-
لطفا مشاوره ازدواج حضوری برین
اگه واقعا ایشون مورد مناسبی هستن و اگه 7 سال گذشت و نتونستن در حدی که شما مایلین پول جمع کنن که تو چند روز عروسی خرج کنین، و اگر ایشون مرد زندگیتون هستن یه مشاوره ازدواح برین بعد هم ازدواج کنین. می تونین یه مهمونی کوچیک بگیرین توی خونه در حدی که به دوستان و اشنایان نزدیک در واقع خبر داده باشین که ازدواج کردین. می تونین لباس عروس رو کرایه کنین. می مونه ارایش و عکس. ارایشگاه هم می رین چند تایی هم عکس می گیرین. خرج مهمونی و ارایشگاه فکر نمی کنم 3 میلیون بیشتر شه. می تونین ارایش عروس رو برین جاهایی معروف که اموزش میدن. بعد دستیاراشون هستن که تازه کارشون رو شروع کردن. البوم کاراشونو می بینین اگه دوست داشتین می تونین بخواین اونا براتون ارایش کنن. زیر یک میلیون می گیرن حدود 600 می گیرن چون تازه کارن. اما اگر دستیار ارایشگر عروس معتبر و معروف بوده باشن کارشون خوبه
حتی همینم نه. می تونین ارایشگاه رو بخواین ارایش معمولی کنن. نگین عروسه
بعدا هم بیاین لباس عروس بپوشین.
اگه هم نخواستین مهمونی می تونین ندین. واسه دل خودتون لباس عروس کرایه کنین ارایشگاه برین بعد عکس. بعدم سفر.
اخلاقتونم که خودتون می دونین باید درست کنین. عصبانیتاتونو کم کنین. می تونین بعدا واسش تاپیک بزنین.
موفق باشید
-
ممنون از جواباتون. هلن جان کتابی که گفتی حتما تهیه میکنم و میخونم ، دوسم داره که باهام مونده وگرنه کم میاورد...
نوپو واقعا درست گفتی ، من خیلییییی خودخواهم واسه همینم وقتی عصبانیم به هیشکی فکر نمیکنم و فقط میخوام دلم خنک شه و بسوزونمش واسه همینم اینجا تاپیک زدم و کمک خواستم چون میدونم باید تغییرکنم. . .
مینوش ممنون از توضیحاتت در حد خرج عروسی داره ولی چون پدرش ورشکست شده نمیتونن از لحاظ مالی ساپورتش کنن و واسه همین خونه نداره ولی ماشین داره و از درآمد خودش خریده. . . واسه کنترل عصبانیتم چیزی به ذهنتون نمیرسه؟
-
نوشتی می خوای کسی رو که ناراحتت کرده ناراخت کنی تو عصبانیت. در مورد ادمایی مثل شوهر یا خانواده وقتی عصبانی میشی نگاه کن که از دلت با دل اونا صحبت کنی. نه از خودخواهیت. ادمی رو ببین که مثل تو هست. فقط نمی تونه یا نمی دونه چیزی که می خواد بگه رو به چه روشی بگه که تو ناراحت نشی.
دو تا تاپیک چگونه منفعل نباشیم و کارگاه جراتمندانه رو سرچ کن از تالار بخون. وقتی نیازه که ابراز کنی نظرتو، نظرتو در ارامش و احترام ابراز کن. نگه ندار تو خودت که بعدا یه دفعه ای داد بزنی.
تا حد ممکن از عصبانی شدن دوری کن. سعی کن به مرحله ی عصبانیت نرسی اما اگه رسیدی رو سر ادما خالی نکن. برو بیرون بدو. برو یه دوش بگیر. ورزشی کن. اینطوری تخلیه اش کن. بعد که اروم تر شدی بیا صحبت کن با شوهرت به روش همون دو تاپیک جراتمندانه.
اینم در نظر بگیر انسانها همه برابرند. اگه تو دل داری بقیه هم دارن. اگه ناراحت میشی بقیه هم ناراحت میشن. شاید اینطوری عصبانی نشی.
موفق باشی.
-
مقالات تالار رو سرچ کن واسه کنترل عصبانیتت.
مشاوره حضوری هم خیلی خوبه حتما برو. البته یه مشاور خوب .
اول عصبانیت و خشمتو کنترل کن بعد اقدام به ازدواج کنین .
مهمترین چیز اینه که خودت بخوای و برای حذف کردنش تلاش مستمر داشته باشی
- - - Updated - - -
یه سوال دیگه دارم از کجا مطمئنی که این آقا ولت نمیکنه؟
-
خوندم کارگاه هارو ، مرسی واقعا
تلاشی که نمیتونم بکنم، چون میگم که از کنترلم خارجه ، بازم سعی میکنم ، ممنون
جواب سوالت: ازونجا که بهش اعتماد دارم ، دلیلی واسه ول کردن نداره تا وقتی عشقی وجود داره ، وقتی همسرتو انتخاب کنی چرا باید ولش کنی؟ چرا وقتی کسی با معیارات هماهنگه بخوای ولش کنی ...
-
خیلی مغرورانه حرف میزنی سپیده ی تاریک ...
تاپیک های همدردی رو نمیخونی ؟
نمیبینی چه عشق هایی به چه جاهایی کشیده شد ؟
همشون از اول عاشق بودن.
اخلاق آدما تو ادامه ی رابطه خیلی تاثیر گذاره .
عشق نیاز به مراقبت داره .
عشق نیاز به پایداری داره و الا از بین میره .
زندگی مشترک نیاز به احترام متقابل داره .
وقتی دو نفر روشون به هم کاملا باز بشه حتی بهم فحش بدن احترام کم کم از بین میره .
پدر و مادرم 30 ساله با هم زندگی میکنن خیلی وقتا باهم بحثو دعوا کردن ولی حتی تو اوج عصبانیت من ندیدم بهم فحش بدن یا توهین کنن.
متاسفانه نسل ما گاهی وقتا این چیزارو اصلا بد نمیدونه.
شما از نظر شرایط کاملا یکسان هستین ؟
اون پسر چرا وقتی شما بهش توهین میکنین یا موقع عصبانیت فحش میدین تحمل میکنه ؟
لطفا در جواب نگین که عاشقمه، این عشق نیست این ضعفه .
ببخشید که رک صحبت میکنم ولی به نظرم شما اول باید غرورو خودخواهیتونو از بین ببرین.
-
به نظر من اگر مباحث ساده اخلاقی را که برای عموم نوشته شده است مطالعه کنید و در آن عمیقا تفکر کنید می توانید بر مشکلتان غلبه کنید.
ببین تفکر عمیق خیلی کمک کننده است. اگر عمیقا فکر کنید می بینید که این من خودخواهی که درون شماست اولا جزء اصلی وجود شما نیست و یک ضمیمه اضافی است . این من خودخواه که اضافه بر وجود شما است خود شما نیست. این من که گفتم شخصیت اصلی و خود واقعی شما را پوشانده است. باید باور داشته باشی که خود واقعی و اصلی ات این نیست. این من خودخواه می خواهد شما را نابود کند دشمن خونی شماست.
ما مخلوقات برتر خدا هستیم و روح خدایی داریم. پس خود اصلی ما که باید آن را پیدا کنیم یا پوشش را از آن کنار بزنیم بسیار اخلاق مدار و دوست داشتنی است.
باید بیشتر به خداوند روبیاوری. درمان هر دردی خود خداوند است. اینکه هر وقت خواستیم اشتباه کنیم به یاد خدا بیافتیم و چون خدا را دوست داریم به خاطر او از اشتباه صرفنظر کنیم.
-
می دونی سپیده، پسرا بعد از 6-25 سالگی تازه می رسن به سنی که از هیجانات بلوغ جسمی فاصله می گیرن و عاقلانه تر راجع به ازدواج و معیارهاشون فکر می کنند.
رفتارهای تو بعد از این می تونه خیلی تعیین کننده باشه برای سرنوشت این ارتباط.
گفتی: وقتی با معیارهای همدیگه هماهنگیم، چرا باید نظرش عوض بشه؟
توجهی که تو ازش می خوای بیشتر از حد معمول هست. این که پدرش را توی بیمارستان رها کنه، بیاد شما را برسونه ( مثلا کلاس زبان) !! توقعی هست که تقریبا از هیچ کس نمی شه داشت. اونم با وضعیت بیمارستانها که از صبح تا شب باید دنبال مایحتاج و داروها و پرونده و مدارک مریضت بدویی. از نظر روحی هم که در شرایط خوبی نبوده، به هر حال پدرش بیمار هست و هر کس باشه ناراحت و نگران.
زندگی موفق، حرف خوبی زد. شاید بخشی از عصبی بودنت بخاطر بلاتکلیفی و آرامش نداشتن باشه.
وگرنه در شرایط عادی توی این سن (24 سالگی) این همه عصبی بودن و فحش دادن و دعوا کردن عادی نیست.
سپیده، اگر از این آقا حس حمایت و اطمینان و آرامش ... می گیری، پس چرا اینقدر عصبی هستی؟
داشتن یک همراه خوب توی زندگی باید آرامش بخش باشه.
این همه توجه خواستن و توقع داشتن از یه نفر دیگه ( همسر، مادر یا ... ) هم عادی نیست. چرا اینقدر توقعت زیاده؟
علتش را می دونی؟
می شه بگی به نظر خودت علت عصبی بودنت چیه؟
-
سلام خیلی ممنون که به تاپیکم سر میزنید ، واقعا جواباتون درسته. من مغرورم خودم میدونم ، اینم بگم که خیلی رو روابطم تاثیر گذاشته حتی با دوستای دخترم که مثلا مسیجی بدم و جواب ندن ناراحت میشم و دیگه نمیدم تا وقتی اون بده ...
حرفات کاملا درسته آنیسا جون، منم میخوام یاد بگیرم درست رفتار کنم با راهنماییهای شما . از نظر شرایط تقریبا یکسانیم نه کاملا ، مالی ما ازونا کمی بالاتریم ، ظاهری بهم میخوریم (بقیه میگن) ، فرهنگی نمیدونم چون خانوادشو ندیدم از نزدیک و برخوردی باهاشون نداشتم ولی وقتی تلفنی حرف میزنه با پدرش خیلی مودبانه و چشم و اینا به کار میبره، تحصیلی هم هر دو لیسانس ...
وقتی من عصبی میشم و اول دعواس سعی میکنه آرومم کنه و نزاره دعوا به توهین و تحقیر و فحش بکشه ولی من خیلی وقتا اهمیت نمیدم به تلاشش و راه خودمو میرم ، از تهمت هم خیلی بدش میا که منم استفاده میکنم و باعث عصبانیت اون میشه ، اونم حرف از دیگری تو زندگی من میزنه!
نوپوی عزیز واقعا دوس دارم مغرور و خودخواه نباشم ولی نمیشه ، انگار یه چیزی کم دارم وقتی مغرور نیستم ، رابطم با خدا فکر کنم خوبه. . توکلم همیشه به خودشه . . . منظورت چه نوع مباحثی هس؟ میشه لینکش رو بزاری؟
شیدا جون خط اول نوشتت مثه سیلی بود ممنون که واضح گفتی چقد میتونه رفتارم خطرناک باشه . لطفا بگید چی کنم درست شم ، منم احساس خطر کردم که اینجا کمک خواستم .
عصبیم چون واقعا خستم از بلاتکلیفی ، از اینکه دوستاش و دوستام دارن میرن سر خونه زندگیشون حرص میخورم، میگم چرا من از همه ی اونا کمترم! خودش هروقت این حرفارو میزنم شرمنده میشه و میگه تو بخوای همین الان میام ولی با این اوضاع مالی!
فکر کنم بخشی از عصبی بودنم هم خانوادمه، روابط پر تنشی که هس
. راستش نمیدونم علت توقع زیادم چیه ، شاید اینکه زیاد دوسم داره و همش ابراز علاقه میکنه بهم باعث شده ازش این همه توقع داشته باشم ، (پر رو شدم!! )بعضیاشم خیلی غیر معقوله ، مثلا پارسال بخاطر عروسی داداشش سرش خیلی شلوغ بود و اصلا نه اس داد نه زنگی ، منم ۴صبح زنگیدم بهش و گفتم همه چی تموم!! ولی اون نزاشت و معذرت خواست ، الانم یادش میفتم خجالت میکشم . ازینکه عروسی داداششو زهرمارش کردم بدم میا از خودم . خیلی ازین موردا بوده متاسفانه هروقت عروسی کسی میره اینکارارو میکنم ، باهش دعوا میکنم سر بهونه های مختلف ،فکرکنم عقده ای شدم!!
-
مطمن نیستم اما اگه همش بهت برمی خوره و از ادما هی ناراحت میشی احتمال داره مربوط به اعتماد به نفست باشه