نمایش نسخه قابل چاپ
سلام خانم ، جدای از بحث موضوع تاپیک شما ،
اون قسمت آخر در مورد اون اقای دکتره خیلی برام جالب بود ، چه قدر ایشون رک و پوست کنده ، سریع ، اصلا وقت خودش را هم تلف نکرده خیلی شیک و تمیز دست مزد خودش را برای کمک در مقاله تعیین کرده ،ما ها باید بیایم پیش ایشون شاگردی . جا داره یک دکترای دیگه هم بابت مدیریت زمان افتخاری بگیره .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gisooo
سلام گیسو جان از جوابت ممنونم
منظورم از فداکاری در مورد جوجه کباب نبود ولی فوق العاده رودرواسی دارم و فکر می کنم باید از حق خودم بگذرم یعنی فکر می کنم زشته اگر بگم منم سینه دوست ندارم سرغذا بحث کنم زشته حالا جوجه ارزشی نداره که من بخواد در این مورد صحبت کنم ولی خوب بعد ش با خودم می گم یعنی چی ارزش نداره پس چرا بقیه این کارو نمی کنند
-----------------------------
مساله فداکاری به مهمون سر زده هم برنمی گرده ولی منظورم اینکه من که برام مهمه مهمون سر زده نیاد خونمون به دلیل اینکه همسرم براش مهم نیست و خانوادش هم رعایت نمی کنن
از این چیز مهم می گذرم
-------------------------------
شیدا جون در مورد دروغ همسرم (این دروغ اخرش نمی تونم توضیح بدم ) ولی یه نمونه دیگه راستش برای من یه تابلو اسامی الله خریده بود من خیلی خوشحال شدم از اون
برام تعریف کرد که چقدر ررر گرون بوده و گشته تا چیزی دلخواه من پیدا کنه
به جای کادو سر یه مناسبتی به من دادش من وقتی جعبه اش رو باز کردم دیدم یکی براش ارزوی موفقیت کرده بوده و بابت زحماتش این تابلو رو بهش هدیه داده
یعنی زیر تابلو یه کارت بود که نوشته بود باتشکر از زحمات جنابعالی و آرزوی بهروزی برای شما ....امضا محمد مرادی!!!!!
می دونم این از مشتریان سر کارشون هستش درواقع کادویی که اون بهش داده بود داد به من
منم با اینکه فهمیدم اینکارو کرده نه تنها بهم بر نخوردددددد!!!!!!(اینجا دقیقا اون مشکلیه که می گم اخه چرا یه ذره غرور ندارم چرا ارج نمی دم به خودم؟؟؟)
تازه دلمم سوخت نخواستم تو ذوقش بخوره خیلی ازش تشکر کردم اون کارتم زود انداختم دور تا هیچ وقت نفهمه من فهمیدم
ولی وقتی این جریان رو یه مدل دیگه برای همکارم تعریف کردم گفت من باشم اون کادو رو تو سرش خرد می کنم نه تنها چیزی نخریده بلکه صداقتم نداشته تو هم خر فرض کرده !!!!!
بعد با خودم واااا دیگه من که می دونم اون واسه خوشحالی من اینکارو کرده چرا باید بهم بر بخوره ولی از طرفی خودم رو با بقیه مقایسه می کنم حس می کنم ادم بی قیدی هستم که این چیزا بهم برنمی خوره
----------------------------------------------------------
در مورد دکتره !!!آقای علی رضا من تو محیط کارم ادمای این جوری زیاد دیدم آدمای تحصیل کرده و فرصت طلب... یعنی تو این قشر به شدت این افراد زیادن
----------------------------------------------------------
گیسو جان در مورد رفتارایی که همسرم ناراحت میشه
مثلا بعضی مسائل بهداشتی یا اخلاقی رو بهش تذکر می دم می گه معلم اخلاقی یا معلم بهداشتی
می گه هیچ کس نمی فهمه فقط تو می فهمی تو باکلاسی بقیه نفهمن
منم می گم من اصلا منظور بدی نداشتم چرا با من اینجوری حرف می زنی می گه جوری رفتار می کنی انگار بقیه بقیه نمی فهممن بقیه تو جوب تربیت شدن
می گه سعی می کنی همه رو ارشاد کنی مثل تو فکر کنن مثل تو زندگی کنن
ازاین حرفا دیگه.....
- - - Updated - - -
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
واااای شیدا خیلی درست بود دقیقا همینه مامانم یادم نداد هیچ وقت حقم رو بگیرم
و الان در مقایسه با دیگران از این شخصیت بدم می اد
دقیقا یادم می داد دوستم یه خودکار خیلی خوش رنگ و فانتزی من رو برداشت وقتی به مامانم گفتم نه تنها نگفت ازش باید پس بگیری تازه یه دونه دیگه ازش به هم داد گفت برو بهش کادو بده این رو بگو برای تو خریدم
چون فهمیدم از خودکار من خوشت اومده
اونم بهت پس میده خودکارت رو
--------------------
یا بچه بودم اگر بچه ها از اسباب بازی من خوششون می اومد بهم می گفت باید بزارم باهاشون بازی کنند یا حتی برن خونشون
اگر می خواستم گریه کنم می گفت زشته دختر خوب برای این چیزا گریه نمی کنه یه دونه دیگه برات می خرم
شیدا جووون واقعا باهوشی خیلی ذوق کردم از این مثالی که زدی و انقدر دقیق به من نزدیک بود:72:
سلام تاجایی که متوجه شدم تو توی خانواده و بین دوستان فامیل و همکارات جایگاه خوبی داری و همه دوستت دارن و ازت حمایت هم می کنن
از نظر کاری و شغلت هم موفقی
در مجموع نیازی نیست خودتو تغییر بدی
خیلی مهربونی این هم خوب هست
تنها کاری که باید بکنی اینه که جراتمندی رو بعضی اوقات به رفتارات اضافه کنی. جراتمندی رو هم که خوندی زیاد. فقط استفاده اش نمی کنی.
سلام خانم آریایی
وقتی عزت نفس یا اعتمادبنفست به هر دلیلی موقتا بعدازاتفاقی پایین بیادیا معمولاپایین باشه،اونوقت مستعدوآماده انجام اشتباهاتی میشی که بهت اعتماد بنفس بدهد.
مثل کارهایی که دیگران دارن انجام میدن وتو حسرت میخوری چرا مثل اونا نیستی!ازوسوسه محکوم کردن خودت دست بردار. دقیقا نمیدونم ریشه این احساست درچیه؟آیاترس ازطرد شدن داری؟نوعی کمالگراییه وباخودت عهدبستی مطلقاباهمه خوب باشی؟ میل به تأییدشدن هست؟ توی انتخاب سبک زندگیت دچارتعارض هستی؟
ولی اونجاها که داری اشتباه میکنی سعی کن جلو هیجان و وسوسه کمک افراطی به دیگران روبگیری بایدتمرین کنی وصبورباشی وباچشم خودت ببینی کمک نکردن هات(نابجا) باعث بهم ریختن چیزی یا آسیب به دیگران نمیشه.
من دوسال پیش وقتی تازه وارد اداره شدم این وسوسه کمک ودرک افراطی دیگران روداشتم فکرمیکردم زورو هستم :-)کم کم یادگرفتم گاهی جواب دیگران نه هست وکاری از دست من ساخته نیست و بایداون موقع جلودست وپازدن بی جای خودم روبگیرم..
در مورداحساس کفایت این کلیپ رو چندبارمعرفی کردم اگه ندیدیش نگاش کن تاحدودی مطلب برات روشن میشه؛
http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html
درمورد کادوی همسرت ،من بیشترواکنشی که خودت انجام دادی رومیپسندم ولی هرجا برات ابهام بوده میتونستی بایک لحن خوب خودت بهش بگی
این لینک کمک به حل تعارضت میکنه در این مورد میکنه؛
http://www.hamdardi.net/thread-34082.html
خانم آریایی شمانمیتونیدونمیشه بشیدکسی دیگه .همین شخصیت وخلق وخویی که دارید حاصل سالها تجربه تلخ وشیرین شماونوع خاص تربیت وخصوصیات ژنتیکی شماوباورهاواعتقادات شماست پس بهتره همین روشکوفاوبارورکنید.
کسی که صادقه مهربان اهل نیک بودنه هیچکدوم ازاینهابدنیست همیشه عرف اطراف مادرست نیست اگه همه متقلب و نفع طلب شدندما هم باید متقلب باشیم؟به کانون قلب وباورهای خودت توجه بیشترکن وقتی قلبت که میانگین ومحاسبه ای ازتمام شرایط دراختیارت قرارمیده بیشترتوجه کن اگه شک داری به پیام شکت توجه کن ؛مثلا همکارت ازت میخات کاری براش انجام بدی اگه درتوانت نیست بهش بگو اگه فکرمیکنی داره سواستفاده میکنه پیام قلبی ودرونی خودت روزیرپانذار.اگه جنسی ازمغازه میگیری وباب میلت نیست با اعتمادبنفس پسش بده شایدپس گرفت شایدنه ولی توبرای خودت ارزش قائل شدی. اگه کسی کرایه اضافه گرفت وفکرکردی داره سواستفاده میکنه منطقی ومحکم بهش بگو واجازه نده. خلاف این ،بخشش وبزرگواری نیست انفعال ونادیده گرفتن خودته.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط تیام
تیام جان در تاپیک
http://www.hamdardi.net/thread-34591.html
پست 3 گفته بودیخیلی اتفاقی یه فیلم دیدی که خیلی جدی و منطقی و قشنگ توضیح داده بود چطور به خود افتخار کنیم
لطفا لینک فیلم رو بده یا اسمشو بگو، چون من هم این مشکلو دارم که نمی تونم خودم رو دوست داشته باشم و به خودم افتخار کنم
شاید فرجی بشه و من هم بالاخره باورم بشه که میشه خودمو دوست داشته باشم
برای نازنین آریایی عزیز هم و بقیه هم که مشکلاتی شبیه ما دارن، میتونه مفید باشه
ممنون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط alireza35
نمی دونم چرا این برداشت را کردید؟
ایشون حرف بدی نزده و کار زشتی نکرده. شاید (به احتمال زیاد) خبر نداشته این خانم متاهلند.
وقتی حس کرده به ایشون علاقمنده، درخواست آشنایی داده. اشکالش چیه؟ چه ربطی به مقاله شون داشته؟
وقتی نازنین گفته متاهلم همون جا بلافاصله گفته که نمی خواد حتی در مقاله نویسی همکاری کنه. چون فکر می کرده این ارتباط با وجود احساسی که به نازنین پیدا کرده، خطرناکه.
اتفاقا اگر آدم نامناسبی بود و نیت بدی داشت، رابطه اش را ادامه می داد و ....
=================نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
سلام شیدا خانم ، اول به شما بگم ، من از نوشته های شما خیلی لذت میبرم ، خیلی رک ، نشون میده شما یک اصول و چهاچوبی در ایدولوژی خودتون دارید و این خیلی خوبه ، مذهبی و غیر مذهبی فرقی نمیکنه ، این مهمه که انسان یک سری اصول را در تمام شرایط در زندگی خودش حفظ کنه .
اما در مورد اون آقا دکتره ، خانم من از شما تعجب میکنم ، با توجه به نوشته هایی که از شما دیدیم ، تابلو که طرف منظورش چی بوده ، احتمالا اصلا هم براش فرقی نمیکرده این خانم متاهل یا نه ، فقط ok یا not ok براش مهم بوده ، که خانم آریایی چون حالیش کرده که not ok ، آقا دکتره هم بی درنگ در مورد کمک در نوشتن مقاله جواب منفی داده و وقت خودش را تلف نکرده .
البته خانم شیدا ، برداشت شما ناشی از پاکی و بی آلایشی افکار شما هست ، اما نیت واقعی افراد ....
سلام.منم که مطالب شما رو خوندم به خاطر این اغماضی که نسبت به هدیه همسرتون داشتید واقعا تحسینتون میکنم که نخواستین توی ذوقش بزنین.مطمئنا همسرتون وقتی اون هدیه رو حالا بهر دلیلی بهتون داده پیش خودش از اینکه هدیه کس دیگه ایی رو به شما داده کمی عذاب وجدان داشته و مطمئنا دفعات دیگه اگه شرایط مالی و زمانش بهش امکانش رو بده حتما درصدد جبران بر میاد.پس شما کار انسانی و بزرگمنشانه ایی کردید که بروش نیاوردید.
با نظرات خانوم شیدا بسیار موافقم پس دیگه تکرارشون نمیکنم و فکر میکنم بالا بردن اعتماد بنفس چاره کار شماست.میدونید من خودم هم تا حدودی مشکل شما رو دارم و احتمالا به اندازه کافی به رای و نظر و دیگاه های خودتون مطمئن نیستید که حرفای دیگران در مورد شما (مثلا همسرتون در مورد بهداشت)اذیتتون میکنه.من خودم قبلا خیلی اهمیت میدادم ولی الان خیلی بهتر شدم.
موفق باشید:72: