مشکل من با خوش بینی!!! چه جوری از شرش خلاص شم؟؟؟

سلام شکوه عزیز.

اولش عذر می خواهم که نظری مرتبط با عنوان تاپیکت ندارم. فقط امدم نظر خودم را بنویسم.


فقط امدم بگم:

باید به احترام یک عده تمام قد ایستاد. و بنظر من شما جز "این عده هستید"

گاهی اوقات رنجهایی که کشیدین از ورای پستاتون آشکار هست

گاهی اوقات حس میکنم چقدر اسم کاربری "شکوه" برازنده شماست.

چقدر حس میکنم جامعه ما "دخترای قوی ای " مثل شما رو کم داره.

میدونم احتیاج به اصلاح و تغییر یه سری از افکارت هست که با توان و میلی که در شما دیدم قطعا رخ خواهد داد.


ولی با تمام این حرفها من به شما افتخار میکنم. مطمینم که انسانهایی با اراده شما به جایی که می خواهند می رسند و شرایطشان را مطابق با آنچه می پسندند تغییر میدهند.

برای شما آرزوی آرامش و خوشبختی و تکامل همیشگی را داره


با عرض نهایت احترام چنار :72:

مهراااد ممنون ولی دلم از حرفاتون گرفت. نمیخواستم بگم اما دلم گرفت.

از حرفای همه ی دوستایی که تعریف میکنن از من گرفت. چرا هیچ کس با من روراست نیست؟ وقتی من صادقانه دارم مشکلم رو میگم. چه تو دنیای واقعیم و چه تو دنیای مجازی.

شاید کلامم ناقصه. شاید حرف زدنم درست نیست.بین کلام من التماس برای محبت و توجه دیده میشه؟

خسته شدم از این همه محبت دروغی. از این همه تعریف الکی. خسته ام از حرفایی که هیچ کس نمیدونه که نباید به من بگه و همیشه میگه.

نمیخوام مسیر تایپیکم رو منحرف کنم اما نمیتونم ناراحتیمو ابراز نکنم.

نمره ی 20 و شاگرد اولی و دانشگاه خوب یه تلاش بیخود یه دختر بچه ی پر از خلا بود برای نشون دادن خودش به این و اون. چون من کمبود توجه داشتم. دوست داشتم منم دیده بشم .

نمیخوام به خودم برچسب بزنم اما فرق خودم رو با دیگران به وضوح میبینم. من نگفتم که از من تعریف کنید . اگه برداشتتون اینه اشتباهه.

شما برای من غریبه ای. اما پدرم یه غریبه نیست. حتی یک ذره برای من وجود چیزی به اسم شعور رو هم قائل نیست. بی سواده و نمیتونه حتی از رو برگه بخونه اما برای من به اندازه ی

دنیا ارزشمنده. همیشه سرم پیش اون پایینه چون من یه دختر خوب نیستم. من مایه ی سرافکندگی اونم. اون از من پول و تحصیلات نمیخواد میخواد من یه دختر باشم و آدم. واقعا راست

میگه؟ ببین چقدر ابلهم که اومدم اینجا و این حرفها رو مینویسم.

خیلی برای من سخته که بگم این حرفارو. این حرفای بچه گونه رو . این حرفای مال عهد بوق رو.

این چیزایی که به خاطرش میگید باید به من احترام بذارید ، حق من نبود. به زور گرفتمشون. با جنگ با مایه گذاشتن از بدنم.

این چیزا برای شما خوبه برای شما ارزشه اما برای من نیست.

یه زمانی برای من اشتباهی ارزش بود، به خاطرش خیلی چیزا رو فدا کردم.

اگه من واقعا شرایط خانواده مو سنجیده بودم که الان اینی نبودم که هستم.

الکی دنیا رو بزرگ میدیدم و خودم رو قوی. هیچ وقت باور نکردم نامردی آدما رو.

من از رقابت خسته شدم. حالا منتظرم یکی بهم جایزه مو بده. اما کو جایزه؟ محکومم به اینکه تا آخر عمرم تلاش کنم.

رسما میخوام بکشم کنار ولی نمیشه. چه جوری عمر تلف شده مو برگردونم؟

به کی بگم نمیخوام این چیزایی که دارم. میخوام راحت سرمو بذارم رو بالش و بی خیال همه چی باشم اما دوباره صبح که پا میشم نظرم عوض میشه و میگم عیب نداره هر چقدر هم زندگی

سخت باشه من سخت ترم.

من بچه نیستم که با دو تا تعریف گول بخورم .

میدونم حرف راست سخته اما میشه با من رو راست باشید و از من تعریف نکنید؟ به من عیب بگید به من ایراد بگید. بگید که حلش کنم. بگید که آدم باشم.

من نه دنبال دلسوزی ام نه دنبال تشویق.

من وسط یه عده آدم بدبین بزرگ شدم و دیگه از حرفاشون که اتفاقا همیشه تو انتها راسته خسته شدم.

عنوان تایپیک من گویاست. چه جوری من هم همیشه بدبختی رو ببینم تا بتونم درست عمل کنم؟

همیشه به خاطر مثبت بینی ایم تلاش کردم. همیشه گفتم آخرش به یه جایی میرسم. اما بالاخره اون آخر کجاست که آروم بشم؟ جواب این همه تلاشم رو کی میخوام بگیرم؟

من اشتباه اومدم؟ از اول باید قانع بودم و میپذیرفتم که بدبختم؟ بالاخره چه موقعتی باید برام پیش بیاد که قبول کنم بدبختم؟

یکی به من راستشو بگه تا راحت شم از این دعوای درونی. از این حس بد.

تو صادقانه نوشتی. ما هم صادقانه جوابت رو دادیم. ----- اینهمه تلاش کردی به چیزایی رسیدی که خیلی ها ندارنش. چرا این نتایج رو لگد می خوای بزنی؟ اینا رو داشته باش. با اغوش باز و گرم و نرم شاد باش از داشته هات. به خودت ببال. اگه چیزای جدیدی هست که می خوای داشته باشی علاوه بر دستاوردات اون ها رو هم داشته باش. -------- اعتماد به نفست کم شده. شاید به خاطر اقایی که می گی. اگه کسی رو دوست داشتی و یه مدت برای به دست اوردن قلبش دست و پا زدی و حالا هم شروع کردی به زیر سوال بردن خودت، طبیعیه اعتماد به نفست کم شده باشه. -------- نوشتی کمبود محبت داشتی و به خاطر گرفتن توجه درس خوندی و موفق بودی در تحصیل و کار. الان مهم اینه که در تحصیلاتت و کارت موفقی. حالا به هر دلیلی که بوده. ------- الان روی روحیاتت کار کن. با کمک مشاور. م یتونی همینجا تاپیک خصوصی بزنی اشتراک ازاد بگیری با فرشته مهربان سعی کنی کم کم و اروم اروم روی ضعف هات کار کنی. مثلا هر ماه یکیش. یا حتی بیشتر. توی یه سال می تونی اگاهیت رو به دردات بیشتر کنی. اگاهی رو بیشتر که بکنی کنترل می کنی دردای کودکی رو. تا یه حدی کنترل می کنی. -------- به نظرم یه جور بغض داری ... از جنس کینه اما خیلی کمرنگ. به اون پسر به دخترای دیگه همونایی که ارایش می کنن ...... اگه اینطوریه اینو هم سعی کن اروم اروم از خودت باز کنی. دنبال چیزایی که م یخوای برو. دنبال زیباتر شدن هم ظاهر هم درون دنبال دخترانگی هایی که داری ولی نیاز نبوده روش کنی یا نیاز دیدی انکارش کنی،دنبال هر چی که می خوای برو. اما آزاد. بدون کینه. و بدون اینکه گذشته و دستاوردهات رو زیر سوال ببری. ------ اینهمه خوبی داری. اینارو داشته باش. یه کم اصلاحات نیاز می بینی هم بکن. کار سختی نیست. کار تو اسونه. سخت نیست. ارامشتو پیدا کن. به خودت برس. بابات بهت افتخار نمی کنه؟ نکنه. خودت به خودت افتخار کن.اگه خونوادت نمی تونن ببینن خوبی هات رو مشکل از اوناست. خودت هم همین کارو با خودت نکن

- - - Updated - - -

فاصله ها رو نمی گیره ببخشید -یه کاری کن. بنویس چی ها دوست داری. جه کارایی چه چیزایی. مثلا یه چیزایی هست حتما که یا واسه خودت نخریدی یا یادش نگرفتی و دست دست کردی و اولویت ها رو به پول و خانواده و دادی. اینا رو بنویس. بعد از ارزونا و دم دست هاش اسوناش شروع کن. یه کاری که باید بکنی رو بکن بعدش به خودت اون جایزه ای رو بده که می خواستی همیشه و ندادی. مثلا موهات بلنده اما صافه صافه و بی مدل. شاید بخوای پایینشو یه کم مدل بدی. می ری یه ارایشگاه خوب و می خوای یه کم مدل دارش کنه بی اینکه کوتاه شه قدش. یه کم پایینشو مدل دار کنه. خوب اینکارو می کنی. بعدش واسه جایزه یکی از همون چیزایی رو بخر واسه خودت که هیچوقت نخریدی. از ارزون ها و اسوناش شروع کن

- - - Updated - - -


مدل دار منظورم کوپ مو هست ها
میتونی هم سرچ کنی مدل های مو رو تو نت هر کدوم دوست داشتی انتخاب کنی ببری بگی برات اونطوری کوتاه کنه یا مرتب کنه

راست میگی.

شاید من کینه ایم و حسود.

تحمل ندارم ببینم که کسی بالاتر از منه. اما پس چرا تلاش نمیکنم؟ چرا ناراحتم ؟

من کمالگرا نیستم.من دنبال حقمم. سقف حق من رو کی باید تعیین کنه؟ بگید سقف حق من کجاست تا من تا اونجا برم و دیگه بعدش راحت باشم.

چون من از بچگی جای بد بودم نتونستم به کسی اعتماد کنم که اندازه ی حقم چیه. هیچ کس به من راه رو نشون نداده و من سرمو انداختم پایین با چهار تا حساب کتاب مخصوص خودم رفتم

جلو.

باشه قبول من موفقم و خوبم خوب حالا چی؟ حالا باید چیکار کنم؟ تا آخر عمرم باید بیام سر اینکار و تا آخر عمرم باید درس بخونم و تا آخر عمرم باید پول دربیارم و ...

من فکر میکردم اگه پول داشته باشم زندگیم خوب میشه ولی خوب نشد.

من فکر میکردم اگه تحصیلات داشته باشم زندگیم خوب میشه ولی خوب نشد.

من فکر میکردم اگه کار داشته باشم زندگیم عالی میشه اما خوب نشد.

حالا که میبینم هیچ خبری نبوده و من همچنان باید بدو ام دارم فکر میکنم اصلا چرا باید این جوری باشه زندگیم؟

من به دخترای دیگه حسودی میکنم چون عقل دارن. من واقعا مغز ندارم. هیچ چیزی رو نمیدیدم به جز هدفام و حالا که رسیدم تازه میفهمم که کور بودم.

من میخوام شروع کنم یه راه دیگه رو اما میترسم دوباره اشتباه کنم.

بنویس لیست کن چی ها نداری و می خوایشون. اون دختر عاقل ها (از نظر تو عاقل) جی دارن و چی ندارن که به نظرت خوب میان؟ لیست کن

پول +
کار+
تحصیلات +
مسوولیت پذیری+
خوش بینی +
داشتن هدف +
تلاش برای رسیدن به اهداف +
مهربان بودن با اعضای خانواده +

فعلا اینا رو یادم میاد از مثبت هات

منفی ها
اعتماد به نفس رو باید بیشترش کنی -
از درون خودت با خودت خوب و شاد باشی (این باعث میشه اون کمبود توجه و این چیزا جبران شه- اینو تاپیک بزن خصوصی و از فرشته مهربان راهنمایی بخواه)-

اینا رو هم به یادم میاد فعلا

حالا چیزایی که نه منفی نه مثبت هستن اما تو دوست داری در خودت تغییراتی اصلاحاتی ایجاد کنی:
ورزش مناسب ملایم مثل یوگا که هم فکر هم جسمت رو بهتر کنه
خودارایی یاد بگیری
لباس هایی بپوشی که هم زنانه باشن هم بهت بیان

اینا رو هم فعلا یادم میاد
-------------------------------

بنویس. لیست بنویس از چیزای که می خوایشون

------------------------------------------------------------------

حق رو سقف حق رو خودت تعیین می کنی. با ارزوهات با تلاش هات. تو سقف حقت رو تا حالا خوب گرفتی. چیزایی رو هدف گذاشتی و بهشون هم رسیدی. حالا رسیدی به هدف هات و نیاز داری اهداف جدید تعیین کنی. هیچ راه اشتباهی نرفتی عزیزم. اشتباه هم اگه گاهی کردی که انسانیم محبوریم ازمون خطا بریم راه رو. مخصوصا اگه راهتما نداشته باشیم.

به نظر من تا حالا خیلی خوب رفتی راهت رو. الان هم نمی خواد تغییر بدی. ببین تو یه چیزایی برات مهم بوده روی اونا وقت گذاشتی. الان کنار اینکه به خودت ببالی بابت چیزایی که داری، یه مقدار هم روی احساساتت کار کن. چیزای کوچیک. مثل رنگ ها مثل گل لباس و اینا خریدن. نترس

.... نمی دونم درست چطوری بگم. اما نترس. کم کم قدم های کوچیک بردار به خودت اروم اروم نزدیک تر شو. بیخودی هم فکر نکن بد بودی اشتباه کردی. جیزایی که داری عالین. لازمه ی زندگی خوب هستن. یه مقدار حالا به خودت نزدیک تر شو تا احساساتی که خفه کردی در خودت رو ببینی.

-----

2 تا پست شد ادغامش کردم. مدیران لطف می کنن میان پست بعدیم رو حذف می کنن. ببخشید 2 تا شد پستم

موفق باشی

درود بانو

بنظرم بهتره یه تایپیک دیگه بزنی و با یک تیتر و هدف مشخص اینجوری خیلی زودتر به نتیجه دلخواه میرسیم قدم به قدم :72:
بشخصه باید اعتراف کنم با مهرااد گرامی موافقم :72: بشخصه دلیلی نمیبینم برای شما احترام و ارزش قائل نباشم گرچه لیاقت شما بیشتر از وضعیت حال حاضرتان است ولی با این وجود و اینهمه سختی خیلی خوب پیش امدید از خودت انتظار بیش از اندازه نداشته باش فکر کنم زندگیت هم مثل همین تایپیکی هستش که زدی با یک دست چنتا هندوانه نمیتوانی برداری بانو.
بابا بخدا بوولدیزرم بود کم آورده بود :311: یکم انصاف داشته باش دختر خداوکیلی از خیلی از مردهایی که دارم میبینم باعرضه تر هستی.نوشتی در حقت ترحم نکنم میتوانم بپرسم چجوری به این نتیجه رسیدی ما از روی دلسوزی و ترحم داریم از توانایی هایی که داری تعریف و تمجید میکنیم؟!
بشخصه نظرم اینه بخش مردانه وجودت غلبه داره بر بخش زنانه.یکم باید تعادل ایجاد کنی میخوای دخترانه تر باشی خوب بخودت برس این بخش دیگه تخصص بانوان همدردی هست راهنمایی بکنند.

در مورد خودت هرجور دوست داری میتوانی نظر بدهی ولی لطفا اینو نگو دیگرانی که نمی دانم آرایش انچنانی و لباس های تنگ و کوتاه دماغ و گونه و ابرو و...... همه وجودشان عملی هستند دخترهای موفقی هستند:81:
موفقترین زن دنیا آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان اتفاقا بشخصه خیلی همب هش علاقه دارم.
امروز داشتم زندگینامه ماهتما گاندی را مطالعه میکردم توی نظرات بخش سایت یک خانومی نوشته بود:
آخی دلم میسوزه چقدر لاغره!!!
زیر این نظر یکی از دوستان جواب داده بود:همین آدم 50تا60 کیلیویی استعمار پیر انگلیس را شکست داد:104:
viva گاندی :72: یا نسلن ماندلا یک مرد سیاه پوست از این مثال ها زیاده.

پ.ن:فکر کنم این موضوع خواندش برای شما جالب باشه
http://static5.cloob.com//public/use...80063b6382-425

ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻤﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﺍﻣﺮﻳﻜﺎﯾﯽ ﺝ ﭖ ﻣﻮﺭﮔﺎﻥ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻧﻮﺷﺖ :
ﻣﻦ 24ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﻡ. ﺟﻮﺍﻥ،ﺯﻳﺒﺎ،ﺧﻮﺵﺍﻧﺪﺍ� ��،ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺁﮐﺎﺩﻣﯿﮏ ﻫﺴﺘﻢ ....
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺷﻤﺎﺩﺭﺁﻣﺪﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺪﻳﺮﺷﺮﻛﺖ ﻣﻮﺭﮔﺎﻥ :
ﺍﺯ ﺩﻳﺪ ﻳﮏ ﺗﺎﺟﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺳﺮ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ " ﺯﻳﺒﺎﺋﯽ " ﺑﺎ " ﭘﻮﻝ " ﺍﺳت
ﺯﻳﺒﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺭﻓﺘﻪﺭﻓﺘﻪ ﻣﺤﻮﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﻦ ﺑﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺑﺎﺩﺭﻭﺩ .
ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻣﻦ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ ﺍﻣﺎ ﭼﯿﻦ ﻭﭼﺮﻭﮎ ﻭﭘﯿﺮﯼ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺪ .
ﻣﻦ ﻳﮏ " ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺷﺪ " ﻫﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ " ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺭﻭﺑﻪ ﺯﻭﺍﻝ ." ﭘﺲ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﺪ. ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺍﻣﺜﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻳﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﺮﮔﺰ .
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﮐﺎﻻﻫﺎﯼ ﺑﺎﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﺜﻞ " ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ، ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻨﯽ، ﺷﻌﻮﺭ، ﺍﺧﻼﻕ، ﺗﻌﻬﺪ،ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻭﻋﺸﻖ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺰﺳﻮﺩ ﺍﻭﺭ ﺍﺳﺖ ....
ﻭﺍﯾﻦ ﮐﻞ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ

به نظر خودت به سوال مدیر، اونطور که ازت خواسته بودن جواب دادی؟

سلام شکوه جان.

من از این همه برداشتی که از احساس من نسبت به خودتان داشتین بسیار تعجب کردم. امیدوارم که مورادی که نوشتین که نتیجه "دهن خوانیهایتان" هست را با "واقعیت" اشتباه نگیرین و بر اساس آنها قضاوت نکنین. چون واضحا من دلیلی برای روراست نبودن با شما یا احتمالا تظاهر ندارم

خاطرم هست خانمی بنام مهسا مشکلی شبیه به شما داشت و اقای حسین پور گرامی برایشان پستهایی نوشتن که خواندنش را برایتان توصیه میکنم. ( متاسفم خسته تر از ان هستم که برایتان پیدا کنم )


اینکه در یک سری زمینه ها برای من قابل ستایش هستین به مفهوم صد در صد بودن نبود. من تخصص کمک به شما رو ندارم و از ایتدا نباید برایتان پست میگداشتم علت اون پست هم صرفا ابراز حسی بود که از خوندن چند تا از پستاتون بهم دست داده بود. امیدوارم که با خواندن تاپیکی که معرفی کردم همین طور تاپیکهای اقای اس سی ای و کمک دوستان بتونی ارامشی رو که دنبالشی پیدا کنی. از مینوشی گلم هم سپاسگزارم به خاطر نظراتش :72::43:( گزارش میدم پست قبل را حدف کنن)

اقای اثر راشومون عزیز سپاسگرام از لطف شما. خواستم در تاپیکتون پاسخ بدم که بسته شده بود. برای شما ارزوی خوشبختی و انتخابی عالی رو دارم http://sheklak-khanoomi.persiangig.com/smiles/zd7.gif

من واقعا به گروه بندی مدیر محترم فکر کردم و ریشه ی اصلی مشکلم اینه:

مشکلات فردی

1- شک در عملکردم و راهی که اومدم.

فقط همین. فکر میکنم کاملا توضیح دادم.

خانم مهراد عزیز معذرت میخوام.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شکوه

من واقعا به گروه بندی مدیر محترم فکر کردم و ریشه ی اصلی مشکلم اینه:

مشکلات فردی

1- شک در عملکردم و راهی که اومدم.

فقط همین. فکر میکنم کاملا توضیح دادم.

خانم مهراد عزیز معذرت میخوام.

---

نیاز به عدرخاهی نیست عزیزم. من ناراحت نشدم فقط تعجب کردم. بنظر من حتما تاپیک ذهن سطحی رو بخون

احتمالا در استانه سی سالگی هستی می دونی دیگه این سن شرایط خاص خودش رو داره

مراقب خودت خ باش. مطمینم با اراده ای که داری مشکلاتت حل می شوند :72: