اگر دلی برای دوست داشتن
و
چشمی برای دیدن داریم
و
.
.
زمان
زمان اندیشیدن است
نه نالیدن از وضع...
نه ناله کردن از دست ...
.
همه درها شاید بسته نباشد.
نمایش نسخه قابل چاپ
اگر دلی برای دوست داشتن
و
چشمی برای دیدن داریم
و
.
.
زمان
زمان اندیشیدن است
نه نالیدن از وضع...
نه ناله کردن از دست ...
.
همه درها شاید بسته نباشد.
اگر در جست وجوی آرامش به اینجا رسیده ای... وقت ان است که بدانی.... هیچ جمله ای در هیچ جای دنیا تو را ارام نخواهد کرد.... آرامش را در جایی جز وجود خودت نخواهی یافت. دوست من ................ باور کن.
اگر بخواهیم که آرامش خویش را بادیگران قسمت کنیم چه؟ ...................باز هم نباید در جست و جوی جمله ای در جای جای دنیا بگردیم تا آرامش دهنده قلبهای پردرد باشد............... باور کنید من آرامش را یافته ام، آن را از زمانی که خدا را در وجودم احساس کرده ام یافته ام.............. باور کنید........... اما نمی دانم چگونه آن را قسمت کنم؟؟؟؟؟؟؟
سلام پونه. خوش به حالت. همین که با خدایی یعنی اینکه تقسیم کردی. ............ خدایا دوستت دارم!..... بخاطر نعمت هایی که بهای شان را گران می پردازیم....... بخاطر جنگلی که برایمان آفریدی......... بخاطر همه چیز و هیچ چیزی که داریم........ خدایا دوستت دارم....... بخاطر هوایی که فعلا رایگان است!!!
عاشق هایت را مثل کانال تلویزیون عوض می کنی و با افتخار می گویی.... که عشق برایت این چنین است! و من می خندم... به برنامه هایی که هیچ کدام شان به درد نمی خوردند!!!
موضوع عالی بود
نقاب عضو همراه من که گفتم نمی دانم چگونه قسمت کنم؟ در ضمن شما چرا به خدا خندیدید؟؟؟؟
بگذریم
غروب خاکستری پر از انتظار است زیرا نه تیره است و نه روشن ..... دل من از تیرگی می گریزد و طالب روشنی است.....نمی خواهم در انتظار باقی بماند.... پس خدایا در دلم ظهور کن تا هیچگاه انتظار خاکستری نداشته باشد و از تاریکی نهراسد......
خاکستری تر از آنم که دستهای پاکت را به من بسپاری
می ترسم جای انگشتهایم
سپیدی آبرویت را
انگشت نما کند...
خدایا من برای همه قلبهای خاکستری و تاریک دعا می کنم، خدایا تو مهربان تر از آنی که آنها را به حال خود رها کنی، خدایا می دانم که تو عاشق همه قلبها و صاحب همه آنها هستی ولی تو خود گفتی که انسان جایز الخطاء است........ خدایا از روی کرم و بخشش نظری بر قلبهای تیره انداز، طعم شیرین عشق و روشنایی را به آنها بچشان،خدایا آنها را به حال رها نکن، تو خود می دانی اگر عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار....
سلام
صد گره از جین من یک نگه تو وا کند
درد هر آنچه باشدم غمزه تو دوا کند
****
روح و روان من تویی راحت جان من تویی
گر بودم هزار غم جلوه تو رها کند
****
هر چه طبیب گویدم درد تو بی دوا بود
باورم آمد این که آن دیده تو شفا کند
****
مدعی ار که ریسمان سحر به پای میکند
اذن تو اژدهای را معجزه عصا کند
****
ترسم از آن که عاقبت شر عدو بگیرم
یاد تو می تواندم دفع دو صد بلا کند
****
گفتن و ما شنیدایم این که فلز طلا شود
لطف تو گر بود چه کس صحبت کیمیا کند
****
... خوش سخن که شد شهره در این بلا دلش
کیست که با حضور تو زمزمه جفا کند
****