-
سلام دوستان عزيزم. ممنونم از راهنماييتون. Meinoush عزيزم. خيلي قشنگ ايشون مشاور رو قانع كرد كه وظيفه اش تأمين مخارج زندگيه كه اون هم ما مشكلي نداريم. درلحظات حساس هم حضور داره مثل زمان زايمان من كه خودش رو رسوند. نه افسردگي نداره. اهل تفريح هم هست ولي بيشتر دسته جمعي با اكيپي كه همه أهل بازي كردن هستند (ورق بازي. تخته بازي ..گيم )باورتون مي شه تا صبح مي شينند بازي مي كنند فقط بازي. مثلا هم ما رفتيم مسافرت!
أهل وورزش نيست نه حوصله وورزش كردن رو نداره. تمام سرمايه زندگيش مال خودشه بدون يك ريال از پدر. ارثش رو هم هنوز نگرفته. من نخواستم چون فكر مي كنم اگر اون رو بگيره ديگه پابند منزل مي شه بكل. تو رابطمون هم هيچ تنبلي نداره. فعاله و مشكلي نداريم.
خاله قزي عزيز ممنونم كه به تاپيكم سر زدي. من با نظرتون موافقم. همه چيز كه ماديات نيست حسرت به دل ماندن يك دفعه با هم بريم مهموني. من نمي يام. من مريضم. من كار دارم. اين جملش كه خنده داره. امروز بهش گفتم ٥شنبه پسرمون وقت دكتر داره. برنامت رو تنظيم كن با هم بريم. مي گه واي بنداز يه روز ديگه من ٥شنبه ها خيلي كار دارم اين در حاليه كه تازه بعد از سه روز از رختخواب بيدار شده و تصميم گرفته بره دوش بگيره. حالا كي بره خدا مي دونه. به من بگيد بايد هميشه منتظر باشم كه وظايفش رو خودش انجام بده؟يا بي خيال شم. در مورد پسرم هم نگرانم. همش اين كلاس اون كلاس مي برمش تا يك بعدي رشد نكنه. ولي واقعا خسته شدم من همش تو راهم. هيچ وقت براي خودم نمي تونم كاري كنم چون همش درگير كلاساي اونم. تازه آقا همش در حال مهمون دعوت كردن هم هست.
دختر كردستان عزيز ممنونم. ولي اصلا براش مهم نيست كه غذا نخوره. امتحان كردم. مي گه يازبيرون بگير يا يه چطوري مي خوريم. من بخاطر پسرم غذا درست مي كنم اون ناراحتي گوارشي داره بايد غذاي سالم بخوره. من نمي خوام تو بازيهاش وارد شم چون اون رو خوشحال مي كنم. يه شب نشستم باهاش تخته بازي واون باخت آن قدر بازي كرد تا برد. گاهي هم الكي مي بازم تا ول كن قضيه بشه.
دوستان بهم بگيد چطور در اين مواقع برخورد كنم من هر هفته تو جلسات مشاوره شركت مي كنم ولي واقعا نمي دونم بايد چيكار كنم. هميشه يه بهانه اي هست. يه روز زوجه نمي تونه ماشين ببره. يه روز هواطوفانيه. اين طوفانم معضلي شده. يه روز حمام نرفته. يه روز سرش درد مي كنه. الان ظهره گرمه هوا. اي وأي چه باروني مي ياد. !واقعاديگه خسته شدم آن قدر فكركردم. گاهي وقت ها مي گم اينقدر حرص مي خورم قلبم ايست مي كنه. تا بگم پاشو ديگه يا بسه اينقدر بازي مي كني مي گه مي خواستم پاشم چون گفتي ديگه پا نمي شم. (خندت مي گيره). هميشه هم در حال گفتن اين جملست كه مي خوام خودم رو بازنشسته كنم. بسه ديگه من كارم رو ديگه كردم. اين رو هم بگم فكر اقتصادي خوبي داره. بخاطر همين پيشرفت كرده
-
اگه عوض نمیشه خوبی هاشو ببین. روی خوبی هاش تمرکز کن. مثلا اینکه یه وقتی همه این پولا رو خودش دراورده حالا کار کرده یا همون فکر اقتصادی. یا مثلا اینکه تقریح رو دوست داره. یا اینکه دوست داره تو رو توی چیزی که خوشش میاد (بازی ) شریک کنه.
مثل اینکه شوهرت تنبل نیست. فقط واسه چیزایی انرژی می ذاره که به نظرش مهم بیان. تو مشکل دریافت عاطفی نداری؟ یعنی این حالتاش که خیلی رسیدگی نمی کنه به خونه اذیتت می کنه؟ محبت می کنه بهت؟ اگه محبت کافی می کنی از اون لحاظ کمبود نداری اگه هم پیشنهادی راهی به نظر خودت یا بقیه نیومد اون اخلاقاشو قبول کن اما واسه خودت تا می تونی پول پس انداز کن. نیاز هم نیست که به شوهرت بگی.
اشتراک ازاد هم اینجا یه ماهه بگیر. شاید کارشناسا نظری داشتن.
تاپیک عمومی ات هم کنارش ادامه می دی.
من که فعلا هیچی به نظرم نمیاد.
موفق باشی.
-
اینکه خیلی خوبه نوشتید:
اهل تفريح هم هست ولي بيشتر دسته جمعي با اكيپي كه همه أهل بازي كردن هستند (ورق بازي. تخته بازي ..گيم )باورتون مي شه تا صبح مي شينند بازي مي كنند فقط بازي. مثلا هم ما رفتيم مسافرت!
خوب از دوستاش کمک بگیری ببینید اگه اشتیاق داره چه بهتر بیشتر با دوستاش برید بیرون با افرادی که دوست داره و بهشون خوش میگذره :72:
خداوکیلی مشکل شما خیلی مشکله.فکر کنم فقط جناب مدیر یا بانو فرشته مهربان شاید کاری از دستشون بر بیاد
-
خوب دوست من، خودتم خوب میدونی شوهرت چون تو خونه بیکاره بازی می کنه .... برو خدارو شاکر باش که کار خلاف و بدی نمیکنه ...
خوب بود اگه میرفت بیرون با دوستای بد یا دنبال روابط نامشروع ؟؟؟؟؟؟؟؟
این بنده خدا دنبال تفریح سالمه ... خوب شما هم بشینی پای بازی خدایی دلت نمیاد بذاریش کنار
به نظر منم شما هم بشین کنارش مشغول بازی باش ... بازی های دو نفره یا با پسرتون ...
خودتم باهاش پاسور بازی کن ... بعد کم کم بازی های بیرون از خونه رو باهم برین بازی کنین
یا وقتی بازی تموم شد تقسیم کار کنین مثلا شما غذا درست کن ایشونم بفرست خرید ... بگو زود کارامون بکنیم دوباره بازی میکنیم ... :311:
فقط غر نزدن که عصبانی بشه و دعوات کنه ... بخوای غر بزنی اوضاع بدتر میشه و خدایی نکرده کار به جاهای باریک میکشه ...
-
حالا اگه گفته بود معتاد به مواده هزار تا راهکار می دادین
بابا خداییش خیلی سخته
معتاد به بازیه دیگه و البته خیلی تنبل
من که اصلا حال و حوصله موندن با این آدما رو ندارم
راضی ام با یه آدم فقیر زندگی کنم ماه به ماه بره بندر عباس ، ولی این مدلی نباشه :311:
خودم به خاطر درسم همش پای کامپیوترم . اما این داداشم دو ساعت گوشی دستش باشه و بازی کنه ، کلی جیغ و ویغ می کنم سرش که ایشالا گوشیت بسوزه :18:
اصلا تحمل اینکه یه آدم مدام حواسش به بازی باشه و وقتی هرچی میگی اصلا نفهمه و تو بحر بازی باشه رو ندارم .
مشکلت حاد نیست . اما مزمنه
به نظر من دنبال راه حل باش
خودم چیزی به ذهنم نمی رسه . شرمنده . فقط خواستم بگم درک می کنم چی میگی
تازه چه معنی داره مرد تو خونه بشینه
مرد باید آفتاب نزده بره سر کار ، نصف شب برگرده . والااااااااااا :18:
-
ای بابا خوش به حالت دوست عزیز ای کاش شوهر من اینطوری بود من باید اینقدر غر بزنم یا گریه کنم تا یه جمعه شوهرم خونه بمونه برو خدا رو شکر کن من از خدام بود شوهرم اخونه بود چون خودم دوست ندارم همسرم تو خونه کار کنه چون خراب کاری می کنه راحتترم که همه ی کارا رو خودم انجام بدم خریدای بیرون رو هم خودم انجام میدم از خدام بود که شوهرم خونه بود پیشم بود ولی بازی می کرد چون خودمم عاشق بازیهای کامپیوتری ام
-
رویای آبی سلام
همه دوستان نظراتشونو دادن مشاوه هم رفتی شوهرتون به بازی معتاد شده وعدم جلو گیری اولیه در آغاز زندگی مشترک به علت روابط احساسی و عاطفی مانع از اعتیاد ایشون نشده و حنی شما پیشش رنگی نداره
باید بگم ترک این جور آدما خیلی سخته بازی کردن الان تو خونشه وبرا ارضا شدن و آسایش حتما باید ببره من بیشتر نگران فرزندهاتون هستم چون در خون آنها و افکار آنها تاثیر مخربی خواهد گذاشت شما ناخواسته به اعتیاد همسرتون کمک کردین حتی تو خرید و وظایف مردانه ولی حالا خسته شدید تحمل رها کردن منزلو هم ندارید (منظورم همراهی با همسرتون و بریزو بپاش) خونه رو تمیز میکنید ولی غر میزنید خرید میکنید ولی غر میزنید .
البته آدم هایی که خوب بازی میکنن بسیار باهوش وتیز هستن و مربع جادویی را به راحتی حل میکنن
نگران نباش قابل درمانه سخت شده وهست ولی باید چادر همت به کمر بست و برا درمانش تلاش کرد خوب شد که خدارو شکر نشد بازم خدارو شکر سالم وسلامت که هست سایش بالاسرت که هست .
خانمی بود که شوهرش همیشه خونه بود. مشکل همسر ایشون این بود که در رابطه جنسی زیاده روی میکرد وتا ظهر در منزل بود ناهار میخورد میگفت حالا کجا برم سر ظهر. مشکل مالی هم نداشت.
با ترفندی وبا کمک دوستی از خونه بیرونش کرد. چند وقت تا حدود دو سال عین یه مرد آقا صبح میرفت شب میاومد ولی کم کم دیر میاومد وتکرار میکرد تا اینکه بعضی شبا نمی اومد یکسالی گذشت خانم خسته شد .آقا کجا بود دربند پای قلیون آقا کجا بود فرحزاد پای منقل آقا کجا بود فشم ویلای فلانی شمال قشم کیش دوسته خرابش کرد در مورد خیانت به همسرش و خانم بازیشو نگفتم
تا پاش به سفر های خارجه هم باز شد دبی آنتالیا و آخرین سفرش تایلند که مشروب خورده بود واز رو دایپ استخر مختلت میپره و سرش میخوره لب استخر واز نخاع فلج میشه الان همسرش به کمک خدمتکار زیرش لگن میزارن و خانمش چه عذابی داره میکشه بچه هم دارن دختر 12 سالشه
من که دوست خوبی نیستم بگم بعدا نفرینت پشت سرم نباشه
اما درمان و چند نکته
1 حالا که بازی دوست داره پس بزار بازی کنه ولی بازیشو تو انتخاب کن به چند گیمنت باز مراجعه کن واز اونا بخواه بازی بهت معرفی کنن که شو هرت توش ببازه . باهش همراه شو وباهاش شرط کن باختی میریم فلانجا
2 از دین کمک بگیر بگو این هفته سه شنبه سفرس .مردا بیرون مجلس زنانس . ختم قرآنه خونه فلانی کوچیکه مجلسشو انداخت خونه ما . دوستای شما کجان جمعشون کن هم فال هم تماشا هم صواب . از زبون خودت نگو بگو فلان دوستت بیاد و شو هرتو تو عمل انجام شده قرار بده
3 شوهرتو بفرست برا سفره میوه بگیره خانم ها از صبح بیان حلوا بپزن نون سنگک یادت نره پول بده شوهرت بره بگیره نذار از پول خودش خرج کنه حواست باشه سفره دوسته وهزینهاش به ظاهر با اونه (زود زدش میکنه )
4 کلاس آرایش بگو فلان دوستت بیاد تو خونه آرایشت کنه بگو میخوام رنگ بزارم مردا بیرون یه دختر تو خونه آرایش کنید بگید مجلس داره پول نداره
برا بیرون کردن راه زیاده ولی من نمیتونم حریمه تالار بشکنم چون مرد هستم
حالا که پول داره دستتون به خیر بره .رفت بیرون مشوقش یا جلو بقیه خانما ازش تعریف بگو جونشو برا امام زمان میده هر وقت اسم سفره علی اکبر میاد اشک تو چشماش جمع میشه جوری بگو بشنوه با طعنه نگو میفهمه خانمها دیگه بهش میخندن بازیو میبازی باید برنده بشی
زیاد شد سوتی ندی لزومی نداره خانمها از هدف اصلیت سر در بیارن سفره انداختی خالصانه باشه منم و بقیه اعضای تالارو دعا کن چند ساله از این نذری کوچیکا که پنیرو خرما و سبزی داره نخوردم . میخوام
شب خوش روئای آبی
-
سلام دوستان خوبم ممنونم از همتون. بانو اسفند عزيز من بر اين عقيده ام كه مردي كه براي رفع نيازهاي زندگي خانواده اش تلاش مي كنه ارزش اين رو داره كه براش گذشت كني و وظايف اون رو گاهي بر عهده بگيري. واين رو بدان كه مرد اگر فرشته آسماني هم باشد تا چند روز اول كه در خانه باشد ارج و قرب دارد. من وقتي فوق ليسانس قبول شدم همسرم به بهانه اينكه تو از من و بچه غافل مي شي نذاشت ادامه تحصيل بدم. تو يكي از بهترين شركت هاي دولتي كار مي كردم ولي وقتي مي آمدم خانه همسرم همچنان خواب. بودبه من گفت چون تو نيستي انگيزه اي براي بيدار شدن ندارم. آن قدر اين جمله را تكرار كرد تا تصميم گرفتم كارم را رها كنم تا انگيزه همسرم براي موقفيت شوم. ولي او من روفريب داد. اين جمله رو هيچ وقت بهش نگفتم و نخواهم گفت چون تصميم خودم بود و منتي هم نبايد بابتش بگذارم. ولي اون تغيير نكرد و رويه آش همچنان پا برجاست.
امروز حالم خوب نبود. پسرم كلاس زبان داشت از صبحش بهش گفتم مي شه شما ببريدش. سكوت كرد. ساعت ٤بعدازظهر شد گفتم عزيزم ساعت ٦بايد بريد كارات رو بكن تا ديرش نشه. همچنان انگري برد بازي مي كرد. ساعت ٥.٣٠ دقيقه پسرم حاضر دم درايستاد تا پدرش حاضر شه. مي دونيد چي گفت ميشه اين دفعه رو تو ببري !!!!انگار هر دفعه رو اون برده ايندفعه رو من ببرم. (رويا آروم باش تو نبايد عصباني بشي اين يه بازيه)چرا عزيزم. آخه من كاردارم يه سر بايد برم توليدي دوستم. (همچنان بازي مي كنه )من از صبح گفتم امروز شما ببر. مي بينيد كه حالم خوب نيست. نه ايندفعه هم توببر.يه روز ديگه من مي برم (بزك نمير بهار مي ياد)گفتم اصلا امروز نمي خواد بره كلاس. پسرم گريه كرد من مي خوام برم. نگاش مي كنم. دلم مي سوزه. باشه من مي برمت. حالم بده. چشمام پر اشك شده. ديوونه براي چي گريه مي كني اين ها همه يه بازيه. نه؟وقتي ما از كلاس برگشتيم هنوز بازي تمام نشده بود بعدش هم كه ديگه توليدي تعطيل بود.
-
رویا جان شوهرت که می گه پول داره و به مشاور هم گفته که وظیفه اش اینه. البته یه وظیفه دیگه هم داره اونم حمایت عاطفیه. ولی حالا که پول داره. شما یه سری از وظایفتو ببین چطوری با این پولاش می تونی حل کنی جای خودش. مثلا میوه می خواین نرو میوه رو از جایی بگیر که دور باشه ارزون باشه. میوه فروشی نزدیک خونتنون بگیر. تلفن کن بگو برات بیارن یا برو انتخاب کن بگو بیارن دم خونه تا توی خونه. پولشو میده لابد شوهرت. خرید داری بعضی وقتا که باید انتخاب کنی خودت برو بقیه وقتا به سوپر نزدیک خونه اتون زنگ بزن بگو چی ها می خوای برات بیاره. پولشو شوهرت می ده دیگه. بچه رو اگه اژانس دارین مطمن نزدیک خونه اتون می تونی با اژانس بفرستی.
اگه نگران نیستی که خانمی شوهرتو بدزده یعنی شوهرت اینطوری نیست که به کسی علاقه پیدا کنه (که از مردا بعیده) می تونی یه خدمتکار بخوای بیاد خونتون خونتونو مرتب کنه و غذاتونو درست کنه. البته ارجیحا پیر باشه تا یه حدی.
یه غذافروشی خوب پیدا کن که مطابق سلیقه پسرت غذا درست می کنه گاهی از اونجا غذا سفارش بده.
بقیه چیزا رو هم یه نگاهی بکن ببین چطوری بی اینکه بهت ضرری وارد شه (مثل همون خدمتکار- به نظرم نیاری کسی رو تو خونه کلا بهتره) با پول چطوری می تونی حل کنی. شوهرت خودش کاری نمی کنه می گه پول در میارم پس پولاش باید به اندازه خودش واست کار کنن. بعدش خستگی روت کم میشه و می تونی فقط ازش محبت و عاطفه بخوای.
اینا به نظرم میاد.
ملا باهاش بحث و جدل نکن. همیشه خوش اخلاق باش. اعصابتو هم خورد نکن.
موفق باشی.
- - - Updated - - -
واسه خودت پول پس انداز کن.
سر کار هم برو بعد از اینکه روال کاراتو کارای خونه و رفت و امد بچه رو درست کردی.
بابت هیچی حرص نخور.
ولی از دریافت محبت و عاطفه از شوهرت دیگه کوتاه نیا. حالا تنبلی می کنه ولی نه تو محبت کردن بهت.
-
من یه راهکار دارم نمیدونم درسته یا نه ...
به نظرم شما وظایف ایشون رو انجام نده
مثلا یه روز که نون ندارید ، بهش بگو برای شام نون نداریم لطفا تا قبل از شام برو نون بگیر .... و دیگه تکرار نکن به کارای خودت برس و برای شام یه غذای نونی درست کن ... اگه رفت و نون گرفت (که مسلما نمیره) که غذا میخورید و به خوبی و خوشی تموم میشه ... ولی اگه نرفت غذا رو بیار بدون نون ... بعد ایشون اعتراض میکنه که چرا نون نیست ... خیلی با آرامش بگو من به شما گفتم نون بگیری ولی نرفتی ... حالا هم اشکال نداره بدون نون میخوریم ...
بذار لمس کنه و بفهمه که عاقبت تنبلی و عدم انجام وظایف چیه ....
برای بقیه مسائل هم همینطور .... دعوا نکن غر نزن ولی کاراشو انجام نده .... البته کم کم، نمیشه کلا خودتو بکشی کنار
اول از موارد جزئی تر شروع کن ...
برای کارای پسر گلت هم چون طفلی دلش میشکنه و گریه میکنه، کوتاه بیا و خودت کاراشو انجام بده و بذار برای مرحله آخر