من هم فکر میکنم آدم زیاد نباید صمیمی بشه نگه داشتم مرزها خیلی خوبه و عجله نکردن , صبور بودن
گذر زمان خیلی مشکلاتو حل میکنه
ما باید هر کسی رو همون جوری که هست قبول کنیم
باید بدونیم که ما کسی رو نمی تونیم عوض کنیم
نمایش نسخه قابل چاپ
من هم فکر میکنم آدم زیاد نباید صمیمی بشه نگه داشتم مرزها خیلی خوبه و عجله نکردن , صبور بودن
گذر زمان خیلی مشکلاتو حل میکنه
ما باید هر کسی رو همون جوری که هست قبول کنیم
باید بدونیم که ما کسی رو نمی تونیم عوض کنیم
من به اين نتيجه رسيدم که بايد اول خودمون رو درست کنيم تا جهان پيرامونمون هم درست بشه.اول بايد روي خودمون کار کنيم.و اينکه صبر، صبر و باز هم صبر.گذر زمان همه چيزو حل ميکنه.من فهميدم که تا ذهنمون ناآرومه راه حلهارو نميبينم ولي به محض اينکه درياي طوفاني ذهنمون آروم ميشه کشتيهاي نجات هم از راه ميرسند.من خودم شخصا هنوز مشکلم حل نشده ولي از اين مشکلاتي که اخيرا داشتم ياد گرفتم که صبور باشم و دنبال جواب سوالاتم دردنياي بيرون نباشم بلکه در درونم به دنبال جواب بگردم.ياد گرفتم تا عاشق خودمون نباشيم،تا خودمونو دوست نداشته باشيم نميتونيم به کسي عشق بديم که اگرهم بديم اون اسمش عشق نيست چون باتوقع همراهه.تا خودمون براي خودمون ارزش قائل نباشيم ناخودآگاه به ديگران هم اين حس رو که دوست داشتني و قابل احترام نيستيم رو القا ميکنيم.وقتي خودمونو دوست داشته باشيم اونوقته که براي روابطمون با ديگران مرز ميگذاريم.چون براي خودمون احترام قائليم.ياد گرفتم که دوست داشتن و وابستگي يکي نيستند.مابايد در عين دوست داشتن ديگران به اونها وابستگي نداشته باشيم تا هم اونها آزاد باشند و هم ما آزادي خودمونو داشته باشيم.من واقعا به همه اينها رسيدم و خدارو شکر ميکنم که از مشکلاتي که توي اين مدت داشتم اين درسهارو ياد گرفتم.
دوستاي خوبم ممنون از توجهتون
نازنين ،الينا وچکامه عزيز - تجربه هاتون تو زندگي واقعا قيمتي وبرام مفيد بودن اما:
بعضي از مشکلات هستن که هم خودشون وهم راه حلشون به يه فرايند (مجموعه اي از کنش وواکنش ) نياز داره . بعضي ديگه نقطه ايند يعني ميشه دورشون يه خط کشيد و رو اون به تنهائي زوم کرد.
مثلا مشکل بداخلاقي همسر از نوع فراينديه اما مثلا مشورت نکردن اون درمورد خريد لباس نقطه اي.
ويا اينکه صبر وگذشت زمان يکي از بهترين راه حلها برا خيلي از مشکلات هستش.(اما کليه)
منظور من از ايجاد اين تاپيک يه تمرينه که بشه مشکلات بزرگ وپيچيده رو به مشکلات معين وکوچيک تبديل کرده وبعد بتونيم راه حلهاي موثر اونو پيدا کنيم.
که البته ثبت اون مواردي که مارو به حل مساله مي رسونه ، واقعا قيمتيه. برخي از اون تجربه ها ،حاصل چندين جلسه مشاوره حضوري با روانشناس هستش.
نمي دونم تونستم منظورمو برسونم ؟
دوستاي عزيز
هنوزم فکر مي کنم اگه مساله ومشکلتون وراه حل اونو توي دو سه جمله ثبت کنين هم برا خودمون خوبه هم برا بقيه ، راستش خوندن 10-12 صفحه شرح وقايع اگر چه مفيده ولي خيلي وقت گيره. لطف کنين اگه مشکلتون حل شده که ايشاالله حل شده ، زحمت ثبتش رو بکشين.
ممنون
سلام به شما دوستان گرامی
چیزهایی که باعث شدن بعضی از مشکلاتم حل بشن:
1- موقعی که همسرم عصبی میشه، سکوت کنم.
2- در هر شرایطی سعی کنم پیش داوری نکنم و به همسرم فرصت حرف زدن بدم. حتی وقتی خونه نیست صبر میکنم بیاد و توضیح کاملی بده.
3- وقتی به خاطر کاری که کرده ناراحت میشم سریع خودمو جای اون میذارم و از دیدگاه اون به قضیه نگاه میکنم.(متاسفانه گاهی میبینم اگه من هم بودم همون کارو میکردم!!!)
4- وقتی بحث یا دعوا تموم میشه، خوب تموم شده دیگه!! چه لزومی داره دوباره همش مطرحش کنم؟؟
و .....
والا تا بوده شوهر ما قهر كرده گذاشته رفته شهرستان.من تو موضوع (دارم ديونه ميشم حيف من كه ازدواج كردم) اوضاع بد خودم رو توضيح دادم.من ميترسم مامانم و خواهر هام از وضع بدم بدونن.پس جايي ندارم كه برم .اين شوهرم است كه پس از يك كتك مفصل كه به بنده تحويل ميدن ...براي عذاب و شكنجه روحي من هم ميروند شهرستان 2 تا 3 روز خونه مادرشون.منهم گريه و زاري اخه ميدونيد من قبل از ازدواج كار ميكردم .رتبه اول دانشگاه بودم ارزوي دكتري داشتم .محيط كارم عالي بود همكارام بهترين بودن...بعد از ازدواج خونه نشين جلوي تلوزيون...با اعتماد به نفس صفر.باور ميكنيد افسرده شدم.:54:
حسرت بر چیزهایی که مربوط به گذشته است ؟! امروزت را قشنگ و پر بار کن . یقین چیزهای قشنگی برای لذت بردن وجود دارد .
سلام
مشکل من این بود که دوستم بعد از 8 سال دوستی 8 سال با هم بودن با اینکه پرده بکارتم را هم برداشته بود ازدواج کرد .
را حل :
1-توکل به خدا
2-شماره تماسش و پاک کردم خودم و سرگرم کار کردم .
3- با تمام وجودم با تصورم با وجودم خاکش کردم الان هم فکر می کنم مرده و هر وقت اگه یک زماتی یادش بیفتم می گم خدا بیامورز
4 -فکرم را مشغول کارم کردم انکه از دیده رود از دل هم می رود
5 - الان بعد از 3 ماه احساس راحتی می کنم احساس می کنم دوباره متولد شدم زندگی گذشتم و خاک کردم
تاپیک خیلی خوبیه............
آفرین شعله خیلی تجربه های خوبی بود با اینکه خیلیهامون اینا رو میدونیم اما گاهی وقتا بهشون عمل نمیکنیم .به خاطر خودخواهی یا بی صبری خداکنه همه بتونیم خودخواهی و کمطاقتی رو از خودمون دور کنیم .نقل قول:
نوشته اصلی توسط شعله