خیلی آشفته و سردر گمم بعد از کلی پرس و جو یه متخصص با مبلغ ویزیت متعادل تر (جلسه ای حدودا 100 هزار تومن) پیدا کردم قراره شنبه بریم پیشش ولی ذهنم آشفته و پر از سواله
1 همسرم با وجود تموم اصرار های من حاضر نشد کمترین پرس و جویی برای پیدا کردن مشاور انجام بده در حالی که به واسطه ی روابط عمومی بالا و نوع شغلش این کار براش خیلی ساده بود اما به من گفت تو پیدا کن بگو کی من میام با شناختی که ازش دارم این یعنی من اعتقادی به این مشاور ندارم و به زور و به خاطر تو میام (و طبق تجربه های قبلی توصیه های متخصص رو هم جدی نمیگیره از سراپای دکتر حرفهاش و.. ایراد می گیره پولی که می پردازیم رو هزینه ی اضافی و لطف به من و ایثار از خودش می دونه و...) کلا تا کاری رو خودش انجام نده قبولش نداره
2 در حال حاضر قهریم و جز با کنایه و اخم باهم حرف نمیزنیم و این خودش وضعیت رو بدتر کرده
3 مادرم در جریان برخی مسایل قرار گرفتن و با این که خیلی منطقی و آروم بر خورد کردن ولی آگاهیشون باعث خجالت و ناراحتی من شده و مدام نگران ذهنیت مادرم نسبت به همسرمم
4 ذهنم مرتب رو همسرم روابطش و کارهاش می گرده و این رو رفتارم با دخترمون به شدت اثر منفی گذاشته(اصلا براش وقت نمی زارم)
5 به شدت نسبت به همه بد بین شدم و سریع برداشت های غلط و منفی می کنم
6 شهریه دانشگاهم تو این وضعیت شده قوز بالا قوز ...
7دخترم متوجه جو سنگین خونه هست و مدام از من می خواد حلش کنم و من بیشتر احساس ناتوانی و خستگی می کنم
8 حس می کنم تو این بحران تنهام و همسرم رو که باعث و بانی مشکل می دونمش هیچ حمایتی ازم نمی کنه