-
خیلی محکم باهاش حرف بزن.مثه کسایی که واسشون جدایی مهم نیستخواهش و تمنا نکنی التماس نکن .نگی چرا جوابمو نمیدی و ازین حرفا.بگو تکلیف باید مشخص شه.ولی بنظرم اگه پدرت زنگ میزد به پدر ومادرش و تکلیفتو مشخص میکرد.بهتر ازینه که تو پاشی بری پیشش.اینقد نگران نباش عروسی که نکردی عقدی.من جای تو بودم اگه واقعا مطمینی دختر میاره.ازش.مدرک میگرفتم.حالا خود دانی
-
دوست عزیز امیدوارم مشکلاتت هرچه زودتر حل بشه وبه ارامش برسی کار خوبی کردی خواستی تکلیفتو روشن کنی
با ارزوی خوشبختی
-
ميرم ببينم چي ميشه دعا كنيد دفعه بعد كه ميام
با خوشحالي باشه
خسته ام
محكم باهاش حرف ميزنم قوي
-
سلام من رفتم اونجا خيلي عادي بود و كاملاً بي تفاوت اصلا براش مهم نبودم
بهش گفتم حرفامو گفت اصلا برام مهم نيست هيييييچي نگفت جوابمو نداد
فقط ميدونم ازين ناراحت بود كه چرا بهش تو اين مدت زنگ نزدم
گفت از الان به بعدم قضيه مث همين ٤٠ روزه نبابد بهم زنگ بزني نمييييدونم واقعا چيكار كنم
گفتم به بابام ميخام بگم گفت نه حوصله نصيحت ندارم الان برگشتم بدون هيچ نتيجه اي
-
سلام عزیزم
حوب من متوجه نشدم . پس نتیجه سفرت چی شد؟ رفتی اونجا هیچ صحبتی نکردین؟
ببین اگه واقعا مطمئنی که همسرت بهت خیانت میکنه بنظر منم یه تصمیم درست و منطقی بگیر . تا اونجایی که من دیدم اکثر مردایی که این مشکل و دارن تو ذاتشونه و معمولا درست بشو هم نیستن شاید بدونه تو فهمیدی و یه مدت بزار کنار ولی خوب دوباره برمیگردن چون قبح قضیه براشون ریخته . باز هم تاکید میکنم اگر مطمئنی . زندگی که یه روز دو روز نیست گلم یه عمره باید قاطع باشی یا قبولش کن و دیگه خودخوری نکن و بساز و خودتو وفق بده یا یه تصمیم درست بگیر.
یه پایان تلخ بهتراز یه تلخی بی پایانه
اینقدرم بخاطر دیگران زندگی نکن عزیرم . شما هنوز تو دوران طلایی هستین اوضاعتون اینه 10 سال دیگه قرار چی بشه؟
یعنی چی که بخاطر محیط کارتو موقعیت اجتماعیت نمیتونی تصمیم بگیری مگه یه ادم چندبار بدنیا میاد که همون یبارم بخواد برای دیگران زندگی کنه؟ زندگی اینقدر مشکلات داره که بنظرم تنها امید و محرکش عشق و علاقه به همسر و امید به آیندست اگه تو ته دلت از همسرت دل چرکین باشی و بهش اعتماد نداشته باشی چجوری میخوای این راه سخت و طولانی رو باهاش طی کنی؟؟؟؟
البته من تو همین سایتمون کم ندیدم خانمهایی که شرایط شوهراشون تقریبا مثل همسر شماست و حتی خیلی خیلی بدتر و دارن باهاش زندگی میکنن و از خود گذشتگی میکنن البته اونا بچه دارن معمولا .خوب مجبورن یجوری خودشونو توجیه کنن و بمونن ولی شما هنوز عروسی نکردی عزیزم
یه تصمیم درست بگیر و راهتو مشخص کن
-
سلام خانومی،
نمیدونم تاپیکهایه منو خوندی یا نه،منم جدای خیلی سختی داشتم،6 ماه جدای با یه دختر 4 ساله،خیلی سخت بود،خیلییی!
