در واقع من نمیخوام که دلیلی بشم,برای از بین رفتن اعتماد.
توی دانشگاهم کسی از جانب من چیزی نمیدونه,من همیشه به آبروی دیگران احترام گزاشتم و این برام خیلی مهمه.
من فقط میخوام که اونم منو درک کنه.
نمایش نسخه قابل چاپ
در واقع من نمیخوام که دلیلی بشم,برای از بین رفتن اعتماد.
توی دانشگاهم کسی از جانب من چیزی نمیدونه,من همیشه به آبروی دیگران احترام گزاشتم و این برام خیلی مهمه.
من فقط میخوام که اونم منو درک کنه.
سلام.
من مطمئنم که اون خانوم بهت یه وابستگی ای داره .زیاد سعی نکن همه ی علاقتو یه جا بهش نشون بدی.دخترا ازینکه یکی بیش از حد بهشون علاقه نشون بده دوری میکنن.سعی کن بهش نشون بدی دوستش داری اما بهش این اختیار و اجازرو بده که برای ادامه ی این ارتباط خودش تصمیم بگیره.اگه حاضر به ادامه ی این دوستی باشه 100خودش به طرفتون میاد و به هر بهانه ای که شده باهاتون ارتباط برقرار میکنه.من فکر میکنم چون سنتون و موقعیتتون برای ازدواج یکم زود به نظر میرسه سعی کن این دوستی رو تو حد معقول و آشنایی بیشتر با این خانوم نگه داروبعداز اتمام درس وبدست اوردن شغل مناسب و شرایط لازم اقدام به صحبت با خانوادتون بکنین وایشالله به هدفتون میرسین.به خدا توکل کن و هیچوقت توی دوستی از روی احساس تصمیم نگیر....
مرسی,
من نمیدونم که ایشون منظوره منو فهمیدن یا نه...
خدا کنه فکر نکنه که منظوره من فقط دوستی چند ساله نیست,بلکه آشنایی بیشتره.
یعنی منظوره منو تا حالا فهمیده؟
<<آخه من به ایشون خیلی علاقه دارم>>
چند ساعت قبل از اینکه این پستو بزارم,یه نگاهی داشتم به قرآن مینداختم.
ترجمه اولین آیه ای که چشمم بهش خوردو خوندم,همچین چیزی نوشته بود,دقیقا یادم نیست ولی مضمونش این بود:
<<ما شما را با فرستادن آدم های دیگری آزمایش میکنیم >>(دقیق یادم نیست)
یعنی میتونه همه ی اینها یه آزمایش باشه؟؟؟؟؟
یعنی امکانش هست که از دست دادن ایشون جزئی از آزمایشه من باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه یه روز ایشونو از دست بدم چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی من باید چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نگین که فراموشش کن!!!
آخه من...