نوشته اصلی توسط
heiran
فدای یار ممنون از وقتی که گذاشتید
در پاسختون باید بگم که من ابداً علاقه ای به دخترعموم ندارم،بخصوص که رفتارهای بدش رو خوب میشناسم و میدونم مادر خوبی برای بچه های احتمالیش نمیشه، برخلاف من که خیلی به بچه ها علاقه دارم
من از این می ترسم که به اون خانم علاقمو بگم و ایشون بخاطر من مجبور به تحمل شرایط تا زمان راضی شدن پدرم بشه، ایشون شرایط خیلی خوبی برای ازدواج دارن و من نمیخام مانع ازدواجشون بشم
خیلی سردرگمم، از طرفی نمیتونم و نمیخام این خانم رو از دست بدم و از طرف دیگه خانوادم حاضر نیستن منو همراهی کنن
آخه بدون خانواده میشه رفت خواستگاری دختری که خانواده دار و اصیله؟ :(
خواهرم 30 ساله و متاهلن با وجودی که میدونه دخترعموم مناسب من نیس اما بخاطر از هم پاشیده نشدن فامیل پشتمو خالی کرده
ممنون فرشته مهربان
توی این چندماه صحبتی که با پدرم داشتم حداقل اتفاق مثبت این بوده که هم خانوادم بخصوص پدرم و هم دخترعموم متوجه عدم علاقه من و عدم تمایلم به ازدواجم شدن و میدونن من فرد دیگه ای رو انتخاب کردم، شاید مشکل از خود من بوده که هیچ وقت علنا این عدم علاقه رو بیان نکردم ولی وقتی به دختری برخوردم که دیدم ایده آل منه دیدم دیگه جایز به سکوت نیستم
اما پدرم گفتن باید صبر کنی تا دخترعموت ازدواج کنه بعد میایم خواستگاری که به این قول هم نمیشه اکتفا کرد، حس میکنم دارن ای بهانه ها رو میارن تا اون خانم ازدواج کنه و اخرش من برم سراغ دخترعموم
درمورد اقدام به ازدواج با دیگر اعضای خانواده باید بگم متاسفانه هیچکس حاضر به همراهی با من نیست از ترس دعوا و از ترس برخورد پدرم
حتی خاله و شوهر خالمم گفتن نمیتونن همراهیم کنن
خیلی مستاصل شدم
-------------------------------------------------------------
من قائل به مضرات ازدواج فامیلی و ازدواج تحمیلی هستم اما متاسفانه پدرم حاضر به کوتاه اومدن نیستم
کاش یه راهی پیدا میکردم واسه راضی کردن بابام یا لااقل نشون کردن اون خانم که خیالم راحت بشه اون خانم مال منه و از دست نمیدمش
ممنون از همراهیتون