متاسفم که شما نیز دچار این حس و حال شدید و امیدوارم به زودی چه شما چه من چه هر کس دیگه ای که این بار رو دوشش هست بتونه کنار بیاد.
در رابطه با ازدواج من به خودشم گفتم یعنی قرارمان این بود که من اول کار مناسبی پیدا کنم بعد کم کم خانواده ها را در جریان قرار دهیم . البته مشکلات سر راهمان بسیار بود از جمله تفاوت فرهنگی خانواده ها به خاطر دو شهر مختلف و اینکه ایشون دو سال از من بزرگتر بود. حتی پیشنهاد کردم تا آخر پاییز صبر کند اگر نشد برود که متاسفانه صبر نکرد .. البته قبول دارم به خاطر بهم نرسیدنمان هم به خاطر دختر بودنش و هم به خاطر بزرگتر بودنش بیشتر ضرر خواهد کرد.
من فقط به این خاطر نمی بخشمش که خیلی بد رفت .. یعنی الکی رابطمان را کش داد و من را نگه داشت تا روزی که خود اراده کند و برود . چیزی که بیشتر اتیشم میزند این هست که فکر می کند به خاطر من این کار رو کرد .. تصورش این هست که این برایم بهتر هست و ضعیف هست نمی تواند به درستی برایم عاشقی کند .. غمم این هست که هم خودش را داغون کرد و هم من ..
در رابطه با نفرین واقعا راستش رو بخواهی دوست خوبم دلم ته دلم راضی نیست .. هرچند از روی عصبانیت و احساساتی شدن چیزهایی می گویم اما امیدوارم روزی بفهمد رفتارش درست نبوده .. از من که گذشت با دیگری این کار رو نکند ..
و اصل مطلب این که این من نبودم که رابطه رو شروع کردم خودش امد و پیشنهاد داد و زندگیم را به این روز انداخت و رفت .. البته خودش را تحمیل نکرد من نیز بهش علاقه داشتم اما او بود که قبل رابطه روزی 10 20 تا مسیج می داد و به هر بهانه ای سر صحبت را باز می کرد و علاقه ی ته دلم را شاخ و برگ داد .. به این خاطر نمی توانم ببخشم.
بله خیلی ممنون میشم قرار بدید .. متشکر
خیلی سخت هست این سنگ شدن خیلی .. هرچقدر محبت کنیم انگار سنگ تر می شوند ..
ممنون از راهکارتون دوست عزیز .. منم روز اول همین کار رو کردم از همه جا بلاکش کردم .. اما بعد چند روز دووم نیاوردم و آنبلاک کردم که حداقل روزای اول که فوق العاده سخت هست یجورایی راحت تر بشه .. کلا شرایط پیچیده ای هست .. به خصوص شب و آخر شب داغ دل آدم تازه می شود !
ممنون از نظرتون و امیدوارم شما نیز بتونید این درد رو تحمل کنید.
کنار گذاشتنشان خیلی سخت هست ولی فکر کنم آخر مجبور به این کار شوم چون ساعتی که به دستم می بندم هم از ایشونه ...
خیلی ممنون از مقالاتی که پیشنهاد دادید.
- - - Updated - - -
متاسفم که شما نیز دچار این حس و حال شدید و امیدوارم به زودی چه شما چه من چه هر کس دیگه ای که این بار رو دوشش هست بتونه کنار بیاد.
در رابطه با ازدواج من به خودشم گفتم یعنی قرارمان این بود که من اول کار مناسبی پیدا کنم بعد کم کم خانواده ها را در جریان قرار دهیم . البته مشکلات سر راهمان بسیار بود از جمله تفاوت فرهنگی خانواده ها به خاطر دو شهر مختلف و اینکه ایشون دو سال از من بزرگتر بود. حتی پیشنهاد کردم تا آخر پاییز صبر کند اگر نشد برود که متاسفانه صبر نکرد .. البته قبول دارم به خاطر بهم نرسیدنمان هم به خاطر دختر بودنش و هم به خاطر بزرگتر بودنش بیشتر ضرر خواهد کرد.
من فقط به این خاطر نمی بخشمش که خیلی بد رفت .. یعنی الکی رابطمان را کش داد و من را نگه داشت تا روزی که خود اراده کند و برود . چیزی که بیشتر اتیشم میزند این هست که فکر می کند به خاطر من این کار رو کرد .. تصورش این هست که این برایم بهتر هست و ضعیف هست نمی تواند به درستی برایم عاشقی کند .. غمم این هست که هم خودش را داغون کرد و هم من ..
در رابطه با نفرین واقعا راستش رو بخواهی دوست خوبم دلم ته دلم راضی نیست .. هرچند از روی عصبانیت و احساساتی شدن چیزهایی می گویم اما امیدوارم روزی بفهمد رفتارش درست نبوده .. از من که گذشت با دیگری این کار رو نکند ..
و اصل مطلب این که این من نبودم که رابطه رو شروع کردم خودش امد و پیشنهاد داد و زندگیم را به این روز انداخت و رفت .. البته خودش را تحمیل نکرد من نیز بهش علاقه داشتم اما او بود که قبل رابطه روزی 10 20 تا مسیج می داد و به هر بهانه ای سر صحبت را باز می کرد و علاقه ی ته دلم را شاخ و برگ داد .. به این خاطر نمی توانم ببخشم.
بله خیلی ممنون میشم قرار بدید .. متشکر
خیلی سخت هست این سنگ شدن خیلی .. هرچقدر محبت کنیم انگار سنگ تر می شوند ..
ممنون از راهکارتون دوست عزیز .. منم روز اول همین کار رو کردم از همه جا بلاکش کردم .. اما بعد چند روز دووم نیاوردم و آنبلاک کردم که حداقل روزای اول که فوق العاده سخت هست یجورایی راحت تر بشه .. کلا شرایط پیچیده ای هست .. به خصوص شب و آخر شب داغ دل آدم تازه می شود !
ممنون از نظرتون و امیدوارم شما نیز بتونید این درد رو تحمل کنید.
کنار گذاشتنشان خیلی سخت هست ولی فکر کنم آخر مجبور به این کار شوم چون ساعتی که به دستم می بندم هم از ایشونه ...
خیلی ممنون از مقالاتی که پیشنهاد دادید.