-
شاپرک جان،
زمان مادربزرگهای ما روشهای پیشگیری اونقدر جدی و شایع نبوده، مخصوصا برای تازه عروس و داماد
عروس و دامادها هم که اکثرشون حول و حوش 20 و کمتر سن داشتند. آیا همشون تو ماه اول بچه دار می شدند؟ شما یه تحقیق اجمالی در مورد مادربزرگهای دور و برت و اولین بچه هاشون بکن.
برای من خیلی جالبه که مصر هستید ماه اول که باردار نشدیم خیلی مایوس شدیم !!
انتظار عجیبی داشتید.
به حرفهای کیت کت جان گوش کن و اینقدر آیه یاس نخون و مضطرب نباش.
-
خیلی عجله دارید
خواهرم وقتی تصمیم به بچه دار شدن گرفت 6 ماه بعد باردار شد
بدن انسانها با هم فرق داره
حتی اونایی که بیمار هم هستند و مشکل دارند بهم ا دکتر و دارو درست مییشه...
من اگه جای شما بودم با آرامش کامل به کارهام می رسیدم و روی بچه تمرکز شدید نمی کردم ...
خودش میاد عجله نکن
-
سلام
مرسی دوستای خوبم چشم دارم سعی میکنم که عجله نداشته باشم وارامش بیشتری هم داشته باشم
من دیروزرفتم دکترمتاسفانه برعکس ازمایشهایی که قبل ازاقدام به بارداری انجام داده بودم وهیچ مشکلی وجودنداشت دیروزمشخص شدیه مشکل کوچیکی دارم ودکتربرام دارونوشت همینطورسونوگرافی وازمایش هورمونی که بایدانجام بدم وببرم پیش دکترم تاببینه ونظرشوبگه
خیلی برام عجیب بودکه من توی این چندسال معذرت میخوام ببخشیدحتی دچارعفونت نشده بودم برای 1بار امالان که بچه میخوام عفونت خفیفی دارم گویاوبقیه مسائل هم که بعدازسونو وازمایش معلوم میشه حکمتش چیه نمیدونم؟
-
چه خبرته خواهر من . استرس گرفتم از خوندن تایپکت . در زن و شوهر سالم بدون روشهای پیشگیری تا یک سال هم ممکنه بارداری پیش نیاد . چرا اینقدر عجله دارید و بیخود به خودتون استرس میدید . ؟استرس مثل سمه و بدن رو مختل میکنه .
-
سلام
قبلاگفته بودم که دکترم برام ازمایش وسونوگرافی نوشته بودوقتی نتیجه رودید مشخص شدکه من مشکل جسمی ندارم خداروشکروفقط استرس روی فعالیت تخمدانهام تاثیرمنفی گذاشته دکتربرام قرص تقویتی نوشت و گفت سعی کن که ارامش داشته باشی من بایدازروزخاصی مصرف اون قرص هارو شروع میکردم تا10شب قبلش به شوهرم گفتم بیاهمه سعی مون بکنیم که هردوارامش داشته باشیم بخصوص حالاکه دارم دارومصرف میکنم گفت باشه ومن ازجمعه شروع کردم به خوردن قرص ها اما 1شنبه بین مون دعوا پیش اومدومابعداز5-6 ماه دعواکردیم
متاسفانه تواین مدت که بچه دارنشدیم من خیلی رواین مسئله حساس شدم وشوهرم پریشب دقیقادست گذاشت رونقطه حساسیت من وحرفایی زدکه دلم خیلی شکست
گفت خداروشکرکه مابچه دارنشدیم تولیاقت مادرشدن نداری حسرت بچه دارشدن رو به دلت میذارم گفت بچه دارشدن مون اشتباهه زندگی مارو هواس درصورتیکه روز جمعه خودش بهم گفت من خیلی ازتووزندگیمون راضی هستم درطول این 6ماه این اولین دعوای جدی مابودزندگیمون کاملابه ارامش رسیده بودیعنی توزندگی های خیلی خوب هم سالی 2باردعوااتفاق نمیفته؟گفت طلاقت میدم وازاینجورحرفا درصورتیکه اینکارونمیکنه امافقط حرفشومیزنه
تواین هفته طبق حرف دکترمابایداقدام میکردیم باتوجه به مصرف قرص هاواینکه این هفته زمان تخمک گذاری من هست یه فرصت طلایی بوداماشوهرم جاشوجداکرده ودیگه تواتاق خواب نمیخوابه
میدونم 1-2شب دیگه پشیمون میادپیشم امامن خیلی ناراحت شدم ازحرفش ازاینکه اصلاهمکاری نکرد باهام بنظرشماچکارکنم وقتی اومدمن دست پیش روبگیرم وبگم بچه نمیخوام دیگه که این برخلاف میلم هست یاحرفای زشتشوندیده بگیرم ومثل قبل برای بچه دارشدن اقدام کنیم؟
اینم بگم که تودعوای پیش اومده من تقصیری نداشتم حتی بامشاورتلفنی صحبت کردم بهم گفت شمامقصرنبودی
-
سلام شاپرک جان
چقدرحس وحالت شبیه منه!!!
عزیزم بایدآروم باشی...منم اینقدراسترس این موضوع رودارم هرشب دارم خواب بچه میبینم!!!!
شوهرت توی عصبانیت یه چیزی گفت جدی نگیر!!
آخه چرانقطه ضعف میدی دستش!!!که اینجوری بهت بگه...
وقتی خواستیدآشتی کنید بهش بگودیگه نمیخوای استرس بچه روداشته باشی منتظرمیمونی تاخودخدا بهت بچه بده!!بهش بگودیگه بهش فکرنمیکنم...میدونم میگی نمیشه اما ظاهرروپیش شوهرت حفظ کن وواقعا هم دیگه درموردش باهاش صحبت نکن.اقدام کن ومنتظربمون ....وقتی مشکلی نداری مطمن باش تا جندماه آینده به حاجت دلت میرسی....توکل کن به خدا...
تغذیه خوب داشته باش...آروم باش.بهش فکرنکن.من ازتابستون تاحالا منتظرم پس میدونم حال وروزت چه جوریه...
نگران نباش این روزهای سخت میگذره وباردارمیشی بعدتازه روزهای سختترشروع میشه!!:311:
-
دوست عزیزم تا اونجایی که من میدونم تا 1 سال اقدام برای بارداری طبیعی هست وبیش از اون باید مورد بررسی قرار بگیره...یکسری مسایل هست که خیلی کمک میکنه به باردار شدن که نمیدونم من میتونم اینجا مطرح کنم یا نه..مثلا زمان اقدام خیلی مهمه ...اگه دوست داشتی در پیغام خصوصی برای شما مینویسم....هیچ نگران نباش.....واسترس نداشته باش...
-
پاییزه جان من بعداززدن این تاپیک وراهنمایی دوستان دیگه مثل قبل رفتارنکردم حتی چندبارپیش اومدکه شوهرم حرف بچه رو پیش میکشیدومن بهش گفتم راجع به اش زیادصحبت نکنیم نمیدونم چی بگم اگه قرارباشه ازیه حسی که ذاتیه وغریزه مادری رو خداتووجودزنهاگذاشته نقطه ضعف بگیره دیگه هیچی ماشالاکم مورد نداره برای کوبیدن توسرمن
ازحرفاش دلم شکست وقتی فهمیددکتربهم دارو داده گفت یه تارموی گندیده تورو باصدتابچه عوض نمیکنم والا موندم کدوم حرفشو باورکنم؟
ایشالا توهم زودتر به خواسته ات برسی وخوشحالم کنی
سنجاقک جان ممنون میشم توخصوصی بهم بگی البته میتونم حدس بزنم منظورت چه زمانیه چون این مدت خودمم مطالعه داشتم تاحدودی اطلاعاتی دارم متاسفانه الان توی بهترین زمان برای اقدام به بارداری بین مادلخوری پیش اومده الان مسئله ام بچه دارشدن نیست حرفای بدیه که شوهرم بهم گفته
مثل بچه هامی مونه خودش جاشوجدامیکنه ازاتاق خواب میره خودش برمیگرده
من 3روزه سکوت کردم هیچی نگفتم اماتودلم خیلی غصه هست
ممنونم ازاینکه برام وقت گذاشتید پاییزه جان وسنجاقک عزیز:72:
-
خواهش میکنم دوست من .:72:..من هر چی گشتم نفهمیدم چه جوری میتونم به شما پیغام خصوصی بدم...اگر راهشو میدونید برام بنویسید....ولی یه سایت هست به نام
نی نی سایت که خیلی در این مورد آموزشای خوبی داده ... همسر بنده شدیدا مشکل داشت....با همون راهکارها بعد از 2 ماه جواب گرفتم...تو اون سایت عضو بشید..واز تجربیاتشون استفاده کنید.... بازم اگه فکر مینید اینجا میشه توضیح داد من مشکلی ندارم براتون بگم... .... توی نی نی سایت برید تو قسمت تبادل نظر ...بعدش برید در قسمت پیش از بارداری ... توضیحات خوبی داره........موفق باشی دوست خوبم... .
-
عزیز
من کاملا درک میکنم که خواستن بچه و نداشتنش چقدر میتونه آزار دهنده باشه. من هم سن شما هستم. مدتی به خاطر درس و کار شرایط بچه رو نداشتیم اما از پارسال تصمیم گرفتیم اقدام کنیم. به خیال خودم فکر میکردم همون ماه اول باردار میشم.
در ماه های اول اقدام وقتی جواب مثبت نمیگرفتم بسیار ناامید میشدم، زندگی برام خاکستری میشد و حوصله هیچ کاری رو نداشتم. بعد از دو سه ماه به خودم اومدم و گفتم من بچه رو میخوام که زندگیم شیرینتر بشه نه اینکه شیرینی الانش رو هم از خودم و شوهرم بگیرم باید از همین الان به خودم ثابت کنم که قوی هستم و توانایی مادر شدن رو دارم، و این شد که به زندگی برگشتم. هفت ماه طول کشید تا باردار شدم و متاسفانه در هفته 7 از دستش دادم. بعد از سقط دوباره به هم ریختم اما زود خودم رو جمع و جور کردم و سعی کردم بیشتر روی کارم تمرکز کنم.
به خودت استرس نده، درسته داشتن بچه اتفاق بزرگیه اما من مرتب به خودم میگم که باید به زندگی شادم ادامه بدم. نباید به خاطر بچه روزگار خودم و همسرم رو بهم بریزم. باید همه جوره از زندگیم لذت ببرم. راستش رو بخوای کار دیگه ای هم جز حفظ و تقویت روحیه ازمون بر نمیاد.
توکلت به خدا باشه عزیزم. سعی کن از میزان حساسیتی که ایجاد کردی کم کنی. من و همسرم به اقدام برای بچه دار شدن ادامه میدیم اما زیاد در موردش صحبت نمیکنیم. خدا رو شکر اوضاع روحیمون هم بهتر شده انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده
- - - Updated - - -
عزیز
من کاملا درک میکنم که خواستن بچه و نداشتنش چقدر میتونه آزار دهنده باشه. من هم سن شما هستم. مدتی به خاطر درس و کار شرایط بچه رو نداشتیم اما از پارسال تصمیم گرفتیم اقدام کنیم. به خیال خودم فکر میکردم همون ماه اول باردار میشم.
در ماه های اول اقدام وقتی جواب مثبت نمیگرفتم بسیار ناامید میشدم، زندگی برام خاکستری میشد و حوصله هیچ کاری رو نداشتم. بعد از دو سه ماه به خودم اومدم و گفتم من بچه رو میخوام که زندگیم شیرینتر بشه نه اینکه شیرینی الانش رو هم از خودم و شوهرم بگیرم باید از همین الان به خودم ثابت کنم که قوی هستم و توانایی مادر شدن رو دارم، و این شد که به زندگی برگشتم. هفت ماه طول کشید تا باردار شدم و متاسفانه در هفته 7 از دستش دادم. بعد از سقط دوباره به هم ریختم اما زود خودم رو جمع و جور کردم و سعی کردم بیشتر روی کارم تمرکز کنم.
به خودت استرس نده، درسته داشتن بچه اتفاق بزرگیه اما من مرتب به خودم میگم که باید به زندگی شادم ادامه بدم. نباید به خاطر بچه روزگار خودم و همسرم رو بهم بریزم. باید همه جوره از زندگیم لذت ببرم. راستش رو بخوای کار دیگه ای هم جز حفظ و تقویت روحیه ازمون بر نمیاد.
توکلت به خدا باشه عزیزم. سعی کن از میزان حساسیتی که ایجاد کردی کم کنی. من و همسرم به اقدام برای بچه دار شدن ادامه میدیم اما زیاد در موردش صحبت نمیکنیم. خدا رو شکر اوضاع روحیمون هم بهتر شده انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده