ناامید و افسردگی از هدف هام

برو دکتر، افسردگی نمیزاره درست فکر کنی. توی این مرحله مشاوره کمکی بهت نمیتونه بکنه.

این شانسه دیگه. اونطور که نوشتی توی خانواده خوبی به دنیا نیومدی. مسئولیت هاشون رو درست انجام نمیدن. به نظر میرسه اونها هم باید برن دکتر.

بهرحال هروقت اونقدر خوب شدی که دوست داشته باشی به جای اینکه پایین تنها باشی بیشتر وقتت رو با خانواده ات بگذرونی، هر وقت اونقدر خوب شدی که بتونی بفهمی به جای اینکه به مادرت بگی دنبال غم و غصه نباشه به فکر این باشی که چطور عملا شادش کنی، به جای اینکه خودت دوست داشته باشی بخوابی و بخوابی و از خواب خانواده ات ایراد بگیری اول به فکر اصلاح خواب زیاد خودت باشی، .... هر وقت اونقدر خوب شدی که بی جهت شاد باشی و تنها با دلیل حقیقی و عینی ناراحت... اونوقت رسیدی به جایی که مشاوره میتونه کمک بکنه. قبل از اون مشاوره به نظر من هیچ کمکی به هیچ کس نمیتونه بکنه.

مشاوره برای چیزهای جزئی هست مثل تصمیم گیری در مورد مادرم دیروز از دستم ناراحت شد چطور ازش معذرت خواهی کنم؟! پولم ته کشیده چطور از بابام پول بگیرم؟! به نظرتون الان برم سر کار یا فعلا فقط درس بخونم؟!! ....

مشاوره برای ناخوشی های کوچک زندگی آدمهاست. برای ناخوشی های بزرگ مشاوره میتونه مثل مسکنی باشه که در راه مرگ درد زیادی احساس نکنی.

stu عزیز من این توضیحاتی رو که گفتین کلیپش رو دیدم دقیقا حال منو توصیف میکنه یعنی دقیق دقیق .
استخر که هفته ای یک بار میرم بدنسازی هم به فکرشم .

اقای نجار عزیز حرفتون رو قبول دارم تو این اواخر تصمیمم اینه کار پیدا کنم حداقل ربط به رشتم باشه چون من 25 سالمه و تخصصی که بلدم رو کلی روش زحمت کشیدم و به کورس رفتم

rechtfertigung عزیز حق با شماست ولی اون توان رفتن به یک دکتر رو ندارم چون نمیدونم شاید دکتر علت و ریشه های این افسردگی رو از من جستجو کنه و بخواد از ریشه خوبم کنه که این خیلی طول می کشه و این وسط من پستی بلندی شدیدی در این بحره زمانی تحمل باید بکنم که ناراحتی یکی از این

حقیقتش از پاسخ های شما خوشحال میشم چون یک احساس همدردی و داشتن دوستانی که سعی در کمک به حل مشکلم دارند ، بهم میده
ممنونم از
الان هدفم اینه یک کار پیدا کنم درآمد چه کم چه زیاد کسب کنم اعتماد به نفسم برگرده افسردگیم رفتا رفته از بین بره . ورزش کنم سمت علاقه هام برم مثلا موسیقی
منتها نمیخام به ریشه این مشکلم فکر کنم و حتی دکتر برم نمیدونم کار درستی میکنم یا نه؟ میدونم اگه برم دکتر طول میکشه تا خوب بشم نمی دونم کارم درسته یا نه؟ با این طرز فکر تو آینده باز چنین مشکلاتی سر راهم سبز خواهد شد؟ امروز نرم دکتر فردا نرم پسفردا نرم پسون فردا این ریشه مشکلاتم یه جا منفجر میشه؟

نمیدونم یه جور احساس سنگینی میکنم شاید این سگ انقد بزرگ شده که از من هم خیلی بزرگه که احساس سنگینی شاید از این باشه .

همچنان منتظر حرفای شما دوستان دیگر هستم
حرف های شما بهم انرژی میده که احساس میکنم پشتیبان دارم

دوستان بالاخره من یه کاری پیدا کردم منتها توی مدارک مورد نیاز برای کار کردن تو شرکت به مشکل برخوردم
چک برای ضمانت میخان و امروز به اطرافیان اطلاع دادم متاسفانه جای امیدی ندارم برای تهیه این چک ....
به هر کس رو کردم من من میکنه