-
دوست عزیز
اگه موندی :
خب به والدینت لطف میکنی. اما هر روز باید اون مسائلی !!! که خودت میدونی رو ، تجربه کنی. باهاش کنار بیای.
و حواست باشه که این تصمیم به صورت عقده و حسرت واست تبدیل نشه که بخای روی والدینت خالی کنی دو روز دیگه.
حواست هم به تربیت فرزندت باید بیشتر باشه.
البته امیدوارم فرزندتون در جوانی از شما گلایه نکنه بابت این انتخاب. شما میدونی چی میگم !!!
اگه رفتی :
اکثر والدین،خوشحالی وموفقیت فرزندشون بیشتر واسشون مهمه.هرجا که باشن. مثل بابای خودم.قربونش برم.اگه بدونه من به خاطرش پیشش موندم و از موفقیت یا چیزی که میخام،زدم ، خودش با پس گردنی میاد سراغم .خدایا قربونت برم با این بابام. دلش رو شاد کن:323:
البته ما هم معنیه انجام وظیفه در قبال والدین رو میدونیم اما شرایط گاهی متفاوته. قضاوت نکنید.
ولی نشه که بری اونور و دلتنگی هایت از والدینت رو روی همسرت خالی کنی. هر روز بهش بگی مامانم رو میخام و به جای کمک به اون ، خودت یه باری روی دلتنگی ها بشی.
دوست گلم ، این یه تصمیم کاملا شخصیه. یه چیزی باید بدی تا یه چیزی بگیری.
در هر دوحالت ، هیچ کس نمیتونه شما رو باز خواست کنه یا بخاد شما رو مقصر یا گناهکار بدونه.
و این تنها مساله ایه که واسه من حل نشده. باقی همه حل شدست !!!
امیدوارم در هر دوحالت ، شاد باشید و موفق. هم خودتون همسرتون فرزندتون و هم والدین گرامیتون .
موفق و موید
-
کمک بزرگی بهم کردین خیلی ممنونم!
خودمم دلم به رفتنه اما با رفتن،تمام خانواده و دوستام رو از دست میدم و میدونم که شرایط اونا چون اینجا میمونن سخت تره!من وقتی محیط عوض شه شاید کمتر ناراحت باشم!!
-
سر دوراهی ام.اگه بخوام برم باید زبان بخونم اما واقعا نمیدونم چی درسته چی غلط؟!
-
شما و همسرتون چند سالتونه؟
تخصص و مهارتهاتون چیه؟
-
سلام غزاله جان
عزیز جان اگر دقت کنی در هردو صورت یک فرض ذهنی برای خودت ایجاد کرده ای که بر می گردد به افراطی شدن وجدان اخلاقی . یعنی در واقع باید نگرشت را مبتنی بر منطق تنظیم کنی .
بگذار واضح تر توضیح دهم :
هم اینکه آینده دخترت را صرفاً مربوط به خودت می دانی بخصوص از لحاظ محیطی ، هم اینکه دربست آینده پدر و مادرت را هم به خودت گره زده ای که در واقع حکایت از وابستگی خودت دارد ، هردو نقایصی دارند .
شما مسئولی در تربیت دخترت کوشا باشی بخصوص در این دوران کودکی و به عبارتی در دو هفت سال اول و نهایت کار شما بستن فوندانسیون تربیتی درست و محکم هست و از نظر امکانات و .... توجه به حداکثر ها اشتباه هست و دقیقاً ضد تربیتی چون رفاه زدگی عوارض بسیار زیاد منفی از جهت تربیتی و فکری و رفتاری دارد که جای بحثش اینجا نیست ، اگر از نظر تربیتی بخواهی بگویی انتخاب محیط می خواهی بکنی چون عمده تربیت فرزند بخصوص در این سنین وابسته به رفتارهای پدر و مادر هست تعاملات شما با خانواده هایتان و دوستان و آشنایانتان مطابق فرهنگ بومی در روند و ساختار شخصیت و تربیت فرزندتان موثر هست و سازنده لذا هم بستر این تعاملات برایتان اینجا باز هست هم همانطور که گفتم این رفتار شما و عملکرد و نگرشهایتان هست که روی فرزندتان اثر می گذارد تا زمانی که فرزند به سن استقلال و تشخیص و تصمیم می رسد که اینجا دیگر شما یاری کننده هستید نه تصمیم گیرنده و لذا اینکه اکنون شما برای آنروز او تصمیم بگیرید اشتباه هست ،در یک کلام هرچیزی زمان خود را می طلبد و ....
در خصوص پدر و مادرتان هم بسیار خوب و پسندیده هست نگاه قدرشناس شما و توجه به آینده آنها و کهولتشان که در واقع آموزه ای هست که از خود پدر و مادرتان آموخته ای و در شما اثر کرده است اما این نباید حالت وابستگی و آزار وجدانی داشته باشد ، یعنی شما نگاهتان همین باشد که بیان کرده ای و حفظش کن ، اما در تصمیم گیریهای زندگیتان جوانب زیادی هست که باید بررسی کنی و یکی از آنها همین است مثلاً همین نگاه در خورتحسین شما به قدرشناسی و سپاس از پدر و مادر در روزهای نیازمندی آنها در پیری ، نشان از عمق رنگ و بوی فرهنگ بومی و ملی در شما دارد و طبیعتاً وقتی محیط زندگی شما به خارج از کشور منتقل شود شما در آنجا تعارضها می بینی با این نوع نگاه و نگرشتان که یا شما تسلیم آن نوع فرهنگ می شوی که مثل شما برای پدر و مادر نیستند و این نوع نگاه را ندارند و از همان سنین قانونی به راحتی پدر و مادر را ترک می کنند و حتی شده ممکنه سالها به آنها هم سر نزنند و ..... یا اینکه نگاه و بینش بومی خود را حفظ می کنی و این نوع رفتارها در آنجا برای شما می شود تعارض و رنج می بری و مهمتر از همه نگران این می شوی که در آینده فرزند یا فرزندان شما هم همینطور شوند و شما در سنین بالا نباید از او انتظار داشته باشید یا امیدی به سرپرستی تان به وسیله آنها داشته باشی بلکه خانه سالمندان را مد نظر قرار دهی چیزی که در کشور ما فقط در شرایط خاص و ناتوانی جدی از نگهداری به آن رو می آورند و البته آن هم همراه با نوعی رنج دائمی .
و حرفهای دیگری که اطاله کلام می کند و فقط بگویم :
غزاله جان گویی به آینده دخترت خیلی مبتنی بر شرایط اعتباری نظر کرده ای یعنی تحصیل و تخصص و ...... نه تربیت و شخصیت و فرهنگ بومی و ملی و ...... آیا اینطور است ؟ اگر اینطور است پس بطور جدی و عمیقتر باید بررسی کنی و شرایط شخصیتی و روحی و روانی و تربیتی و فرهنگی دخترت را باید اولویت بدهی . مگر اینکه بخواهی دختر با آداب و تربیت و فرهنگ اون ور آبی رشد کند که در این صورت هم مشکل خواهی داشت چون شما تربیت کننده آن هستی لذا با خیلی از نگرشها و بینشی که تعارض دارد با نمونه آنچه درباره پدرو مادرت داری ، مواجه می شوی لذا از حالا باید سنگیهایت را اول با خودت وا بکنی و خودت و آداب ملی و ایرانی ات را که نمی خواهی دور بریزی را بشناسی و ...... ، در خصوص کشوری که می خواهی بروی خوب مطالعه و بررسی کنی و حتی بصورت مسافرت های مثلاً چند هفته ای یا چند ماه ابتدا بروی و از نزدیک بررسی کنی و آداب و فرهنگ و رفتار را بسنجی و نقاط در تعارض با فرهنگ و نگاه و نگرش خودت را پیدا کنی و ببینی که آیا می توانی کنار بیایی و آن فرهنگ را بپذیری و .... (چون با حفظ تعارض دچار مشکل می شوی و نمی توانی به خوبی فرزندت را تربیت کنی ).... بعد تصمیم بگیرکه مهاجرت کنی یا بمانی .
موفق باشی
-
سلام غزاله عزیز.
مادر شدنت مبارک:72:
من اصلا نمی خوام نظر کلی بدم چون قضیه مهاجرت و نسخه ش شدیدا برای تک تک آدم ها متفاوته.
فقط یه سری نکات از اون قدیما که به اینجا زیاد سر می زدی یادمه.
یادمه همسرت اهل تهران بود و خانوادش هم اونجا بودند ولی بخاطر وابستگی زیادی که شما به خانوادتون داشتی، اومدن شهر شما و کار جدیدی راه اندازی کردن و ... . درست یادمه؟ غزاله از 3-4 سال پیش تا حالا چقدر تونسته اون وابستگی رو کنار بگذاره؟
یادمه که مادرتون هم خیلی به شما وابسته بودن، ایشون چی می تونه از پس این دوری بر بیاد؟
شما اینجا که هستین تا جایی که یادمه تو رفاه نسبی خوبی بودین، آیا بعد از مهاجرت هم این امکان براتون فراهمه که همین قدر رفاه یا نزدیک به این رفاه رو فراهم کنید؟
به غیر از دخترتون، که امکانات و تسهیلات و شرایط بهتری واسش فراهمه، آیا جایگاه اجتماعی شما و همسرتون قراره حفظ بشه؟ آیا برنامه خاصیف یا پیشرفت خاصی رو تو برنامه تون دارید؟
-
یک نمونه را بد نیست از نمونه ای که یکی از مراجعین بخاطرش تاپیک باز کردند را بگویم که هروقت تاپیکش را پیدا کردم لینک می دهم مطالعه کنی .
مادری که با همسر و دو فرزند پسر و دخترش در خارج از کشور زندگی می کردند و از کودکی فرزندانش آنجا رفته بودند و پسرش در 19 سالگی با دختری که دوست داشته همخانه زندگی میکرد و دختر ازش باردار شده بود و پسر نمیخواست با او ازدواج کند و در عین حال با هم زندگی می کردند و می خواستند بچه را هم نگه دارند و برای دختر هم مسئله ای نبود چون پدر و مادر دختر هم بدون ازدواج با هم زندگی می کردند و .... ناراحتی این مادر از این وضعیت و ..... نگرانی از اینکه دخترش هم یاد بگیرد و ...... نمی توانست دخالت هم بکند و مانع شود چون آنجا فرزند مستقل است و .... پدر و مادر اجازه دخالت در کارش را ندارند و ...... البته ما راهنمایش کردیم که به پسرت بفهمان پس طبق فرهنگ همانجا نباید انتظار ساپورت های مالی از شما داشته باشند و باید مسئولیت کارش را خودش بپذیرد و .....
در نظر داشته باش که روزگاری دختر شما بزرگ می شود ، با پسری دوست می شود با او می خواهد همخانه شود ، با او رابطه جنسی داشته باشد پسر هم فقط در همین حد او را بخواهد ، از او بار دار شود ، پسر نخواهد با او ازدواج کند و دخترت هم نخواهد سقط جنین کند و باید سرپرستی بچه را از همه نظر از آن خود ببیند ، و اگر شما از هم اکنون چنین چیزی را نمی توانی بپذیری .... تصور نکن که می گویی دخترم را طوری تربیت می کنم که این نشود ، بدان که روزی چه دخترت در ایران باشد چه آنجا ، خودش باید روند زندگیش را انتخاب کند و شما نمی توانی تحمیل کنی ، اما تفاوت این دو محیط این است که در کشور خودت آن نوع اتفاق احتمالی را که درصد وقوعش بسیار زیاد هست را بسیار ضعیف و نزدیک به صفر خواهی دید چرا که وضعیت فرهنگ و قوانین و آداب اینجا اجازه نمی دهد ، و شما می بینی که آنچه شما نمی پسندی مثلاً در کشور خودت بیشتر امکان پرهیز از وقوع آن هست تا اون کشوری که می خواهی بروی .....
این نمونه ای بود برای اینکه ذهن شما به سوی خیلی جهات باز شود که نیاز هست بررسی حتی از نزدیک داشته باشی . چون بنا به شناختی که من از غزاله در همین محیط مجازی به دست آورده ام بخصوص از روحیه خانواده محوریش ،می دانم دچار تعارض های جدی و آسیب هایی خواهد شد که اکنون ممکن است اصلاً تصورش را هم نکند و برای همین ازش تقاضا می کنم خیلی عمیق و جدی بررسی کند و بعد تصمیم بگیرد
موفق باشی