سلام
نقل قول:
خب نگفتی چرا به دوست من میگفتن آرنولد هااااااااااا ؟
خوووووب مشخص شد که شما اصلا اهل متلک انداختن به دخترا نبودی:311::104:
نقل قول:
دختر چه اعتماد به نفسی پیدا کردی روزی از خوشگلی خودت ناراحت بودی حالا شدی استاد اعتماد به نفس وبه دیگران درس خود باوری زیبایی میدی
مرسی.با تشکر از کمک های شما من در نهایت از تکنیک " که چی بشه" استفاده کردم:311: ناراحت بشم که چی بشه ؟، اعتماد به نفس نداشته باشم که چی بشه؟ خجالت بکشم که چی بشه؟ و ....
ولی یه مشکل اساسی باقی مونده اونم مسئله ی غذا خوردنمه!! بدجوری به غذا نخوردن عادت کردم. تو این چند وقت بهتر بودما صبحونه ناهار شام میخوردم اونم زیاد ولی الان دو سه روزه واقعا اشتها ندارم. باور کنید دارم از گرسنگی میمیرم الان ولی غذا رو نمیتونم بخورم. چون خودم آشپزی میکنم غذای مورد علاقه ی خودمو میذارم ولی.... نمیدونم چه مرگمه که:302:
نقل قول:
خب حاجلو جان اما خودت . تو نسبت به حرفای خاله ات شرطی شدی و برا درست یا غلط بودن کارهات همیشه منتظر نظر اونی . چرا ؟ خودت اینطوری میخوایی ؟ یا از نظر خودت خاله ات انقدر فهمیده و عاقله که انقدر نظرش برات مهمه هااااااا؟
نکنه از نظر خاله ات جای نظر مادرت استفاده میکنی ؟ منظورم اینکه بالاخره چقدر بهش اعتماد داری ؟ خاله ات در یک کلمه دوستته یا دشمنت ؟ بهت حسودی میکنه یا نه دلش پاکه بهت افتخار میکنه ؟
نه یعنی نمیدونم. آدم زبون باز و دو روییه. فکر میکنم حسودم باشه. در کل جزو اون آدماست که از نظرشون دخترا نون خور اضافه ان و باید در یک اقدام فوری اون رو به یه پسر بندازن:58:
البته در مورد اینجانب پسر رو به من بندازن . چون من نون خور نیستم!!! حتی اگه به زورم بهم نون بدن نمیخورم!!! :311: من خیلی کم خرجم و کاملا به صرفه، مناسب وضعیت گرونی :58:
خالم آدم خوبی نیست:102:. حرفاشم به صورت مستقیم نمیگه که.با کلی پیش زمینه و با نقشه حرف میزنه. آدم با سیاستیه. درسته هر حرفی رو میزنه ولی اجازه ی جواب دادن به کسی رو نمیده. یا گریه میکنه یا قهر میکنه یا بیشتر اذیت میکنه.
از وضعیت مادرمم که خیلی بهش وابسته اس سو استفاده میکنه.
میدونید در واقع یه جوری حرف میزنه که تو ذهن آدم میمونه حرفاش. شایدم فقط من باهاش اینجوری ام!!!
در ضمن من یکی از آرزوهام اینه که مثل اون صحبت کنم اما متاسفانه از من برنمیاد چون من ترسو ام . اون اصلا هیچ کسو محل نمیذاره هر حرفی رو هر جا لازم باشه میزنه. از هیچ کسی حساب نمیبره!!!
کلا با من بده دلیلشم میدونم چیه تقریبا از 5 سال پیش یعنی یه سال قبل فوت پسرش شروع شد. (قضیه اون چیزی که فکر میکنید نیست منم نکشتمش بنده خدا تصادف کرد و انصافا خیلی پسر خوبی بود فقط یه جور رقابت بینمون بود)
فکر نمیکنم از من بدش بیاد ولی همیشه با موفقیت های من ناراحت میشه. من هیچ وقت از خودم تعریف نمیکنم پیشش . همیشه حرفاشم تایید میکنم. یه جورایی میترسم ازش.
به هر حال قرار نیست منو بکشه که ولی خیلی آزارم میده. حرفاشم رو مغزمه.
نقل قول:
حاجلو من میدونم تو از خاله ات چه امیدی داری . امید داری تورو جای معرفی کنه یا ازت تعریف کنه تا جایی تو اطرافت خوشبختی در خونه دلتو بزنه . خوبه ولی تلاش تو بیشتر از خاله ات تاثیر داره .
به قول معروف مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان. برام عیب و ایراد در نیاره لطفش پیشکش خودش.
نقل قول:
یه دختر از خدا یه همسر خوب میخواد که خوشبختش کنه و اونو به اوج خوشبختی برسونه
من نمیخوام به نظرم دهنم بوی شیر میده ولی گفتم که خانواده ام دارن کم کم مجبورم میکنن که بخوام . منو میترسونن و از روش ناجوانمردانه ی تحقیر استفاده میکنن.
نقل قول:
دوباره میام راستی اون پسر مهندسه چی شد ارشدشو گرفت یا نه ؟
اینو برا پونیو نوشته بودماااااا شوخی کردم باهاتون ناراحت نشدم پرسیدین ولی میخواستم سر عقل بیاد بچه ام!!! گیر میده به خودش میگه زشتم !!! بعد فک میکنه پسرا هم مثل ما دختران.
فک کنم چهار تا پسر قرطی که اهل دوست بازین دیده توهم زده میگه نمیخوام شوهرم از قیافه ی من خوشش نیاد!!!:311:
نه هنوز ولی با هم در تماسیم و ایشون خیلی به من انرژی مثبت میده که درس بخونم ... من با اون آقا هیچ وقت جور در نمیام ولی خودش تماس میگیره و با هم صحبت میکنیم من بی گناهم .من تمام سعیم اینه که بحث رو به سمت درس بکشونم و جدی باشم ولی ایشون متاسفانه شوخ تشریف دارن. البته خوب به منم بد نمیگذره ولی درست نیست.
آخه خودشم چیزی بهم نگفته و من از این و اون شنیدم واسه همین منتظرم یه چیزی بگه جوابشو بذارم کف دستش. بچه پر رووووو!!!:102:
ببخشید طولانی شد.:43: ولی فک کنم باید مشکلمو توضیح بدم دیگه البته الان کم کم دارم فک میکنم مشکلم چیه واقعا عایا مشکله؟:58: