-
شما چرا مشکلتون را مطرح نمی کنید؟
نوشتید "شدت اختلافات" اما نگفتید چی شده که حس می کنید اختلافات شدت گرفته.
فقط در مورد شغل و کسب و کارتون توضیح دادید.
وقتی دوستان سوال کردند مشکل چیه، یکی از پستهای تاپیک قبلیتون را کپی کردید.
مشکل کنونی را به شکل واضح بنویسید.
از شناسنامه دوستتون و مسائل کاریتون ننویسید. توضیح بدید اختلاف فرهنگی که می گید چی هست و چرا حس می کنید شدید شده.
یادمه تو تاپیک قبلیتون می گفتید با خانمتون مشکلی ندارید. گویا همکارتون بودن و شناخت خوبی هم ازشون داشتید، خانواده اش هم ساکن شهر دیگه ای هستند.
این اختلاف فرهنگی که اینقدر شما را آشفته کرده چیه؟
-
اگه مشکلاتتون همین چیزاییه که نوشتید همه از این مشکلات داشتند و اصلا غیر طبیعی نیست درسته که روی کیفیت زندگی تاثیر میذاره ولی خیلی با اهمیت نیست که شما زندگی خودتون و خانمتون رو خراب کنید به خاطر اشتباهات دیگران.
حیفه به خدا همه اونایی که به شما میگن زن نگیر حالا که خرشون از پل گذشته اینو میگن.
اختلاف نظر نه تنها تو زندگی زناشویی بلکه همه جا هست و شما نمیتونید توقع داشته باشید همه مثل شما فکر کنند و رفتار کنند آدمها با هم متفاوت اند به همین خاطر خدا نژاد ها و رنگ های مختلف خلق کرده وگرنه میتونست از آقای 012 حدود 7میلیارد نفر خلق کنه
شما باید تفاوت ها رو بپذیرید و تا جایی که میتونید انعطاف داشته باشید .یادتون باشه تازه 3 هفته هست که ازدواج کردید و باید فرصت بدید تا جایگاه خودتون رو پیدا کنید هر روز که میگذره همه چیز بیشتر روی رواال میوفته.
خیلی از اختلافات سوتفاهمه که با شناخت بیشتر از هم خود به خود رفع میشه.منم متاهلم و اوایل خیلی از خانواده شوهرم میرنجیدم ولی با گذشت 3سال که بیشتر شناختمشون متوجه شدم خیلی از اختلافاتمون سوءتفاهم بوده.یکمی صبور باشید فرصت بدید و گذشت داشته باشید.
-
آقای 012 میشه خواهش کنم لطفا قومیت هاتون رو ذکر کنید ... :203:
-
سلام آقای012
نوشتیدکناراومدین بااون مسایلی که توی تاپیک قبلی گفتید...اما به نظراینطورنمیاد!!
یادمه توی همون تاپیک گفتیم که اگه روی این جیزهاتمرکزکنید رایطه بین خودتون وهمسرتون لطمه میخوره!!!
میشه الان واضح بگیدکه باخانمتون چه مشکلی دارید؟چه بحثی میکنید!که بهش میگیداختلاف فرهنگی!!
من اون موقع هم گفتم شمازیادی به فکررضایت خانوادتون ازخانواده همسرتون هستین!!این کاملا اشتباهه!!
شمافقط مسول زندگی خودت وخانمت هستی!!!
بزاریدخانواده هاخودشون هرجورمیخوان باشن!به هیچکدوم ازخانواده هاهم اجازه دخالت یاصحبت یاگله کردن روندید!!چون فقط تاثیرش روروی زندگی شمامیزاره نه بقیه...
-
سلام شما بهتره به حرفای دیگران زیاد توجه نکنید
اینکه می یان یه روز میگن فلانی چقد سریع پیشرفت کرد
یه روز میگن ازدواج نکن
و ....
سعی کن از زندگیت لذت ببری
به خاطر خودت زندگی کن
حتما خانومت ویژگی های خوبی داشته که رفتین سراغش خیلی دقت کنید
نذارید زندگیتون به خاطر حرف و حدیث ها به هم بریزه
-
از خریدن خونه قصد خودکشی و تصفیه حساب بانک و بیمه و شناسنامه دوستتون و.....نوشتید ولی نمی گیدچیه ؟مشکل چیه ؟
فقط میگید ناراحتید
لطفا بیشتر بگید از اختلافها با همسرتون
من احساس میکنم با این توصیفاتی که شما نوشتید
نمی توانید مسولیت یه زندگی مشترک را تحمل کنید (مثلا از اینکه صبح زود پاشید نون بگیرید یا در اماده کردن صبحانه به خانم کمک کنید ناراحت هستید دلت می خواد یکی برات اماده کنه )
دوست نداری کاری را به عنوان وظیفه انجام بدی مثلا وظیفته به عنوان یه شوهر :خانمت را سوار ماشین کنی ببری و بیاری و این طرف ان طرف کاراش را انجام بدی و...ولی اینو دوست نداری دلت می خواد یه کار کوچک انجام بدی و در عوض یه دعا برات کنند در حد تیم ملی (یه تشکر جانانه از شما )
ببین هر شهری و حتی هر خانواده ای که توی یه محله زندگی میکنند یه اخلاق و اداب و رسوم مخصوص به خودشون دارند
شوهر من از خورش بادمجان خیلی بدش می اید ولی من بر عکس غای محبوب و دلپذیر من همین غذا هست
ذایقه من و همسرم هیچ کدام مشکلی نداره فقط سلیقه هامون فرق داره
خانواده همسر شما در رفتار هاشون مشکل شرعی و عرفی و منطقی ندارند (در کلیات با هم اختلافی ندارید )
مشکل اینحاست که اداب و شیوه زندگی شون با خانواده شما فرق داره (و یا شما با انها فرق دارید )
ولی شما نمی خواهید هیچ نا هماهنگی را تحمل کنید دلتون می خواد همه چیز باب میل خودت باشه انگار نمی تونی و نمی خوای تفاوتها را بپذیری و همش واکنش سرد نشون می دی
نکته مهمتر
خودکشی یه کار عادی نیست و معمولا کسانی که مشکل روانی دارند خیلی راحت زیر بار خودکشی میروند
حالا توجه کنید که چه راحت برا خودکشی برنامه میذارید و قضیه مالی اش را برا خانوادتون حل میکیند ولی اصلا به بعد روحی این قضیه برا اطرافیان (مادر پدر خواهر برادر و ان دختر جوانی که به خیال یه
عمر خوشبختی زن شما شده ) فکر نکردید
-
سلام
دوست عزیز بزار یه چیزیو بگم خیالتو راحت کنم.....
الآن اگه طلاق بگیری در هر حالتی پشیمون خواهی شد...مطمءن باش...
تو چه طور تو دو سه ماه تونستی یه آدمو و بیشتر از اون یه خونواده رو بشناسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
به نظر من این کار اصلا در یک همچین زمان کمی امکان پذیر نیست....اگر هم فکر می کنی شناختیشون بدون شناختت خیلی خیلی سطحیه...
من الآن بیست سالمه هنوز پدر مادر خودمو نشناختم....به خصوصیات رو حیشون کاملا واقف نیستم بعد تو تو سه ماه می خوای عروسی کنی و طلاق بگیریو خلاص...
دلت می خواد خودکشی کنی ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!برو بکن
ولی بدون اون دنیا شدید ترین عذاب ها در انتظارته!!!!!!!!!!!
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون زندگی به این خوبیو می خوای به گند بکشی!!!!!!!
مادر و پدرت که به گفته خودت برات کم نذاشتن
برادر و خواهرت
از همه مهم تر اون دختر بیچاره که دل به یه آدم سستی مثه تو داده!
جدا من دلم براش می سوزه
تو این تاپیکایی که تو گذاشتی به نظرم بهش اجحاف شده
ببین دوست عزیز....مشکلتو با جزییات قشنگ بزار ....به خدا اگه تحلیل بشه یهو می بینی یه چیز طبیعیه...جزییات رو دقیقا بگو...دنبال می کنم تاپیکت رو
-
سلام ، فکر کنم شما تعریفت از فرهنگ خیلی متفاوت از اون چیزیه که در عرف هست ، مشکل فرهنگی ای من ندیدم ، فقط پدرشون یه سری درخواست داشته ، مثه همه ی پدرا نگران دخترش و آیندش بوده ، حالا یکی این نگرانیو با مهریه ی زیاد برطرف میکنه یگی با زمین .... اینا آینده نگریه ، که یه زمان خدایی نکرده به طلاق رسیدین خانوم بتونه یه زندگی معمولی رو شروع کنه و حداقل از لحاظ مالی لطمه نبینه ، یکی از دوستان گفتن شما دوس داری تایید خانوادتون رو داشته باشی ، به نظرمنم همینطوره ،دوس داری دیگران تاییدت کنن و بگن خانواده همسرت عالین ، به چیزای خوبی که داری فکر کن نه نداشته هات.