-
سلام آرام خوبی؟
به نظرم این وابستگی نیست ...
شما از مسئله یا مسائلی عمیقا ناراحتی و وقتی در کنار همسرت هستی از اون مسائل و دغدغه های فکر دور میشی برای همین وجود شوهرت مثل یه مسکن عمل میکنه... این خیلی خوبه ولی بهتره اون مسائلی رو که باعث ناراحتی و گریه ت میشه رو پیدا کنی و به فکر چاره براشون باشی ...
-
سلام
ترمه جان خیلی ممنونم :43:
قبل از اون اتفاق بد کمی به همسرم وابسته شده بودم چون یهویی تغییر کرد (بخاطر بیماریم و تغییر خودم) و محبت میکرد منم که محبت ندیده!! بهش وابسته شدم
بعد از کدورتی که بینمون پیش اومد دوباره بهش وابسته شدم البته اینبار شدیدتر شاید اینم یکی از علتهاش باشه که ارتباطم رو با خانواده ام کم کردم در حد سلام و علیک
دیگه روم نمیشه بالا برم...
ولی پسرم میره وقتی هم بهش میگم پیشم بمون میگه مامان جون اینا ال سی دی دارند و تلوزیون ما کوچیکه!!
واسه همین احساس تنهایی میکنم و تا همسرم میاد شاد و شنگولم...
البته همسرمم میخواد اذیت نشم تو اداره چند باری بهم زنگ میزنه جویای احوال میشه...
گاهی وقتا طاقتم کم میشه چند بار بهش sms میدم کی میای!!! اونم میگه تا نیم ساعت دیگه خونه ام اما این نیم ساعت میشه دو ساعت
انتظار کشیدن اذیتم میکنه:(
مقالات رو هم خوندم ممنونم از همه شما:72: