-
سلام دوستان ممنون از جوابهاتون
خیلی بدم میاد در جایگاه ادمی باشم که بقیه بخوان بهم حیا و شرم و اخلاق رو گوش زد کند و من اون ادم بی حیا خیانت کار باشم
من خیلی بدم میاد چنین ادم بی شخصیت پستی باشم
نمی دونم چی بگم تصمیم دارم قانع باشم به تقدیری که خدا برام خواسته
ولی میخوام با اون هم خوب باشم در حد یک همکار صمیمی
این حداقل سهمی که می تونم داشته باشم.
-
ربطی به بی حیای نداره بانو.هر فردی توی ذهنش یه ایده آلی را تصور میکنه شما هم انسانی مثل همه ماها منم متاهلم منم بعضی وقتا در حد کوچیکتر به ذهنم یمرسه این موضوع ولی خیلی خیلی کوچیک اگه با یکی دیگه بودم اگه همسرم را انتخاب نمیکردم اگه های اینجوری توی ذهنم میاد.
ولی من بشخصه بجای پروبال دادن به این موردها سعی میکنم تلاشمو کنم زندگیمو عاشقانه تر و زیباتر کنم سعی میکنم همسرمو دخترمو بیشتر دوسشون داشته باشم و بهشون ابراز علاقه کنم ببینمشون نیگاشون کنم همونجور یکه هستن نه جوری که دلم میخواد باشن نه با همه خبوی های و نقط ضعف هایی که دارن مثل خودم من که خیلی دوسشون دارم و هزار بار دیگه هم دنیا بیام احتمال خیلی زیاد بازم همسرمو انتخاب میکنم.
خوب بلد نیست دوست داشته باشه تو دوس شداشته باش بدون انتظرا بدون چشمداشت فقط دوسش داشته باشه همین ولی ازش انتظار نداشته باش.
نمیدونم مثالم درست هست یا نیست من خودم اگه بگن یه آرزو توی زندگیت که برآوردهب شه همین الان چیه میگن ظهور آقا همین هیچی نه واسه خودم میخوام نه همسرو دختر و بقیه خانوادم آقا رو دوسش دارم درسته آدم خوبی نیستم ولی تلاشمو میکنم.آقا رو دوست دارم چون دوست داشتنیه ازش انتظاری هم ندارم قرار هم نیست بخاطر این دوست داشتنم ازش طلبکار باشم.
خدایی نکرده اشتباه نشه مقایسه نمیکنم فقط دارم میگم دوست داشتن و عشق واقعی اینجوریه.:72:
-
دلیل اینکه نمی تونین جلوی خودتونو در مورد دوست داشتن اون اقا بگیرین اینه که به خودتون این حقو می دین که دوستش داشته باشین. همین الانم می گین که حداقل مثل برادر می خواین دوستش داشته باشین. یعنی این دوست داشتنو دوست دارین و خودتونو هم محق می دونین که دوست بدارین این اقا رو. اگه به این نتیجه برسین که نباید این اقا رو دوست داشته باشین دیگه می تونین این حسو ادامه ندین.
به نظرم نوشتین ایشون هم ازدواج کردن؟
در مورد همسرتون نوشتین ایشون شما رو خیلی دوست داشتن و حتما دارن. ظاهرا اینطور که نوشتین یه تعداد رفتارایی دارن که شما اونا رو دوست ندارین. می تونین تاپیکی هم بزنین که توش مشکلاتتون رو با همسرتون بنویسین. یا می تونین برین مشاوره حضوری یا همینجا اشتراک ازاد بگیرین. تا جایی که می دونم می شه روی تغییر رفتار ادما کار کرد. می تونین سعی کنین ببینین تا چه حد می تونین شوهرتونو به اون شوهر ایده الی برسونین که دوست دارین. و البته خودتون هم اون همسر ایده ال بشین یعنی نزدیک بشین به ایده ال.
نوشتین قانع شین به تقدیر خدا. شوهر شما تقدیر خدا نیست. انتخاب شماست. به انتخابتون احترام بگذارید. مگر اینکه به این نتیجه برسین که واقعا در انتخاب اشتباه کردین. که این چیزایی که شما گقتین اصلا هنوز به اینجا نرسیدین. یه بخشی از احترام به انتخاب همسرتون اینه که تا حدی که به شما صدمه ای نرسه تلاش کنین تا با هم به سازگاری همراه با شادی برسین. اما هنوز شما تلاش نکردین. وقتی شما بدون تلاش شوهرتونو رها کنین یعنی به انتخاب خودتون احترام نگذاشتین و این یعنی به خودتون و تصمیمات خودتون احترام نگذاشتین. برای تلاش نیازه که یه کم روی مهارت هاتون کار کنین و مشاوره و راهنمایی بگیرین تا بتونین از طریق رفتاراتون روی رفتارای شوهرتون هم کار کنین. اینطوری مشغله ی فکری بیشتری پیدا می کنین و کمتر به اون اقا توجه می کنین حتی اگه کنارش هم نشسته باشین بازم خسته تر و مشغول تر از این خواهید بود که الان هستید و شاید دیگه این احساس با این شکل رو به ایشون پیدا نکنید.
موفق باشید.
-
meinoush عزیز چرا حق ندارم دوسش داشته باشم؟به این نتیجه نمیرسم چون واقعا این حق هر ادمی که هر کی رو دوست داشت دوست بداره
-
بخاطر تعهد در زندگی زناشویی.
-
به خاطر احساس مسوولیت. حس وظیفه شناسی. احترام به انتخابتون به خودتون و ادمی که به عنوان شریک زندگی انتخابش کردین. به خاطر اصول اخلاقی یه خاطر ارزش های انسانی به خاطر قولی که به عنوان همسر اون اقا بهش دادین. به خاطر تعهدی که به عنوان یه همسر دادین.
سنتونو نمی دونم اما به نظر میاد سنتون کمه. خیلی زندگی مشترک رو جدی نگرفتین. یه مقدار می تونی راجع به زندگی مشترک سرچ کنین. مهارت هاتونو هم بالا ببرین یه کمک مطالعه و به کمک مشاوره.
دوستی و مهرورزی برای همه است برای همه ی انسان ها و موجودات اما عشق در صورتی که اصول اخلاقی رو در نظر بگیریم مال یه نفره.
اینچه که شما نوشتین که حق دارین هرکسی رو دوست داشته باشین مربوط به یه ادم ازاده نه متاهل. کسی که به راحتی در صورتی که بخواد با چند نفر در سال رابطه کامل جنسی و عاطفی داشته باشه یا حتی چند سال با یک نفر بدون ازدواج و تعهد رسمی زندگی کنه. این ادم هم از نظر من کاملا قابل احترامه و برای من قابل درکه. به کسی خیانت نمی کنه. با کسی رابطه همزمان نداره. در یک زمان فقط با یک نفره. فقط چون نمی تونه مدت طولانی به یکی متعهد باشه رسما ازدواج نمی کنه که چندین بار مجبور نشه جدایی رسمی داشته باشه. این ادم نه مردم ازاره نه خودازار. فقط به ازدواج به طور رسمی اعتقاد نداره اما تمام اصول وفاداری و تعهد و عشق رو در زمانی که با یک نفر هست رعایت می کنه.
یه توع دیگه اش هم هست که دیگه خیلی بده از نظر من اینکه اصلا طرف براش مهم نیست با کی هست یا نه با هر کی می تونه باشه حتی همزمان می تونه با چند نفر باشه چون همه براش به یک اندازه خوب و دلنشین هستن. این که نه منم نه شمایی. اما می تونه نتیجه ی اون دوست داشتنی باشه که می گین ازادانه است و حق همه است.
شما نمی خواین دست از دوست داشتن اون اقا بردارین. باشه. فعلا دوستش داشته باشین همونطوری که دوستش داشتین. اما لطفی بکنین و حداقل احترام به خودتون و همسرتون رو بگذارین و شروع کنین به کار کردن روی مهارت های رفتاری خودتون و همسرتون. به احتمال زیاد می تونین همسری به مراتب بهتر از اون اقا از همسر فعلی خودتون با کمی تلاش در ارین و دیگه یاد دوست داشتن این و اون نیفتین.
اینا چیزایی بودن که من می دونستم. البته ادما مختلفن و عقاید و نگاه ها هم مختلفن. منم به اندازه ی عمرم و چیزایی که دیدم نظر دادم. خیلی چیزا رو نمی دونم و نمی فهمم. ممکن هم هست نظر درستی نداده باشم. خودتون تصمیم نهایی رو می گیرین. از مشاوره حضوری هم می تونین استفاده کنین یا از اشتراک ازاد همینجا و به طور خصوصی مشاوره بگیرین از کارشناسا.
موفق باشید.
-
از نظر من حق داری هر کسی رو دوست داشته باشی، به شرطی که:
"اگر همسرت همینکار و کرد و یه زن خیلی بهتر و آسمونی تر از شما پیدا کرد که واقعا نجیب و سر به زیر بود، بهش حق بدی و کوچکترین اعتراضی نداشته باشی. فکر کن شوهرت هر روز اون زن و تو محل کارش می بینه و دائم اون و میگذاره جای شما و حسرت می خوره که چرا به جای شما با اون ازدواج نکرده. دائم از خدا می خواد که اون زن برای همیشه تو زندگیش بمونه. برای همین هم توی خونه بد اخلاقه و انتظارات شما رو برآورده نمی کنه.
فکر کن با این وجود، همسرت حتی انقدر معرفت نداره که حقیقت و به شما بگه تا تصمیم بگیری به زندگی با چنین آدمی ادامه بدی یا نه. و شما مدت هاست که داری با همکار همسرت مقایسه می شوی و خودت خبر نداری. اما حق نداری ناراحت بشی و اعتراض کنی. چون همسرت حق داره آزادانه هر کسی رو که بخواد دوست داشته باشه"
نظرت چیه؟
-
این لکه های ننگ هست تو زندگی من با هیچ چی نمی شه اونا پاک کرد من از خانواده خوبی هستم پدر و مادرم ادمای شریفی هستند
می دونم همسرم هرچه قدر هم بد باشه من حق ندارم انقدر بی حیا و بی پروا باشم ادم بی بندو بار و بی ایمانی نبودم
واقعا شیطون تو جلدم رفته خیلی پشیمونم متنفرم از خودم مثل ادمای عوضی می مونم همسرم لیاقتش خیلی بالاتر از منه
-
ننگو این چیزا و اینکه کی خوبه کی بده رو ول کن. جای این حرفا سعیتو بکن که مهارتا و اطلاعاتتو بالا ببری که بتونی هم خودت همسر خوبی باشی هم همسرتو همونی کنی که می خوای.
-
سلام
من فکر ميکنم شما خيلي زود از شوهرتون نا اميد شديد؛مردي که دفترچه خاطرات داره و در اون از عشقش به شما صحبت کرده و دست آخر اون رو به شما نشون داده ؛ سه تا کاري که فقط از دست يه عاشق دلسوخته برمياد! اينا رو به هيچ عنوان دسته کم نگيريد .
ولي احتمالا راه ابراز علاقه به شما رو بلد نيست و فکر کرده همون يه باري که بهتون گفته کافيه و نهايتا شما دچار کمبود محبت شديد ؛ميتونيد از راه گفتگو "علائق" و "حساسيت"هاتون رو به اون منتقل کنيد. مطمئن باشيد بهتون اهميت ميده .يه مرد دوست داره که نیاز های همسرش رو رفع کنه و مطمئنا همه ی تلاشش رو خواهد کرد. درباره ي تمامي دلخوري ها و مشکلات گذشته باهاش صحبت کنيد و سعي کنيد اون ها رو از دلتون پاک کنيد البته قبلش اين ديد منفي به شوهرتون رو عوض کنيد .اگر امکانش هست به صورت رو در رو نظراتتون رو منتقل کنید البته سعی کنید احساساتی نشید (به خصوص اوائل بحث)؛اگر نه نوشتن بهترین راه برای این کار هست ،حسن دیگه ای هم که داره در انتخاب جملاتتون بیشتر دقت میکنید ،احساساتی نمیشید و به طور کامل همه چیز رو منتقل میکنید ( توی گفتگو ممکنه آدم بر حسب شرایط یه سری مطالب رو حذف کنه و یا فراموش کنه).احتیاج به یادآوری نیست که نباید از اون همکار چیزی بگید.
من فکر ميکنم مشکل شما عدم عشق ورزي از جانب همسرتون باشه ،اينو ازش بخوايد ولي نخوايد که محبت رو از مرد ديگه اي بگيريد ؛ چه توی ذهنتون چه در واقعیت که شما رو به نابودي ميکشونه.
توی چهار سال ،سه بار کتک خوردن ،توما با پشیمونی بعد دعوا، دلیل این نمیشه که شوهرتون شما رو دوست نداشته باشه ؛توی این سایت افرادی هستند که چند ساله دارند کتک می خورند ولی حتی به فکر طلاق هم نیستند و میخواند رابطشون رو تقویت کنند.بلد نبودن در بروز احساسات هم دلیلی بر بی علاقگی نیست.به همسرتون بگید که به احساساتتون توجه کنه و این کار رو به خاطر عشقی که ادعا میکنه داره، انجام بده . بگید که احتیاج دارید که تک تک لحظاتتون رو با رفتارها و گفتارهای محبت آمیزش معنی ببخشه.به یاد لحظات عاشقانه ی زندگیتون بیافتید و اونها رو تو ذهنتون تقویت کنید . یه ضرب المثل هست که میگه "سیاه بخت ترین عروس هم چهل روز خوشی رو داشته". به لینک زیر سر بزنید تا شما هم این لحظات رو به یاد بیارید . توی این تاپیک افرادی پست گذاشتند که درگیر دعوا ، بی مهری ،طلاق و... بودند. حتما مطالعه کنید :
http://www.hamdardi.net/thread-20196.html
بیاید از الان به بعد همگی ذهنمون رو روی بهبود رابطه ی شما با همسرتون متمرکز کنیم،پیشنهاد میکنم درباره ی همکارتون بحث نکنیم ؛ هر طوری بخواید بررسی کنید ،میبینید؛ بهبود رابطه ی فعلی شما هم سریعتره هم احتمالش خیلی بالاست ضمن اینکه واقعی هم هست ،توهم ذهنی نیست . از شوهرتون بیشتر بگید ؛از دلخوریهاتون و از هرچی که خواستید، فقط مفصل تر باشه، لطفا.