-
زندگی موفق خیلی ممنون از راهنمایت ولی اختلاف ما خیلی ساده نیست ما یه بار طلاق گرفتیم و دوباره به هم رجوع کردیم و حتما تو مسیر طلاق هر دو طرف اختلاف ها و ایرادهارو میفهمن.شوهر من فعلا کار نداره و من از شوهرمم. نمیخوام که در مورد پستونک تصمیم بگیره همین که میبینه بچه گریه میکنه و پستونک رو نمیدونم کجا گذاشتم اعصبانی میشه.در مورد آدرس هم یه امر طبیعی است که آدم گاهی اشتباه کنه و من کاملا خودم سر گرم یه چیزی میکنم موقع اعصبانیتش ولی تو دلم آتیشه.امروز به اصرار من به شوهرم گفتم بریم رستوران افطار رو گفتم اخه ما که اصلا باهم نمیشیم بریم تنهای بیرون قبول کرد و رفتیم اونجا بهم گفت خیلی دلم برا بچه تنگ میشه گفتم به من چطور گفت تورو 50 سال هم نبینم به حالم فرقی نمیکنه اونقدر ازت نفرت دارم ماله من با تو تموم شده فقط بخاطر بچه نگه ات داشتم یه کم بزرگ شه طلاقت میدم سوختم اون لحظه ولی چیزی نگفتم و بحث رو عوض کردم. چیکار کنم تورو خدا کمکم کنید یه کم تو دلش جا پیدا کنم
-
خوب همسرت به خاطر بیکاری تحت فشاره و ممکنه پرخاشگری هاش به همین دلیل باشه ...
اما دوست من خودت فکر میکنی دلیل اینکه شوهرت بهت میگه ازت نفرت داره چیه ؟
من احساس میکنم رفتاری در شما دیده ک براش ناراحت کننده بوده ... شما هم اون رفتار رو تکرار کردی تا ایشون نسبت به شما سرد شده ...
در واقع هیچ حرارت و گرمایی از سمت شما دریافت نکرده که اینقدر صریح بیان کرده ازت نفرت داره ...
هم ایشون مهارت های ارتباطی ضعیفی دارن هم شما ...
ایشون رو که فعلا نمیتونی تغییر بدی ولی خودت کمی مطالعه کن با توجه به اینکه تجربه جدایی هم داری باید الان خیلی پخته تر عمل کنی ... تو این سایت خیلی مطالب مفیدی پیدا میشه ... وقت بذار مقالات رو بخون اشتباهت رو متوجه میشی ...
این لینک ها رو مطالعه کن
مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
-
نه عزیزم شوهرم کلا معروف که اعصبی هستش. اخه من ه اشاشتباهی هم داشته باشم و الان میخوام دیگه اونجوری نباشم ولی احساس میکنم هیچ پلی بینمون نیست و نمیشه شوهرم درست شه دیگه کفکیرمون به تحه دیگ خورد چیکار کنم که دوسم داشته باشه با این شرایط محبت زیاد میکنم ولی فایدهای نداره
-
سلام
ببخشید با این پست اخرتون که گفته متنفرمو طلاقت میدمو این حرفا
یعنی بن بست کامل.ایا شما بهش رفتن پیش مشاور و متخصص زناشویی دادید؟ بنظر من اصلا این زندگی شما خوش ایند نیست و بدتر از همه یک بچه هم اینجا قرار گرفته.من نمیدونم حتی این بچه به خواسته دو طرف بوده و یا یکطرفه ولی اینو میدونم کار شما با این تاپیکا بجایی نمیرسه متاسفانه شما اول برو بهش بگو با هم برید اول پیش یک متخصص اگر شده ۲۰۰۰۰۰ خرج کنی ولی اخرین حجتتو با خودت بکن.بنظر من مشاور نظر باید بده.تلاشتو برای این مسعله بکن
-
سلام پانی عزیز متاسفانه ما مشاورم زیاد رفتیم تاثیری نداشت و الانم که بچه دار شدیم فقط بخاطر بچه تحمل میکنیم دلم به بچه خیلی میسوزه.امروز زنگ زدم به شوهرم که پیش مامانش تو شهرستانه گفتم یه کم به کارتم پول بفرست اونقدر فشم داد پیش مامانش بعد گفتم پیش مامانت اینجوری فش نده کمی بدتر کرد و گفت خوب کاری میکنم.بچه امونم بطور اتفاقی شده یعنی نا خواسته خودم میدونم زندکیم تموم شده فقط منتظر معجزه هستم.دلم به بچه ام خیلی میسوزه.میدونید دلم میسوزه از اینکه ما رو گذاشته و رفته با مامانش زندگی میکنه.خدایا خیلی خسته هستم کمکم کن
-
سپیده جان واضح مشکلاتت رو نمینویسی.
خیلی خلاصه میگی.مثلا بعدازچند پست به طلاقتون اشاره کردی.
دوست عزیز دلیل طلاقتون چی بوده؟
چرا دوباره رجوع کردین.اون میخواست یا شما؟ شاید پای کسی دیگه ای درمیونه.
ازشما چه انتظاراتی داره که واسش انجام ندادین؟
ازرفتارتون باهاش بیشتر بگید. چطر باهاش حرف میزنید؟چطور محبت میکنید.وقتی دعواتون میشه چکار میکنین؟
دوست خوبم بیشتر توضیح بده تابهتر راهنمایی بگیری.
نگران نباش
ازمحبت خارها گل میشود.
-
مرسی عزیزم از محبتت گلم دلیل طلاقمون همین مشکلات و اختلافاتمون هستش خیلی باهم بحث داریم ارامش نداریم تو زندگیمون شوهرم عدم ثبات شخصیت نداره یعنی مشاور اینو گفته خیلی چشمش باز روم خیلی ایراد میذاره به ظاهرم به شکل کار کردنم به همچیزم درسته ادم ایرادی داره و این طبیعی هستش ولی ایشون دیکه شورشو در اورده.از من فرار میکنه همش دوس داره با دوستاش یا خانوادش باشه خیلی بد بین هستش نه تنها به من بلکه به همه از هر حرفی هزار جور حرف در میاره.دلیل برگشتن ار طلاقمون در اصل از جانب شوهرم بود و من هم خیلی علاقه داشتم فوری برگشتم.کاملا مطیع اش باشم با خانوادش زیاد باشم فقط با اونا مسافرت بریم.هیچ اعتراضی نکنم.و شاید با کردن این کارا یه مدت بازم مشکلمون حل نشد.سعی میکنم رفتارامو قابل کنترل باشه ولی اصلا تحمل اینو ندارم بیشتر با خانوادش باشه یا با دوستاش.تو بعضی از دعوا کوتاه مومدم ولی الان اعصابم خراب شده و تحملم کم.بهم خیلی دورغ میگه.تهدیدم میکنه به طلاق حتی الانم با وجود بچه پیشنهاد طلاق میده.کنترلش دست خودش نیست هر کجا باشیم یه حرفی بگم ناراحت بشه که خیلی هم زود رنجه زود اعصبانیتشو خالی میکنه یه بار رفته بودیم مسافرت بهم کاملا بیخودی فش میداد که منم بهش گفتم بی فرهنگ و تو خیابون پیش همه کتکم زد.دوسش دارم ولی گاها متنفر میشم ازش بخاطر بچه ام دلم نمیخواد زندگیمو از دست بدم و دلم میخواد کمی بهتر شه چون خیلی جهنم هستش
-
عزیز دلم اخه این مشاور یا دکتر روانشناس در مورد شوهرتون و بیماریه روحیش چیزی بهتون نگفت! این علایم که شما میگید دارای اختلال شخصیت هستند.فدات شم من خودم مدت ۶ ماه با همچین ادمی که توضیح میدید زندگی کردم تازه شرایطم از شما بهتر بود یعنی مستقل بودم از نظر مالی و دختر هنرمندی هستم ولی این ادم مدام عیبو ایراد میگرفت و بدبینوو شکاک و عصبانی.والا همه بهم گفتن این ادم از مخ تعطیله .منم جدا شدم.مگه چقدر عمر داریم که نصفش صرف اینجور ادما بکنیم..اینجور ادما شاکی و طلبکارن همیشه و بعدشم عصبانی.