گلچهره،
وقتی این باور ته دلت و توی همه تصمیم گیریهات اینقدر قوی باشه، ناخودآگاه از مسیر ازدواج دور می شی.
این جمله ها را جایی و به کسانی می گی که قبول می کنند گلچهره اصلا قصد ازدواج نداره و ...
به ازدواجت فکر کن و در جمع هایی که مطمئن هستی محترمانه در موردش صحبت کن.
مثلا الان که داری می ری شهرتون، وقتی در مورد تصمیمت با همکارهات صحبت می کنی بگو که دوست دارم برم اونجا که شرایطم برای ازدواج و زندگی بهتر بشه.
همین جمله شما ممکنه تو ذهن یکی از همکارهات بیاره که گلچهره هم دختر خوبیه ها ... فلان پسر فامیل یا دوست که دنبال همسر بود، چرا یادم نبود گلچهره را معرفی کنم؟
امیدوار باش و توی ذهنت مثبت بهش فکر کن. اونوقت خود به خود به زبونت هم می آد و بقیه هم بهش فکر می کنند.
اما وقتی می ری تو اداره می گی بچه ها من دارم می رم شهرمون که بقیه عمرم را کنار پدر و مادر پیرم سرکنم، گناه دارند و .... خودبه خود فکرها را می بری به سمت این که دیگه بی خیال من و آینده ام بشید. قراره تا آخر عمر با اونها زندگی کنم. احتمالا یکی دو تاشون هم توی دلشون بگن، طفلکی دیگه قسمتش هم نشد ازدواج کنه :81: راست می گه بره پیش مامان اینا تنها نباشه.
این یک مثال بود. همه جا و هر روز این وضعیت ها برات پیش می آد و تو ناخودآگاه آدمها را منحرفشون می کنی به سمت ذهنیت اشتباه خودت.
پس این را حتما در نظر داشته باش که ذهنیتت را عوض کنی و به دنبال اون طرز صحبت کردنت را راجع به آینده و زندگی خودت.
وقتی از آینده حرف می زنی، نگو برنامه ام اینه که برم خارج و درس بخونم و .... این یعنی برنامه ام اینه که تا آخر عمرم تنها باشم و پذیرفتم و شکی هم توش نیست. بقیه هم سری تکون می دن و می گن آره ها. خب باید یه فکر بکنه سرش گرم بشه!
فرصتش که پیش می آد از برنامه های متاهلی بگو. همکارها، دوستان، باشگاه و ... صحبت از بچه ی فلانی و مشکلاتش می شه، بگو من اگر بچه داشته باشم نمی ذارمش مدرسه غیرانتفاعی. به این دلیل و به اون دلیل (مثلا) و اینطوری یادشون بنداز که من به ازدواج و بچه داشتن و زندگی مشترک فکر می کنم و برنامه دارم براش.
می دونم که سخته. اما تمرکزت را از روی مادرت و زندگی خانوادگیتون و مشکلاتش بردار. بهش فکر نکن. دنبال راه حل براش نباش. به فکر اصلاح رابطه ی مامان بابات نباش.
ده سال دیگه می بینی یه عالمه حرص خوردی و از خودت و زندگیت و خواسته هات و آرزوهات و برنامه هات عقب موندی، اون دو تا هم هیییییچ تغییری نکردند. زندگیشون هم کنار هم همچنان ادامه داره.
عزیزم 35 سال زندگی کردن و به این شیوه عادت کردن، شما نمی تونی عوضشون کنی. کاری به رابطه شون نداشته باش. به خودت و آینده خودت فکر کن.
خیلی حرف زدم و تبلیغ ازدواج کردم.
بقیه اش باشه پست بعدی :305: