:310:
نمایش نسخه قابل چاپ
:310:
.
سلام سروین جان:72::72::72:
میشه کمی بیشتر توضیح بدی؟
- - - Updated - - -
یاداوری خاطرات تلخ و ناراحت کننده برای همه اتفاق می افته.
چیزی که متوجه نمیشم اینه که چرا شما فکر می کنی این موضوع برای شما متفاوت.
خب منم اگه بخوام حوادث ناراحت کننده را به یاد بیارم می تونم خیلی سریع انها را در ذهنم مرور کنم.
به نظر من هر چه بیشتر به خاطرات فکر کنیم و انها را مرور کنیم بیشتر در ذهن تثبیت می شوند و مرور و یاداوری شون اسونتر و سریعتر میشه.
وقتی مطالب درسی را مرور کنیم کم کم اطلاعات در ذهن تثبیت میشه و برای یاداوری مطالب دیگر نیازی به فکر کردن نداریم و سریع اطلاعات را به یاد میاریم، خب یاداوری خاطرات هم شاید اینطوریه! هر چه بیشتر فکر کنی دفعه های بعد سریعتر مرور می شوند و به قول شما سرعتش مثل یک جت میشه. البته این نظر منه و روانشناسی هم نخوندم که بتونم تخصصی جواب بدم. ولی به نظر من عادی و همه همینطور هستند.
سلام Salehe عزيز
ممنون از شما. ميدونم اين ياداوري ها براي همه اتفاق ميافته، اما نميدونم ايا همه مثل من ميشن در اين موقعيت؟ مثلا اين درسته كه يك ترانه خاص يا عطر خاص ميتونه فرد يا مكان خاصي رو به ياد انسان بياره، اما من مثلا با فلان عطر خاص، نه فقط اون فرد خاص به ذهنم مياد، بلكه ريز ريز تمام خاطرات، صحبت ها، رفت و امدها و حتي لباسهايي كه هر بار تن اين آدم بوده به سرعت از مغزم عبور ميكنه، بدون اينكه خودم بخوام و يا اينكه زحمتي براي ياداوريشون بكشم. حالا تصور كن وقتي خاطره بدي به اين دقيقي با جزييات به ذهنم بياد، واقعا ناراحت كننده ميشه.
حالا به اين مشكل، اين رو هم اضافه كنين كه غير از عطر و ترانه و ساير عناصري كه همه ميدونيم ميتونه باعث اين ياداوريها بشه، عناصر واقعا جزئي كه شايد در سايرين اصلا محرك ذهني نباشه، در من باعث بخاطر اوردن اتفاقات قديمي ميشه. من خودم اصلا نميخوام فكر كنم به خاطرات قديم و اصلا هم لذتي نميبرم. حتي الان حس ميكنم از اونجايي كه خاطرات بد قديم بدون اختيار من جولان ميدن در ذهنم، ياداوري خاطرات خوب هم برام ناراحت كننده شده، براي اينكه اصلا اين حالت رو دوست ندارم.