نمایش نسخه قابل چاپ
خداوندا!
رهایم کن از این منحنی! که چه از قعرش آغاز کنم ، چه از قوس، آخر سر به همانجا باز رساندم که بودم. خداوندا آنقدر پیموده ام این منزوی بی انتها را که عقربه های ساعت نیز از گردشم در شگفتند. بر مدهوشی ام مگیر که هر که چون من سرگردان شد، نه عقل بر او ماند و نه هوش...
مرا از تکرار وارهان که نه امروز است که بر پلیدی هایم خو کرده ام.
خدا یا من را برای خودت تربیت کن مرا انچنان راه بده که دادی به ، به
(به دومی : بعنی بهترین )
خدا یا جوونا رو به راه راست هدایت کن چه اونایی که مشکلاتی دارند و به تالار میان و ما انها رو میشناسیم و چه اونهایی که نمیشناسیم .. همه و همه رو عاقبتشون رو ختم بخیر کن
سلام دوستان
اومدم بگم امشب شب قدره شب دعا، شب نيايش، شب خدا، بيايد امشب واسه هم دعا كنيم چون ميگن دعا درحق ديگري زودتر اجابت ميشه ، واسه بچه هاي همدردي از ته دلمون اشك بريزيم كه خدا به حرمت همين شب دست هممون رو بگيره، دعا كنيم حالمون خوبتر شه ،حتي واسه اونايي كه تو ي جمع ما نيستن اما درداشون با ما مشتركه ، واسه مريضا
عزيزان امشبو غنميت بشمريم:323::323:
منم امشب انشاالله حرم امام رضا برای حاجات بچه های همدردی نماز میخونم. شما هم ما رو دعا کنید.
همه شب ها را قدر بدانيم و قدر شب هاي قدر را بدانيم
امشب همه چیز فراهم است: دعوت ربوبی، سفره آسمانی، خدایی که می خواهد ببخشاید، و قلم هایی که منتظرند گناه را خط بزنند.
فقط مانده است ما چه بکنیم. پس باید برخاست و در کرانه نیایش پهلو گرفت. امشب همه درها گشوده است و همه جاده های نورانی معراج باز است.
تنها کافی است در جویبار انابت تن بشویی تا اجابت شوی. پس بیایید در خلوت شبانه نیایش و در سکوت روح فزای شب، خدا خدا بگوییم تا فرشتگان الهی ما واماندگان را دستگیری کنند و در لحظه های سخت زندگی به یاری مان بشتابند.
لیلة القدر است؛ درهای جهنم بسته است؛ شیطان شیون می کند؛ دست و پایش بسته است و اگر آدم ها بجنبند فرصت خوبی است تا شیطان در بند است از شیطنت های خود بکاهند و تا درهای بهشت باز است شتاب کنند که هرکه دیر بجنبد، پشت در خواهد ماند.
بیایید این لحظه ها را قدر بدانیم
سلام عزيزان
امشب شب قدره برترين شب سال ،امشب يادتون نره واسه ظهور امام زمان، واسه مريضا واسه حل مشكلاي همديگه دعا كنيم امشب شب خداستبا بنده هاش سعي كنيم خودمون پيدا كنيم:323:
الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).
د. در این شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مىشوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مىشوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - كه مساوى با رحمت خاصه الهى بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ)
دعا در حق همدیگه فراموش نشه
چه حال وروزي داريم امشب؟امشب كه شب قدره!
ياران همدرد...همه به واسطه ي مشكلي رو به اين تالار آورديم،گاهي حلشون كرديم،گاهي نشده حلشون كنيم وگاهي اصلا نخواستيم كه حل بشه!همين رو ميتونيم به دعاها وخواسته هامون تعميم بديم،خيلي وقتها ميخايم اما نميخاييم!
ميخايم زندگي مشتركمون سامون پيدا كنه اما قدمي بر نميداريم،ميخايم رزقمون زياد بشه اما حركتي نميكنيم،از رفتار نادرست شوهر وخواهر شوهر ومادر شوهر واوووووه ه ه ه ه ه........ميناليم اما نيم نگاهي به رفتار خودمون نميندازيم.
خودمون دستامونو بستيم بعد همه اش ميگيم اسيرم!راه چاره اي ندارم...
غرض از اين تكرارمكررات...امشب كه به زعم اكثر روايات شب قدر واقعيست،اگر خواسته اي ازحضرت حق داريم توي زندگي خودمون دقيق بشيم وببينيم تا چه حد صفتي كه به واسطه ي اون از حضرت حق چيزي رو ميطلبيم در خودمون متجليه؟براي مثال اگر ازش ميخايم كه از گناهانمون بگذره خودمون تا چه حد در زندگي گذشت داريم؟چطور از خداچيزي رو ميطلبيم اماخودمون حاضر نيستيم به اون چيز تن بديم؟اگر از خدا ميخايم كه رزقمونو زياد كنه چقدر دست خير و كمك رساني داريم؟اگر از خدا سلامتي ميخايم چقدر به فكر سلامتي عزيزانمون هستيم؟
بيايد در اين شب عزيز از خدا بخايم تا روحمونو جلا بده،بيايد تا از كينه ها و بغضهامون بگذريم،بيايد تا از ذات اقدسش بخايم تا ياريمون كنه تا قدمي برداريم به سمت خليفه الله شدن!نه فقط خواستن محض...تلاشمونم بكنيم بي كم وكاست...بي كاهلي.
دست برافشانده ام تا از دهان شعله ها و خشم ها رهایی یابم.
از روزنه های شب، بر شانه های خاکستر شده ام، باران اجابت ببار!
من چراغی می خواهم از جنس آفتاب؛ دستی می خواهم به بلندای یک قنوت مستجاب؛ پایی می خواهم به استقامت یک کوه؛
«خلّصنا من النار یا رب».
آشنایم کن به آغاز این شب ها؛ به درک پنجره های لیالی قدر، به تجانس دست ها و آسمان ها.
نشسته ام برای شروعی دوباره.
نشسته ام و پرونده خاکستری ام، زانوانم را بیشتر از همیشه می لرزاند.
من در امتداد لیالی نور نشسته ام و چشم سپرده ام به کلماتی از نور.
«بک یا اللّه ».
جوشنی از کلمات کبیر، بر تن روحم می پوشانم و بوی تقدیس فرشتگان را می شنوم که در شب نزول، جاری است.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند....
می خواهم دوباره متولد شوم، پا بگیرم از پله های رفیع نیایش، قد بکشم از دست های بلند دعا.برایم چراغی بیاورید از جنس ماه!
برایم توشه ای بیاورید از جنس کلمات استغاثه و تسبیح، می خواهم از زمین، به آسمان پل بزنم.
می خواهم در امتداد شب نجواها، خودم باشم و او. می خواهم کوله باری بگشایم از برگه های سیاه و با دستانی پر از برگه های سپید برگردم.
مرا به رنگ سپید تابان بنویسید. مرا با قلم نور بنویسید!
http://hadinet.ir/i/attachments/1/13...7700_large.jpg