بدرد زندگی باور کن نمیخورن .ببین تو اول باید روی پای خودت بلند بشی و مستقل بشی.هنوز جوونی .با خانوادت صحبت کن که.بهت کمک کنن .برو پاره وقتم شده کار کن و اول بخودت ثابت کن که میتونی .بقول دکتر هولاکویی ۴ تا نون نحص یعنی نادانی ,ناتوانی , نیازمندی سی دی دکتر هولاکویی بنام خشم و عصبانیت انواع شخصیت های سالم و ناسالم.۵۰ باید و نباید انتشارات ما و شما سفارش بده بیارن برات چند بار بزار خودتو شوهرت گوش کنین. ببین ماندن در زندگی ناسالم خیلی خیلی بیشتر به خودت و بچت ضربه میزنه.اول باید مستقل بشی ممکنه شوهرت وقتی فهمید تو توانا هستی تغییر جهت بده.البته نمیدونم من فک میکنم شوهرت طوری باهات رفتار میکنه که تو بزور قلابش شدی .عزیزم چرا بدون تغییر اساسی جفتتون بهم برگشتین؟ اینجا هست که نادانی نماینگر میشه.
-
پانی عزیز مشاور شوهرمو معرفی که به روان پزشک ولی اون نرفت و اعصبانی. اونجارو ترک کرد.یه بارم خودش رفته بود مشاور بهش گفته بود تو ثبات فکری نداری.شوهرم چون تحصیل کرده هستش به اونجور چیزا گوش نمیده.عزیزم من خیلی احساستی هستم که فوری برگشتنم و شوهرمم این نقطه ضعفمو میدونه.ولی من دیگه نمیتونم جدا شم چون بچه دارم نه میتونم بعد جدای بچه نگه دارم نه میتونم بدون بچه ام زندگی کنم.میخوام زندگیمو سعی کنم درست کنم.خودشم چه جوری کار کنم با مدرک دیپلمم یا با بچه 6 ماهم
-
سلام
یه شب که با هم تنها شدین برو پیشش و با مهربانیو خونسردی بهش بگو که چندتا سوال داری و ازش بخوا صادقانه و بیتعارف جوابشونو بده
1:خیلی با ملایمت بگو که حس می کنم ناراحتی،چیزی شده که من ازش بیخبرم؟بگومن همسرت هستم و بزرگترین حامی برای یک مرد همسرشه
اگه گفن نه،سوال 2 رو بپرس
2:بازم با آرامی و عطوفت بپرس پس نکنه من ناخاسته کاری کردم یا حرفی زدم که بهت برخورده؟بگو اگه در رفتارم مشکلی میبینی باید بهم بگی که اطلاحش کنم چون نظرت واسم مهمه
اگه پاسخ اینم نه بود میرسیم به سوال 3
3:بگو آیا در پوشش من نکته نامناسبی هست؟یا چیزی هست که باب سلیقه تو نباشه؟
اگه اینم جوابش نه بود سوال 4
4:با یه خنده نمکین بگو آیا با چهره و استیل من مشکل داری؟
طبیعتا بازم میگه نه
پس میرسیم به سوال بعدییییییی
5:بگو پس اگه واقعا از طرف من هیچکدوم از این مشکلات نیست پس چرا دوسداری ازم دوری کنی؟چرا دوسنداری با منی که شریک زندگیت هستم رابطه صمیمی و دوستانه داشته باشی؟
80% احتمال داره تو جواب این سوال یه چیزی بگه.اگه تونستی بفهمی بیا اینجا مطرحش کن تا ببینیم چیکار میشه کرد:43: