدا
4- اگر احساس کنم که نمی توانم کاری را به نحو احسن انجام دهم از انجام آن صرف نظر می کنم کمی ( معمولا فکر می کنم هر کاری دلم بخواد را می تونم خیلی خوب انجام بدم :311:)
5- اغلب احساس می کنم کارم را به شکل مطلوب انجام نداده ام زیرا دربرخورد با کار بسیار سختگیر هستم (وقتی کاری را انجام بدم معمولا ازش راضیم. کم پیش می آد اونی که دلم می خواسته نشه)
6- وقتی کاری را که قرار بوده انجام نمیدهم احساس گناه میکنم زیاد ( احساس گناه نه. ولی به خودم غر می زنم. مثلا هر بار می اومدم همدردی می گفتم، قرار بود جواب سوالات آقای رضا را بنویسی. بعد دو سه تا پست می ذاشتم و می رفتم. می گفتم بذار یه وقت بهتر می آم انجامش می دم. نمی دونم اون وقت بهتر یعنی چی؟ ولی همش می گفتم یه وقت بهتر. تا بالاخره الان وقت بهتر شد. :310:)
7-وقتی از دیگران خشمگین هستم از انجام کارها طفره میروم ربطی نداره. نه.
8-اغلب چون نمیتوانم جواب نه بدهم انجام کارهایی خلاف میل تقبل میکنم کم.
9- گاهی اوقات چون احساس میکنم دیگران میخواهند ریاست کنند و از من انتظارات بی مورد دارند از انجام کارها طفره می روم ابدا
10-اغلب احساس میکنم باید کارهایی انجام دهم که علاقه ای به آنها ندارم خیر
11 -انگیزه مقدم بر کار است یعنی تا انگیزه نباشد نمیتوانم کار را انجام دهم کار بدون انگیزه یعنی چطوری؟ به نظرم نمی شه.