ولی از تک تک دوستان تو همدردی راهنمایی گرفتم و عملیشون کردم!
اتفاقا من با این جدای قوی شدم، محکم و دیگه از هیچی نمیترسم،چون میدونم هر چی هست صلاح خداست!
من بهت توصیه میکنم همسرت رو رها کنی و فقط وفقط به خودت برسی،توی این تالار پر از مطالبی که میتونی با چند بار خوندن و تمرین کافی اعتماد بنفست رو بالا ببری! شما اصلاً دیگه دنبالشون رو نگیر! الان باید اول خودتو محکم کنی که بتونی هم با زندگی دوباره با همسرت و هم طلاق بدونه اینکه خودتو داغون کنی کنار بیای!
یعنی باید بتونی احساسات رو کنترل کنی نه احساسات تورو کنترل کنند!
موفق باشی خانومی :72:
-
ممنونم از راهنمايياتون
بله من رفتم پيشش خيلي حرف زدم ولي تمامشو يا با بي منطقي جواب داد يا اصلا جواب نداد
گفت حوصله بحث ندارم حوصله كل كل ندارم كار دارم گرفتاري دارم اصلاً بهم زنگ نزن فقط وقتي كار داشتي اس بده اونم كار ضروري در غير اينصورت اصلا
گفت مشكلات كارم زياده حوصله ندارم باهات حرف بزنم تو برا خودت زندگي كن من برا خودم، ميخام تنها باشم
انگار قهر طولاني اينو جري تر كرده و بهتر به كاراش ميرسه
به نظر شما اگه كامل تركش كنم درست كردن رابطه سخت تر نميشه دوباره
-
سلام سحر51،
به نظر میرسد شما بیشتر به همدلی بها میدهید و گرنه اگر به خود رجوع کنید می بینید از ابتدا آگاهانه یا ترجیحاً نا خودآگاهانه همه آنچه را که امروز مسئله است دانسته پذیرفته اید. اما میخواهم به شما بگویم که هیچگاه محکوم ابدی یک محاسبه نبوده و نیستید. در واقع به عنوان فردی خلاق میتوانید نقش هر بازه از این بازی را بارها به سبک و سیاقی رساتر و دلنشین تر از قبل رقم زده بر هم بزنید، لیکن آنچه را که می آفرینید خوب ببینید و با شهامت پایش را امضا بزنید.
-
سلام
به نظر من شما 3 سال از عمرتو صرف این آقا کردی. خوب
حالا باید ببینی آیا این آقا ارزش اینو داره که مابقی عمرت رو هم صرفش کنی یانه؟
آیا باید به خاطر 3 سال مابقی عمرت رو هم از دست بدی؟
آیا فکر میکنی این آقا تغییر میکنه؟
آیا تو منصف تری یا اون آقا؟
آیا تو با وجدان تری یا اون آقا؟
آیا تو حیفی برای ایشون یا ایشون حیفند برای شما؟
بچه ای که ناخنش رو میخوره به یه کار بد عادت کرده.یکی باید به اون بچه کمک کنه تا اون عادت بدشو ترک کنه. شما هم به این آقا و این مدل زندگی عادت کردی . فقط همین. وقتی عادتو بذاری کنار میبینی که چقدر الکی بهانه عادتهای اشتباهتو میگرفتی.
این نظرو با توجه به پستهایی که گذاشتی و چند وقته درگیرشی برات گذاشتم. تو خوبی تو محترمی و تو انسانی. شایسته خوبیها هستی. برای خودت ارزش قایل شو.
-
سلام خانمی
من هم شرایط مشابه شما رو داشتم
خودم رو خیلی کوچیک کردم
فرزند آخر بودن و بسیار وابسته به خانواده
خیلی سعی کردم خودم رو وفق بدم با شرایطشون
اما در کمال ناباوری 4 ماه بعداز ازدواج گذاشتن رفتن و 2 ماه نبودن
بعد که برگشتن 1 ماه موندن و دوباره رفتن
الان هم برای طلاق اقدام کردن