تریبون آزاد

سلام .
چه سوال جالبی . یک دقیقه تا مرگ .
فکر می کنم فقط می تونم فکر کنم . به همه ی زندگیم که می تونه مثل یک فیلم کوتاه از جلوی چشمم عبور کنه .
من تاکنون چه کرده ام ؟ آیا زندگی من پربار بوده ؟ ...
اگر نه . 1 ثانیه هم برای من کافیست تا آرزو کنم زنده بمانم و زندگییییییییییییییییییییی ی کنم ....

سلام
من اگه یه دقیقه وقت داشته باشم از همه حلالیت می خوام و از خدا می خوام به این بنده ضعیفش رحم کنه و براساس رحم خودش من و مورد سنجش قرار بده نه عدل خودش .
یا لطیف :
ارحم عبدک ضعیف
برحمتک یا ارحم الراحمین .

یک نفس عمیق می کشم و ضمن خوردن یک فقره بستنی شکلاتی در کنار شوینه،که هم گرم باشه و هم بستنیه بهم بچسبد در آغوش دلبری پری رو به ریش دنیا و ما فیها می خندم!!!

سلام موسوی گرامی:
سوالی که مطرح کردی خیلی پرمحتواست و باید ساعتها روی اون فکر کرد.
اتفاقا چند شب پیش درعالم رویامی دیدم که خوب بالاخره نوبتم رسیدو این اتفاق خیلی سریع افتادوقتی متوجه رفتن شدم نگاهم را به اسمون دوختم حس خوبی داشتم ولی دستام خالی بودتازه اون موقع داشتم دنبال یه چیزی می گشتم اینکه حالا بهترین حرف ،بهترین عمل،بهترین حالتی که داشته ام چه بوده که به خدا تقدیم کنم ؟؟؟؟؟وقتی از خواب پریدم گفتم چرا هنوز دستام خالیه پس تو این همه مدت چه کار می کردم ای دل غافل....

سلام عزیزان

چرا همون اول از مرگ شروع کردین مرگ که همیشه یاد از دست دادن عزیزی رو همراه داره شاد ببین ، شاد باش ، شاد بگو تا دنیا برامون شاد باشه

چه عواملی مانع شادی و امید میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شهر رنگی و خیالی:
سلام دوستان ورود شما را به این شهر برزگ خوش آمد می گوئیم.
بهتره با ویژگی ها ی این شهر رنگی آشنا باشیم:

1.اینجا همه راستگو اند و با صداقت هستند و جای دروغ و دورویی انجا نیست.
2.در اینجا همه صحبت از شادی می کنند"همه میگن :شادی امروز غم فردا.
3.همه خوب می دونند خدا با اوناست ودر مراحل سخت زندگی راهنماییشان می کند .
4.در اینجا دعوایی نیست بحثی نیست کینه نیست "در اینجا مردمش به جای آنکه با مشت و لگد حرفاشون رو به هم بزنند "با دلیل و منطق و حرف های راست و خدا پسند با یکدیگر حرف می زنند و مشکلاتشون رو
حل می کنند.
5.در اینجا بی حجابی نیست که باعث بشه روح دیگران مختل بشه و آزار ببینه
6.توی این شهر همه هوای ضعیفتر و کوچکتر از خودشان را دارند تا آنها هم از این شهر لذت ببرند.
7.اینجا مریضی درد و آه نیست . چون دودی نیست . ماشینی نیست . استرسی نیست
توی این شهر کی از بمب افکن و بمب شیمیایی و میکروبی خبر داره
همه می دو نند که اینها از آن زمینی هاست چون اونا بمب می سازند تا یکدیگر رو بکشند و از شر هم دیگه راحت بشند.
8.اینجا مردمش یک نگهبان واقعی داره که نامش خداست.

حالا که با این شهر خیالی آشنا شدی به تو آفرین میگم .
شرایط ورود همیشگی و زندگی کردن در این شهر باید :
اخلاقت مثل این مردم باشه .
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دیدی چقدر آسون بود
حالا زندگیت چه جوریه *خوبه یا بد*
لطفاً این شهر رو به دوستانتون معرفی کنین تا اونا هم لذت ببرند
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ای کاش هم چین شهری با همچین مردمی و جود داشت.

بدرود....... خدانگهدار.

*در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده ی عشق
آفریننده ی ماست
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک
زیبا و بزرگ
دوزخی دارد به گمانم کوچک و بعید
در پی سودا نیست که ببخشد ما را
و بفهماندمان
ترس ما بیرون از دایره ی رحمت اوست

*درمجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
دین را با عرفان
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
همه را با تشویق تدریس کنند
لای انگشت کسی قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هرروز
روح را حاضر و غایب بکند
از کتاب تاریخ جنگ را بردارند
در کلاس انشاء هرکسی حرف دلش را بزند
غیرممکن را از خاطره ها محو کنند
تا کسی بعد از این
باز همواره نگوید هرگز
و به آسانی
همرنگ جماعت نشود
و به جز ایمانش
هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند
قلب خالی نشود از احساس
مغز ها پرنشود چون انبار
درس هایی بدهند که به جای مغز
دل را تسخیر کند

* زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پاییز تعلیم دهند
موج را در ساحل
قطره را در باران
کار را در کندو
زندگی را در رفتن و برگشتن از قله ی کوه
و عبادت را در خدمت خلق

* مشق شب ما این باشد
که شبی چندین بار همه تکرار کنیم:
عدل
آزادی
قانون
شادی
امتحانی بشود که بسنجد مارا
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم

*درمجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدارشما


شاعر: مجتبی کاشانی

administer جان!فکر می کنی همه این کارا در یک دقیقه انجام بشود؟:58::81:

بله اگر مثبت اندیش باشیم

مدیر جان داشتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:228:

خوب نمی شه دیگه!نمی شه!!:Pتا بیاییم با این اوضاع زار و نابسامان *سیمان* پیدا کنیم،یک دقیقه تموم شده رفته پی کارش!!!!!!!!!!:58: