مشکل با بددهنی و بد رفتاری و عدم مسئولیت پذیری نسب به زندگی --خانومم

به خدا وقتی که دارم این حرفها را مینویسم و دوباره از اول میخونم --دستام میلرزه و گریه ام میگیره

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین2010

سلام
تو زندگی مثل اینکه نباید تعادل باشه
من از دست شوهرم و اخلاق غد و خودخاهانه اش به ستوه امدم شما از اون طرف

به نظر من (کارشناس نیستم)
بهتره که یه ذره اون جنم مردونه را نشون بدید
شاید یه مرد زیادی احساساتی و چسبون دل یه زن را بزنه
اگه این دفعه دعوا شد پاشید از خونه برید بیرون و چند ساعتی بیرون باشید و بعدش هم اصلا محل ندید
یعنی یه طوری بهش بفهمونید که خیلی ازش ناراحت شدید وباید رفتارش را اصلاح کنه
خیلی مردونه رفتتار کنید حرف نزنید باهاش اگه شروع کرد گفتن و سر و صدا راه انداختن دوباره پاشید برید بیرون

در مورد نیار جنسی یکی تو همدردی نوشته بود که رابطه با زور و اجبار را خیلی ها می پسندند
چرا از حربه زور استفاده نمی کنید
دو سه بار اولش احتمالا سخته ولی به نظر من حتما چند باری امتحان کنید (توضیح تفصیل این نظرم را نمی تونم بنویسم شاید پستم حذف شه )

این که به مادرش گفتید و بجای اینکه یه ذره رفتارش بهتر بشه بدتر کرد شاید زیاد نشونه خوبی نباشه اخه دلیلی نداره شما از این دعوا و....ناراحت بودید به مادرش گفتید شاید وضع بهتر شه حالا دوباره همون اش....

---

1-میشه جنم مردونگی یادم بدین --بگین چه کارایی انجام بدم
2-برای ... شبها که بهش میگم ---میگه خوابم میاد و اگه اصرار کنم ---میگه بیا کارتو انجام بده و برو --- اون شب از خودم بدم امد گفتم مگه تو ... هستی که برای چند دقیقه ... باشه ---کلا از اون شب که حرف 1 سال پیش میشه رابطه سرد سرد شده و ماهی 2 بار شده
3-در مورد رابطه با زور حرفی که گفتم را بهم زد که از خودم بدم اومد
4-خانوادش همیشه طرفدارش هستن و اونا راه برخورد با من را بهش یاد میدن --حدود 1 ماه هست که رفت و امد را کم کردم دیدم دعوا ها خیلی کمتر شده ---
5-من احترامش را پیش خانواده خودم این قدر بالا بردم که جرات حرف اضافی گفتن ندارن اما اون احترام منو پیش خانوادش نگه نداشته به طوری که ---دو تا خواهر کوچکتر داره که 28 و 26 هست-- خیلی موقع ها بی تربیتی میکنن و انگار دارن با دوست پسرشون حرف میزنن
حتی یک بار سر میز ناهار سره اینکه میخواستن خانومم را همراه خودشون ببرن مسا فرت -- حرف میزدیم --منم با زبون شوخی گفتم اگه بردینش و قتی برگشت خونتون بمونه --یک دفعه باباش با کمال پرویی گفت ---اگه برگشت خونه و شما مشکلی داشتید خودم میام دنبالش و میبرمش خونمون ---که اصلا من جا خوردم !

دوست عزیز مسئله اینه که شما از همون ابتدای رابطه با نرمش زیادی برخورد کردید
هرچند که من با خشونت به شدت مخالفم ولی یه وقتایی یه ذره تندی نشون دهنده مردونگی هست
این که با قاطعیت و محکم حرف بزنید
یه وقتایی مجبورش کنید دقیقا حرفی رو که می زنید بپذیره و ازش بخواید بگه "چشم"
ضمنا تا اینجای رابطه و زندگی من فکر میکنم شما همیشه طالب بودین و همسرتون مطلوب
همیشه هم سعی کردید معقولانه و مهربان باهاش رفتار کنید
بهتره یه مدت روالتون رو تغییر بدین سعی کنید توجهتون رو کمتر کنید
توی کار خونه کمتر کمکش کنید
سعی کنید پیشنهاد برای بیرون رفتن و خرید ندین تا جایی که خودش پیشنهاد بده
توی روابط جنسی با اینکه معتقدم درست نیست ولی حس بد رو کنار بگذارید و اگر تمایل نداشت شما انجام بدین (تعداد روابطتون به نظر من کمه حد معمول دو بار در هفته است که برای شما به هفته ای یک بار هم نمیرسه) شاید حس خوبی نداشته باشین ولی گاهی اوقات لازمه
سعی کنید توی خونه خودتون رو سرگرم کارای دیگه نشون بدین مثلا کتاب بخونید ولی حواستون باشه این کم توجهی تبدیل به احترامی یا نادیده گرفتن ایشون نشه
کلا سعی کنید یه مدت به سردی برخورد کنید و جدی باشید
بعد از مدتی جاتون رو عوض خواهید کرد و ایشون طالب خواهند شد
حواستون باشه که این کم توجهی برای بهبود روابط شما هست و نباید تبدیل به عادت بشه
فقط مدت زمان کوتاهی این روال رو داشته باشید
بعد از مدتی ناخودآگاه توجه ایشون به شما بیشتر میشه و بدرفتاری هاش هم کمتر
در اون وضعیت میتونید با آرامش در مورد تغییر رفتارش و تندی کردنش صحبت کنید و از وضعیت پیش اومده اعلام نارضایتی بکنید
زندگی زناشویی مثل کاشت یه نهال هست متاسفانه بعضی از ماها فکر میکنیم همین که نهال رو بکاریم همه چی تمومه و خودش رشد می کنه در حالی که باید این نهال رو آبیاری و مراقبت کرد

به نظر من
مرد باید غرور داشته باشه (نه تنها جنس مرد زن هم باید غرور داشته باشه) اگه یه حرف تلخ بهش زدن - اگه حرفی زدن که به غیرتش برخورد -اگه بهش بی احترامی کردن-کم توجهی کردن -باید بتونه نشون بده که ناراحت شده مرد باید جسارت داشته باشه

وقتی باباش اینطوری گفت عکس العمل شما چی بود ؟
اگه یه وقت دوباره تو خونشون این رفتار را تکرار کردن چی کار میکنی؟

اگه خانمت ازت قهر کنه شما چی کار میکنی ؟
سعی می کنی راضیش کنی تا دوباره باهات اشتی کنه

اگه خانم به خانوادت بی احترامی کنه چی کار می کنی ؟
رد میشی و چیزی بهش نمی گی


میگی خواهراش بی ادب هستن
بازم باهاشون هم کلام میشی علیرغم اینکه باهات بد حرف میزنند؟

تو رابطه خصوصوصی وقتی نه میاره چی کار میکنی؟
خیلی راحت قبول میکنی و می خوابی؟

اینکه گفتی از خودت بدت امده (به خاطر رابطه) اصلا برام قابل درک نیست
به غرورت برخورد ؟ چون بهت نه گفت

در مورد اینکه رفت وامد را باخانوادش کم کردی با توصیفی که از خانوادش کردی دقیقا کار درست و شایسته را انجام دادی
می خواد پولاش را جمع کنه به نظرت قصد مهاجرت داره؟
فکر کنم من امروز چوب خطم پر شده (3تا پست گذاشتم )

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین2010

به نظر من
مرد باید غرور داشته باشه (نه تنها جنس مرد زن هم باید غرور داشته باشه) اگه یه حرف تلخ بهش زدن - اگه حرفی زدن که به غیرتش برخورد -اگه بهش بی احترامی کردن-کم توجهی کردن -باید بتونه نشون بده که ناراحت شده مرد باید جسارت داشته باشه

وقتی باباش اینطوری گفت عکس العمل شما چی بود ؟
اگه یه وقت دوباره تو خونشون این رفتار را تکرار کردن چی کار میکنی؟

اگه خانمت ازت قهر کنه شما چی کار میکنی ؟
سعی می کنی راضیش کنی تا دوباره باهات اشتی کنه

اگه خانم به خانوادت بی احترامی کنه چی کار می کنی ؟
رد میشی و چیزی بهش نمی گی


میگی خواهراش بی ادب هستن
بازم باهاشون هم کلام میشی علیرغم اینکه باهات بد حرف میزنند؟

تو رابطه خصوصوصی وقتی نه میاره چی کار میکنی؟
خیلی راحت قبول میکنی و می خوابی؟

اینکه گفتی از خودت بدت امده (به خاطر رابطه) اصلا برام قابل درک نیست
به غرورت برخورد ؟ چون بهت نه گفت

در مورد اینکه رفت وامد را باخانوادش کم کردی با توصیفی که از خانوادش کردی دقیقا کار درست و شایسته را انجام دادی
می خواد پولاش را جمع کنه به نظرت قصد مهاجرت داره؟
فکر کنم من امروز چوب خطم پر شده (3تا پست گذاشتم )

---

1-توی جمع مجبور شدم سکوت کنم و حرفی نزنم
2-من از اون روز ماهی یک بار خونشون میرم و دیگه زیاد تحویلشون نمیگیرم
3-خانومم وقتی قهر میکنه منم توجه نمیکنم اما اگه خیلی طول بکشه میرم بوسش میکنم و از دلش در میارم با وجود اینکه مقصر خودم بودم
4-دوبار پشت سرشون حرف زد که من بهشون پریدم اما رو در رو حرفی نمیزنه اما چند بار شده تو جمع قهر کرده رفته منم مجبور شدم یک دروغی بگم تا مشکلی پیش نیاد
5-مثلا یک بار همگی رفته بودیم مسافرت خارج از کشور --موقع خرید --پول پیش من بود به خانومم گفتم برو تو مغازه هر چی مخوای بخر موقع حساب صدام کن تا بیام پرداخت کنم --خواهرش با کمال پرویی گفت برای چی توبیایی پولو بده دست خودش --لازم نیست تو دیگه بییایی --یا یک بار شام میخواستیم بریم بیرون دیدم 3 خواهر کیفهایشون را تو خانه گذاشتن و دست خالی اومدن --گفنم چرا کیفاتون را نمیارین --خواهرش گفتند مگه تو حساب نمیکنونی ما برای چی کیفامون را بیاریم
من فقط در حد سلام و علیک باهاشون حرف میزنم
6-اول فکر میکردم مثل خواهره خودم هستن هر چیزه تازه ای که مربوط به اونا میشد از فیلم و اهنگ و .... براشون سریع تهیه میکردم و یا خبرشون میدادم
7- یک سال اول ازداج جلوم لباس کوتاه میپوشیدن اما یک دفعه دیدم روسری سرشون کردن و لباس بلند پوشیدن --من که علت را پرسیدم گفتن شما بهشون نامحرم هستید !!
اما بعد از این قضیه یک ماه بعدش مسافرت خارج رفتیم اونجا کوتاه ترین لباس را میپوشیدن که من به خانومم گیر دادم گفتم چرا این ها این قدر دیگه کوتاه پوشیدن و تابلو شدن
8-جالبیش اینه دوباره روسری و لباس بلند را چند روزی هست گذاشتن کنار و با باس کوتاه خونمون میان --یه بار جلوم خم شدن کمرش پیدا شد مامان وباباش با صدای بلند گفتن کمرتو جلوی داماد بپوشون !
9-برای رابطه من اگه طرف مقابل نخواد من این کارو نمیکنم و اصلا خوشم نمیاد چون باید دو طرفه باشه --
10-وقتی زن ادم بگه من حال ندارم و بیا ... و برو --چه حسی به ادم دست میده ؟ چون این کار از روی دوست داشتن هست نه از روی شهوت و ...
11-فکر مهاجرت که نداره اما پولاشو همش به خانوادش میده و گذاشته برای روز مبادا ---مشاور خانوداه بهم گفت احتمالا این فکرو میکنه اگه جدا بشه برای خودش پشتوانه داشته باشه

سلام
به همدردی خوش اومدین

من با زور در این روابط مخالفم شاید خانمتون از چیزی دلخور باشه(شاید از خود رابطه راضی نیست) و زیاد به رابطه تمایل نداره، حالا اگر مجبورش کنید شاید سردتر بشه، شاید فاصلتون بیشتر بشه، شاید ...


توصیه میکنم مشکلتون را در انجمن آزاد (که عضو هستین) مطرح کنید و از نظرات تخصصی کارشناسان سایت استفاده کنید.




با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شهراز

سلام
به همدردی خوش اومدین

من با زور در این دوابط مخالفم شاید خانمتون از چیزی دلخور باشه(شاید از خود رابطه راضی نیست) و زیاد به رابطه تمایل نداره، حالا اگر مجبورش کنید شاید سردتر بشه، شاید فاصلتون بیشتر بشه، شاید ...


توصیه میکنم مشکلتون را در انجمن آزاد (که عضو هستین) مطرح کنید و از نظرات تخصصی کارشناسان سایت استفاده کنید.




با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما

---

1-والا قبل ازدواج که تشنه رابطه ....بود و زیاد تمایل داشت
2-اخه زندگی که خانم ما داره ، فکر نکنم هر کسی داشته باشه --همه چیز اماده جلوش هست ،حتی خدمتکار میوه هم تیکه تیکه کرده که زحمت پوس کندن هم نکشه-اگه یک بار بد بخت یادش بره جیغ و داد راه میاندازه و اخر کار هم سره من خالی میشه
3-شام که میخوره میره میشه tv تماشا کردن و خیلی شبها من باید خودم میز جمع کنم
4--نه فکر لباس شستن-پرده شستن-کرایه خونه--کار خونه --اشپری-هزینه خرید لباس --هزینه مواد غذایی --قسط --وام -- و 1000 تا مشکل دیگه ----که خیلی از زن و شوهرهایی که اطراف خودم میبینم دارند و باهم سره این موضوع ها بحث دارن --- نداره
5-خودم دیگه از خودم بدم میاد که مرد هستم و این حال را دارم --
6-توی قسمت انجمن ازاد بدبختیام را نوشتم حالا چند نفر جواب میدن ؟

دوست عزیز سلام.
واقعا متعجبم. تو این تالار زنهای زیادی هستند که دارند با کتک کاری و فحش و هزار مشکل دیگه شوهرشون میسازند.
از وقتی تاپیک شما رو خوندم دارم فکر میکنم چی باعث میشه یکی مثل شوهر من که خونوادم مثل پروانه دورش میچرخن و خودمم رو حرفش حرف نمیزنم همیشه طلبکار باشه و انقدر عذابم بده اونوقت یکی مثل شما.
فکر میکنم شما خیلی سازشکارید.
من تمام هزینه هامو خودم پرداخت میکنم و شوهرم حساب تمام پولهامو داره. آرزومه بتونم بی منت یه چیزی واسه خونوادم بگیرم و نمیشه.
یکم باهاش جدی برخورد کنید.
اگه میتونید جایی سرمایه گذاری کنید و به این بهانه از رفاه زندگیتون کم کنید. هرجا لازم نمیدونید هزینه نکنید. لازم نیست دعوا کنید بهانه بیارید.
خیلی پول در اختیارش قرار ندید. بگید وام گرفتم و قسطاش زیاده.
شوهر من وقتی از کار زیاد مینالم میگه نرو سر کار. اما باید بتونی با بی پولی بسازی. دیگه نمیتونی توقع داشته باشی خیلی خرج کنم باید طور دیگه ایی زندگی کنی:161:
چرا من مجبورم بسازم؟ چون میدونم جدایی مشکلاتش چند برابر بیشتر از متاهلیه. چون وقتی بر خلاف میلش عمل کنم جلوی هر کس وناکسی صداشو بلند میکنه و دیگه زور هیچ کس بهش نمیرسه. اگه قهر کنه که دیگه واویلا. زبونش هم تنده و کنایه میزنه.
نمیگم شما هم همین کارارو بکن. میگم یکم محکم باش و از قهرش نترس.

سلام جناب علی کوچولو، این مشکل به نظر من نه تقصیر شماست و نه خانمتون. و متاسفانه گویا داره زیاد هم دیده میشه. علت اصلی این مشکل برمیگرده به اینکه دو نفر که همسطح هم نیستند با هم ازدواج کردند.

معمولا کسی که پایین تر هست دست و پا میزنه که خودش رو در حد دیگری نشون بده که همین دست و پا زدن باز کار رو هم بدتر میکنه چون اینجور زندگی مثل یک باتلاق میمونه.

من فقط امیدوارم که نسل مردانی مثل شما ان شاء ا... بزودی منقرض بشه و ابهت مردانگی جایگاه خودش رو پیدا کنه تا هم زنان و هم مردان بیشتر از زندگی شون لذت ببرند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط toojih

من فقط امیدوارم که نسل مردانی مثل شما ان شاء ا... بزودی منقرض بشه و ابهت مردانگی جایگاه خودش رو پیدا کنه تا هم زنان و هم مردان بیشتر از زندگی شون لذت ببرند.

---

میشه بفرمایید چرا نسل ادم هایی مثل من باید منقرض بشه ؟ برای اینکه به خانوممون احترام میگذاریم ؟

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زن امیدوار

دوست عزیز سلام.
واقعا متعجبم. تو این تالار زنهای زیادی هستند که دارند با کتک کاری و فحش و هزار مشکل دیگه شوهرشون میسازند.
از وقتی تاپیک شما رو خوندم دارم فکر میکنم چی باعث میشه یکی مثل شوهر من که خونوادم مثل پروانه دورش میچرخن و خودمم رو حرفش حرف نمیزنم همیشه طلبکار باشه و انقدر عذابم بده اونوقت یکی مثل شما.
فکر میکنم شما خیلی سازشکارید.
من تمام هزینه هامو خودم پرداخت میکنم و شوهرم حساب تمام پولهامو داره. آرزومه بتونم بی منت یه چیزی واسه خونوادم بگیرم و نمیشه.
یکم باهاش جدی برخورد کنید.
اگه میتونید جایی سرمایه گذاری کنید و به این بهانه از رفاه زندگیتون کم کنید. هرجا لازم نمیدونید هزینه نکنید. لازم نیست دعوا کنید بهانه بیارید.
خیلی پول در اختیارش قرار ندید. بگید وام گرفتم و قسطاش زیاده.
شوهر من وقتی از کار زیاد مینالم میگه نرو سر کار. اما باید بتونی با بی پولی بسازی. دیگه نمیتونی توقع داشته باشی خیلی خرج کنم باید طور دیگه ایی زندگی کنی:161:
چرا من مجبورم بسازم؟ چون میدونم جدایی مشکلاتش چند برابر بیشتر از متاهلیه. چون وقتی بر خلاف میلش عمل کنم جلوی هر کس وناکسی صداشو بلند میکنه و دیگه زور هیچ کس بهش نمیرسه. اگه قهر کنه که دیگه واویلا. زبونش هم تنده و کنایه میزنه.
نمیگم شما هم همین کارارو بکن. میگم یکم محکم باش و از قهرش نترس.

---

ممنون از پاسختون
میشه تمام رفتار شوهرتون که باعث تسلط روی شما را میشه بیان کنید مثلا چه جوری قهر میکنه و چه جوری دعوا راه میندازه ؟
خدا را چه دیدید شاید ما هم همین کاراو کردیم زندگیم درست شد
چون اگه اخلاق خانومم درست نشه مجبورم ازش جدا بشم
جالبه خانم ما خودش پول در میاره اما یک ریالش را برای خودش خرج نمیکنه و همه جا من باید پول بدم --چند جا هم من ندادم مجبور شد خودش بده نمیدونید داشت چه کار میکرد

نمیدونم از کجا بگم.
شاید بهتره یه سری به تاپیکم بزنید.
ازدواج با اعمال شاقه. دیگه شخصیتم له شده.

تنها چیزی که میدونم اینه که فقط همسرامون مقصر نیستن و ما هم با کوتاه اومدن و ترسهای نابجا، با نگفتن خواسته هامون ، با فداکاری بیش از اندازه زمینه حکمرانی بی چون و چرا رو واسشون فراهم کردیم.

من کلا خیلی آبرو داری میکنم خونوادمم همینطور. اما اونا کلا خونوادگی آبرو رو بیخیالن. شوهرم حتی تو محیط کار یه دفعه سر من داد میکشه اونم به خاطر اشتباه کس دیگه.
کلا حرف حرف خودشه و لازم نمیدونه با من هماهنگ کنه و اگه سوالی بکنم طوری دعوا راه میندازه که تمام تنم میلرزه.
کلا زبون تندی داره و من حتی به خاطر حسن هام هم کنایه میشنوم دیگه ایرادهام که بماند.

لطفا شما انقدر غیرقابل تحمل نشید.
اینطور که معلومه مشکل من و شما احترام زیادیه