زهره جان،
از خوبی هاش که خیلی کم گفتی.
اما بدیهایی که ردیف کردی؛
شماره 5 و 6 که مربوط به خانواده اش هست زیاد مهم نیست. خانواده اش دوست ندارن به شما زنگ بزنند. یا عادتشونه، یا کلا سردند، یا خیلی از شما خوششون نمی آد یا نمی خوان به شما رو بدن یا ........ به هر حال اونقدر مهم نیست که بخاطرش بخوای جدا بشی. اون چیزی هم اسمش را گذاشتی وابستگی به خانواده در همه آدمها تا حدودی طبیعیه. هر کسی باشه از خانواده اش دفاع می کنه. قرار نیست ایشون خانواده اش را بذاره کنار و بشه طرفدار و مدافع شما و خانواده ات.
یه پیشنهاد برات دارم.
با مشاورت که صحبت کردی، بگو نوع شخصیت همسرت را برات مشخص کنه و همینطور خودت را (یا شخصیت غالب را)
نقاط ضعف و قوت اون شخصیتها را بخون. چگونگی کنترل و مدیریت اون ضعف ها را، چطور رفتار کردن با آدمهایی با این ضعف و ....
شاید بتونی این مشکلات را کمتر کنی.
این را هم بدون که هر آدمی یه عیب و ایراداتی داره. هیچوقت نمی تونی یه مرد یا زن بدون عیب و کامل پیدا کنی.
پس اگر ایرادات همسرت قابل کنترل هست و می شه بهترش کرد و تو هم می تونی راه کنار اومدن باهاش را یاد بگیری، زندگیت را بخاطرش خراب نکن.
مواردی که آویژه جان زحمت کشیدن برات نوشتن دوباره بخون.
خیلی قشنگ در مورد هر بندی برات توضیح دادند.