طلاقش بدم؟ندم؟چیکار کنم؟

:311:اولش خیلی بامزه از مریضیاش گفتی
سلام دوست عزیز
اول اینکه شما بعد 10 سال کار کردن هیچ پولی پس انداز نداری؟؟؟؟؟و اینکه کارتون چیه آخه که انقدر کم بهتون پول میدن؟نمیتونید یه شغل بهتر و پر در آمد تر پیدا کنید؟؟
هم یه جورایی حق با شماست هم همسرت ...
حقایی که با همسرت هست ..
1.مشکل بچه دار نشدن از سوی همسر
2.برآورد نشدن نیازهای مادی
3.منزوی وگوشه گیری همسر
حقایی که با شماست
1.تنبلی و بی حوصلگی همسر
2.پرخاش و غرغر همسر
3.عدم توجه به نیازهای احساسی و اخلاقی همسر

به نظرم شما یه روز جدی بشین با زنت صحبت کن و تمام مشکلاتت رو بهش بگو ... الان اگر شماهم مشکل جسمی نداشتی اصلااااا موقع بچه دار شدنتون نیست ... همینطوریش تو خرج 2 نفر موندید .. مریضی دست خود ادم نیست میتونه برای هر کسی پیش بیاد دست خودش نیست بنده خدا .... شاید بهش نمیرسی که انقدر تند تند مریض میشه به نظرم این کسالت و ضعیفیش از یه چیزی نشعت میگیره باید یه چکاپ کامل ببریش شاید خیلی کم خون شاید از نظر روحی خیلی بی انگیزه شده که حس و حال هیچی رو نداره شاید بهش توجه نمیکنی که سرت غر میزنه و پرخاش میکنه ...
به هرحال به نظر من اول باهاش صحبت کن دوم اینکه دنبال یه کار پر درآمد باش

با سلام
به نظر من باید تحول رو اول در خودتون به وجود بیارید ببینید شما وقتی ازدواج می کنید دیگه متعلق به خودتون نیستید و در برابر یک نفر دیگه هم مسئولیت پیدا می کنید . ممکنه خانومتون 10 تا ایراد داشته باشه اما آیا تنها راه طلاقه ؟ من از شما سوال می کنم فرض کنید طلاق گرفتید . اولا که دیگه خانمتون یک زن مطلقه حساب میشه و زندگیش نه تنها خوب نمیشه بلکه بدترم میشه و مشکلاتش 10 برابر میشه . در مورد خودتون هم بعد از طلاق اوضاعتون چه تغییری میکنه ؟ مگه شما نگفتید که تو خانواده مشکل داشتید و به شما کم توجه میشد و زندگی سختی داشتید ؟ مگر به خاطر مشکلاتتون به ازدواج پناه نیاوردید ؟ خب بعد از طلاق دوباره بر میگردید نقطه اول ، دوباره مشکلات قدیمی با این تفاوت که پرداخت مهریه و شکست عاطفی و ضربه روحی ناشی از طلاق هم بهش اضافه میشه.

پس برادر من شروع حل مشکلات باید از خودت باشه مشکل مالی برای همه هست من خودم 3 ساله ازدواج کردم اون موقع 400 تومن حقوق داشتم روزهایی بود که برنج برای خوردن نداشتیم . اما همه سختی ها رو با تلاش و کوشش رد کردم الان شکر خدا تونستم تحصیلاتمو ادامه بدم کارمو عوض کنم کار دوم و سوم پیدا کنم به هر دری زدم تا الان یه ذره سر و سامون گرفتم پس تو هم به جای نا امیدی و حرف از طلاق و جدایی دستتو بذار رو زانوتو بلند شو . نمیدونم تو کدوم شهر زندگی میکنی اما خدا رو شکر کار تو ایران کم نیست دیگه حداقلش آژانس و مسافر کشیه شما نباید به همین درامدی که داری قانع بشی سعی کن بهترین زندگی رو برای همسرت فراهم کنی دوست داشتن که به حرف نیست دوست داشتن یعنی برای راحتی عشقت همه کار بکنی نه اینکه بشینی بگی من نمیتونم و اراده ندارم .
به نظر من اول برای خودت برو مشاوره برو در جهت ساختن روحیه و اراده خودت کار کن در درجه بعدی خانومت هم ببر اون هم نیاز به انگیزه و روحیه داره برای ادامه زندگی. به نظر میاد از مشکلاتی که داشته خسته شده و انگزش رو از دست داده پس یا علی بگو و به جای حرف زدن از مشکلات و نامیدی و طلاق برای ساختن خودت و زندگیت تلاش که که خدا همیشه هوای بنده هاشو داره

