خیلی خیلی از راهنماییو نظرات ارزنده شما اعضای محترم متشکرم .
حتماً کتاب بهداشت روان رامطالعه خواهم کرد.
نمایش نسخه قابل چاپ
خیلی خیلی از راهنماییو نظرات ارزنده شما اعضای محترم متشکرم .
حتماً کتاب بهداشت روان رامطالعه خواهم کرد.
معمولاً این اشخاص روانید !!!
پونه جان
همين ديشب رفته بودم بيرون. توي مغازه لوازم خانگي مشغول ديدن يخچال بودم( http://qsmile.com/qsimages/26.gif واسه خريد جهيزيه) يه آقايي داشت از زمين و زمان غر مي زد. صداش كلافه ام كرده بود. به نظرم اين دسته از افراد نمي توانند از عهده زندگي به خوبي برآمده و از آنجايي كه واقعاً تلاش خود را كرده اند اما موفق نشده اند، تقصيرها را به گردن اين و آن مي اندازند و فكر مي كنند كه حتماً عوامل بيروني ديگري براي مشكلاتشان وجود دارد كه باعث مي شود هيچ وقت هيچ چيز درست نشود. و به خيال خود كه تمام زحمتهايشان را كشيده اند و از كاري براي از بين بردن مشكلات دريغ نكرده اند.
دانه عضو راهنما من هم با نظر شما موافقم.
ولی از آنجایی که ما در اجتماع زندگی می کنیم و با انواع و اقسام رفتارها و شخصیتها برخورد می کنیم باید طریقه صحیح برخورد با شخصیتهای گوناگون را بشناسیم. تا راحت تر با آنها ارتباط برقرار کنیم. و علت طرح این تایپیک هم همین بوده.
چرا ما انسانها باید از زندگی بنالیم؟
بیشتر کسانی که با من دردل میکنند از زندگی خود گله دارند که چرا زندگی بر وفق مراد ما نیست؟ چرا زندگی به ما وفا نداره؟ چرا همیشه من باید بد بیارم؟ چرا نباید به فلان مقام برسم؟ چرا روزگار و سرنوشت را نمیشه عوض کرد؟ ... به این روزگار؟
و من جواب میدم:
به روزگار ناسزا نگو، روزگار همان خداست.
چرا انسانها فکر میکنند که سرنوشت همین است که رقم زده شده و آن را نمیتوان تغییر داد؟
اگه سرنوشت همانی است که خدا رقم زده پس چرا به انسان قدرت تصمیم گیری و اراده داد؟ چرا به انسان تلاش و کوشش آموخت؟ چرا انسان را موجودی با شعور و آزاد معرفی کرد؟ و مهم تر از همه چرا به انسان فرصت زندگی در این دنیا را داد؟
و مشکل همه ما همین است که اصلاً معنی زندگی را نمیدانیم و آن را نمیشناسیم.
پس بزارید بگم زندگی چیست؟
زندگی موجودی حقیقی نیست که بتوان آن را دید و لمس کرد. زندگی را نمیتوان با چشم دید و بعد گفت که چه بینی بی ریختی دارد یا دارای چه هیکل نا فرمی است و کلاً چقدر زشت یا زیباست، بلکه زندگی یک تصویر مجازیست که خود ما آن را در ذهنمان میسازیم و همان گونه میشود که ما می خواهیم. حال میتوانیم آن را زیبا بسازیم و همیشه از آن لذت ببریم و یا آن را آنقدر زشت بسازیم که از آن متنفر باشیم.
و در کل زندگی آنگونه است که ما به آن نگاه میکنیم.
و دلیل این که همه ما انسان ها در زندگی حد اقل یک مشکل داریم این است که همه ما از مشکل داشتن لذت میبریم و دوست داریم که تصویر زندگی ما دارای یک عیب هرچند کوچک و یا بزگ باشد.
آمیرزا (ح.ق)
مرسی. عالی بود. ما نباید از زندگی گلایه کنبم چون این ما هستیم که به کاینات دستور می دهیم و کاینات هم طبق خواسته های ما عمل می کند. پس چرا بهترین ها را برای خود نخواهیم......
چرا آدمها از همه چیز شاکی اند؟
خوب میشه گفت چون همه چیز آنها را آزار میدهد.
در هر انسان چیزی به نام درصد پذیرش یا همون ظرفیت وجود دارد. این در صد پذیزش در بین همه متفاوت است و عصبانیت انسانها با این در صد نسبت عکس دارد، هر چقدر این در صد به صفر نزدیکتر شود عصبانیت انسانها بیشتر میشود و هر انسان نیز در عددی از این درصد سیر میکند.
کسانی که همیشه از همه چیز شاکی اند در عدد پایینی از این در صد سیر میکنند. برای این که راحت تر بتوان به رابطه بین شاکی بودن و درصد پذیرش پی برد بهتره که اول ببینیم پذیرش یعنی چه؟
پذیرش در کل با مفهوم قبول کردن همراه است و در اینجا نیز با مفهوم قبول کردن مشکلات همراه میشود.
ساده تر بگم زمانی که ما نمیتوانیم کسی را عوض کنیم یا شرایطی را تغییر دهیم باید آن را همان گونه که هست بپذیریم و همیشه واقعیات را ببینیم.
مثلاً وقتی نمیتوان آب و هوا را تغییر داد باید خودمان را با آن سازگار کنیم.
یا وقتی نمیتوانیم دوست دروغگویمان را راستگو کنیم باید او را به صورت یک دروغگو بپذیریم.
و بزرگترین مشکل افراد شاکی هم همین است که نمیتوانند شرایط اطراف خود را تغییر دهند و در عین حال حاضر به قبول آها نیز نیستند.
پس باید به آنها یاد داد که شرایط را بپذیرند.
آمیرزا (ح.ق)
شاید بهتر باشه یه سری به دو تا موضوع زیر بزنید.
1. چرا از زندگی مینالیم؟
2. انسانهای شاکی
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3802
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3805
آمیرزا (ح.ق)
خود من به شخصه نسبت به اين افراد از شيوه بي اهميتي استفاده مي كنم. چون صحبتهاي آنها اغلب بي پايه و اساس است . آنها يك دقيقه خود را جاي رئيس جمهور مي گذارند يك دقيقه جاي كارگر شهرداري و نحوه عملكرد همه چيز و همه كس را زير سئوال مي برند و به قول معروف غر مي زنند. خودشان هم دقيقه اي بعد يادشان مي رود كه اصلاً چه گفته اند. بهتر است اهميتي نداد و در جواب صحبتهاي آنها سكوت اختيار كرد.
با تشکر از عضو همراه "pone20" که ابتدا این موضوع را بیان کرد و مرا به فکر وا داشت.