- - - Updated - - -

با سلام
به نظر من باید تحول رو اول در خودتون به وجود بیارید ببینید شما وقتی ازدواج می کنید دیگه متعلق به خودتون نیستید و در برابر یک نفر دیگه هم مسئولیت پیدا می کنید . ممکنه خانومتون 10 تا ایراد داشته باشه اما آیا تنها راه طلاقه ؟ من از شما سوال می کنم فرض کنید طلاق گرفتید . اولا که دیگه خانمتون یک زن مطلقه حساب میشه و زندگیش نه تنها خوب نمیشه بلکه بدترم میشه و مشکلاتش 10 برابر میشه . در مورد خودتون هم بعد از طلاق اوضاعتون چه تغییری میکنه ؟ مگه شما نگفتید که تو خانواده مشکل داشتید و به شما کم توجه میشد و زندگی سختی داشتید ؟ مگر به خاطر مشکلاتتون به ازدواج پناه نیاوردید ؟ خب بعد از طلاق دوباره بر میگردید نقطه اول ، دوباره مشکلات قدیمی با این تفاوت که پرداخت مهریه و شکست عاطفی و ضربه روحی ناشی از طلاق هم بهش اضافه میشه.

پس برادر من شروع حل مشکلات باید از خودت باشه مشکل مالی برای همه هست من خودم 3 ساله ازدواج کردم اون موقع 400 تومن حقوق داشتم روزهایی بود که برنج برای خوردن نداشتیم . اما همه سختی ها رو با تلاش و کوشش رد کردم الان شکر خدا تونستم تحصیلاتمو ادامه بدم کارمو عوض کنم کار دوم و سوم پیدا کنم به هر دری زدم تا الان یه ذره سر و سامون گرفتم پس تو هم به جای نا امیدی و حرف از طلاق و جدایی دستتو بذار رو زانوتو بلند شو . نمیدونم تو کدوم شهر زندگی میکنی اما خدا رو شکر کار تو ایران کم نیست دیگه حداقلش آژانس و مسافر کشیه شما نباید به همین درامدی که داری قانع بشی سعی کن بهترین زندگی رو برای همسرت فراهم کنی دوست داشتن که به حرف نیست دوست داشتن یعنی برای راحتی عشقت همه کار بکنی نه اینکه بشینی بگی من نمیتونم و اراده ندارم .
به نظر من اول برای خودت برو مشاوره برو در جهت ساختن روحیه و اراده خودت کار کن در درجه بعدی خانومت هم ببر اون هم نیاز به انگیزه و روحیه داره برای ادامه زندگی. به نظر میاد از مشکلاتی که داشته خسته شده و انگزش رو از دست داده پس یا علی بگو و به جای حرف زدن از مشکلات و نامیدی و طلاق برای ساختن خودت و زندگیت تلاش که که خدا همیشه هوای بنده هاشو داره

با سلام ...
به نظر من ریشه مشکلات شما مشکلات مالی هستش واولین کاری که میکنید دنیال یه شغل بهتر ودرامد بالاتر باشید... و...واقعا از همسرتون بخوایین با توجه به شرایطشون سر کار برن...در مورد بیماریهای خانموتون خوب یه چیز طبیعی هست خیلی از بیماریهای ایشون .....مثلا همه دندوناشون خراب میشه همه عفونت میکنن همه سرما میخورندو غیره...حالا بعضی ها کمتر وبعضی بیشتر...در مورد مشکل خودتون اگه دوست دارین بگین چی هست چون خیلی راهها هست برای درمان.. دیگه چیزی به عنوان ناباروری وجود نداره....بلاخره هر انسانی باید راه خودش را برای بهتر زندگی کردن پیدا کنه مشکلاتی مثل غر غر زدن تنبلی وبیحوصلی در خانومها کاملا یه عکس العمل هست....به نظر من خانومتون خیلی دوستون داره که با همه مشکلاتی که بوده در زندگی میخواد در کنار شما باشه....امیدورام که کم نیارید وبرای زندگیتون بجنگید..

به نظر من برای طلاق عجله نکنید چون مشکل شما مادیه اگه حل بشه وکار دیگه ای با درامد بهتر پیدا کنید خیلی از مشکلاتتون حل میشه ادم باید تو سختی وخوشحالی کنار هم باشه پس صبر داشته باشین
با ارزوی خوشبختی

از همه دوستانی که تو این مدت با حرفاشون کمکم کردن و بهم روحیه دادن واقعا ممنونم.
راستش دیروز وقتی دایی خانمم متوجه تصمیم من میشه خیلی ناراحت میشه و باهام تماس گرفت گفت فردا(یعنی امروز) بیا پیشم ببینم مشکلت چیه!
منم امروز رفتم و حدود 2 ساعت باهاشون صحبت کردم و از مشکلاتم گفتم.
نظر ایشون هم این بود که بچه دار نشیم بهتره با این شرایطی که الان من دارم.
و گفتن من خودم با دخترخواهرم حرف میزنم و باهاش اتمام حجت میکنم! برو خیالت راحت!
یه جورایی از موی سفیدش خجالت کشیدم و حرفشو قبول کردم! چون میدونم از پس خانمم برمیاد و حرفش خریدار داره!
اما مطمئنا سعی میکنم تو این مدت رفتار خودم رو بهتر کنم و دنبال اضافه کاری تو شرکت باشم تا زندگیم از لحاظ مالی بهتر بشه.
دائی خانم پیشنهاد دادن اگه خیلی بچه دوست دارید میتونید از پرورشگاه یه دونه بگیرید!
هم نیازی به این همه خرج نیست هم اینکه ثواب داره!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali1

از همه دوستانی که تو این مدت با حرفاشون کمکم کردن و بهم روحیه دادن واقعا ممنونم.
راستش دیروز وقتی دایی خانمم متوجه تصمیم من میشه خیلی ناراحت میشه و باهام تماس گرفت گفت فردا(یعنی امروز) بیا پیشم ببینم مشکلت چیه!
منم امروز رفتم و حدود 2 ساعت باهاشون صحبت کردم و از مشکلاتم گفتم.
نظر ایشون هم این بود که بچه دار نشیم بهتره با این شرایطی که الان من دارم.
و گفتن من خودم با دخترخواهرم حرف میزنم و باهاش اتمام حجت میکنم! برو خیالت راحت!
یه جورایی از موی سفیدش خجالت کشیدم و حرفشو قبول کردم! چون میدونم از پس خانمم برمیاد و حرفش خریدار داره!
اما مطمئنا سعی میکنم تو این مدت رفتار خودم رو بهتر کنم و دنبال اضافه کاری تو شرکت باشم تا زندگیم از لحاظ مالی بهتر بشه.
دائی خانم پیشنهاد دادن اگه خیلی بچه دوست دارید میتونید از پرورشگاه یه دونه بگیرید!
هم نیازی به این همه خرج نیست هم اینکه ثواب داره!

---

حتما اضافه کار کنید و به فکر تهیه ی یه ماشین هرچند کهنه که میتونید باشید و باهاش مسافرکشی کنید
دیگه آخر کار دوم مسافرکشی هست
من پدرم بعد اینکه بازنشسته شد تصمیم گرفت مسافرکشی کنه و وضعمون الان خیلی بهتر هس
به فکر یادگیری یه مهارت جدید مثل برقکاری و .... باشید
مشکلات مادی همیشه هست
و همه اول جوونیشون تجربه کردن مشکل مالی رو
مهم اینه که دو نقر با هم بتونن زندگی رو بسازن
آدم که به خاطر مشکل مالی طلاق نمیگیره
انشالله وضعتون که بهتر شد خودتون رو درمان میکنید و بچه دار میشید
و اگه نشد چه بهتر که از یک پرورشگاه بچه بگیرید
هم خودتون صاحب بچه میشید
هم به یه بچه پدر و مادر هدیه می کنید
الان که با همید فقط مشکل مالی دارید
ولی بعد جدا شدن هم مشکل مالی دارید ( چون میخواید مهریه بدید ) هم مشکل تنهایی و افسردگی بعد طلاق

من نمیتونم راهنماییت کنم داداش ولی منم دقیقا همسن خودتم و شرایطم اگر بگم بدتر از شماا نباشه بهتر نیست،درست وقتی که میخواستم ازدواج کنم بیکار شدم و درآمدی ندارم،اجاره نشین هستم،هم من از خانواده ی خانومم بدم میاد هم ایشون،اصلا از هر لحاظ هم باهم تفاوت داریم،اعتقادی،فرهنگی،.....س� � هر موضوعی بخوایم حرف بزنیم باهم دعوامون میشه،خودم بشدت تنها و گوشه گیر هستم،منم تک پسرم خانوادمم هوای خواهرامو دارن،خلاصه اینکه شما چندپله از من جلوتری پس من چی بگم؟؟؟اجاره خونه میدم،کار درست حسابی ندارم با این همه مشکلاتی هم که با همسرم و خانوادش دارم ولی طلاقش نمیدم

- - - Updated - - -

من نمیتونم راهنماییت کنم داداش ولی منم دقیقا همسن خودتم و شرایطم اگر بگم بدتر از شماا نباشه بهتر نیست،درست وقتی که میخواستم ازدواج کنم بیکار شدم و درآمدی ندارم،اجاره نشین هستم،هم من از خانواده ی خانومم بدم میاد هم ایشون،اصلا از هر لحاظ هم باهم تفاوت داریم،اعتقادی،فرهنگی،.....س� � هر موضوعی بخوایم حرف بزنیم باهم دعوامون میشه،خودم بشدت تنها و گوشه گیر هستم،منم تک پسرم خانوادمم هوای خواهرامو دارن،خلاصه اینکه شما چندپله از من جلوتری پس من چی بگم؟؟؟اجاره خونه میدم،کار درست حسابی ندارم با این همه مشکلاتی هم که با همسرم و خانوادش دارم ولی طلاقش نمیدم

علی عزیز از تصمیمتون خوشحال شدم وامیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه باز بیا خبر لده که چی شد
با ارزوی خوشبختی

ببينيد اقا علي عزيز
به نظر مياد خانوم شما اونطور كه بايد نسبت به مسئوليت هاي خودشون در زندگي مشترك اگاه نيستن و هنوز جايگاهشون رو تو اين زندگي به عنوان يه زن نشناختند و اين كوتاه اومدن هاي بي مورد شما هم اشتباهه
شما موقعي كه به خواستگاري ايشون رفتيد يه ميلياردر نبوديد كه بعدا ورشكسته بشيد از اولش هم شرايط شما همين بود همسر شما هم تمام اين موارد رو ديده و با اگاهي به تمام اين موضوعات همسر شما شدن
ايا شما موقعي كه رفتيد خواستگاريشون قول يه خونه ي مستقل رو به ايشون داده بوديد يا ايشون نمي دونستن قراره پيش خانواده ي شما زندگي كنن ؟ اگر اينطور باشه كه خب خانومتون در مورد خونه حق دارن در غير اينصورت ديگه جاي اعتراضي براي خونه نمي مونه
دوست عزيز ملاحظه خوبه اما تا يه حدي
ايشون هم شاغل كه نيستند كه وقت ازاد كمتر داشته باشن
به نظر من بشينيد و باهاشون صحبت كنيد و بهشون ياداوري كنيد همونطور كه شما در قبال ابشون يكسري وظايفي داريد ايشون هم مسئول يكسري كار ها هستن
به نظر مياد خانومتون هنوز به اون پختگي لازم نرسيدن با اين شرايط مي خوان بچه دار بشن و فكر مي كنم اين موضوع ناشي از اين هست كه هيچوقت يه مسئوليت جدي رو دوششون نبوده شايد بهتر باشه گاهي يكسري كار هاي مهم رو به ايشون واگذار كنيد
اگر ايشون رو دوستش داريد و براي همين مي خوايد جدا بشيد بدونيد بعد از طلاق هم سرنوشت خوبي نخواهند داشت و چه بسا دشوار تر از شرايط فعلي باشه پس سعي كنيد كمكش كنيد تا تغيير كنن
ضمنا به نظرم خدا خيلي دوستتون داشته كه بهتون بچه نداده شما ميگيد شديدا در تنگناي مالي قرار داريد و خانومتون هم با وضع جسمي كه فعلا دارن مسلما تو بارداري دچار مشكل ميشدن پس بهتره اين قضيه رو به فال نيك بگيريد
در اخر هم مطمئن باشيد خانومتون دوستتون داشته كه قبل از شما نرفته دادخواست طلاق بده
مي تونست به خاطر بچه از شما جدا بشه اما خودتون گفتيد كه حتي وقتي اين پيشنهاد رو مطرح كرديد ايشون راضي نبودن