-
خانم سنجاب گرامی از شما و بقیه ی دوستانم به خاطر نظراتتون ممنونم. راستش ما یکی دوبار دیگه صحبت کردیم و قضیه از نظر من به خاطر تفاوت های فکری عمیق کاملاً منتفی شد. به هر حال خوشحالم که تلاش کردم و با شناخت به این نتیجه رسیدم که به خاطر تفاوت بسیار زیاد در نگاهمون به مسائل نمی تونستیم زوج خوبی برای هم باشیم. جالبه بدونید هنگام بحث با این خانم محترم بحث به خمس و زکات و شتر و خرما و گندم هم کشید! دیگه شما حساب کنید من در چه عالمی سیر می کنم و ایشون در چه فازی هستن. البته هیچ قصد قضاوت ندارم. فقط متوجه شدیم متفاوتیم و به درد هم نمی خوریم. ایشالله که در آینده هم من هم ایشون مورد مناسب و دلخواه خودمون رو پیدا کنیم. تشکر مجدد از همتون. :72:
-
دوست عزیز:72:
نگاه متفاوت به زندگی و اختلافات عقیدتی موضوع نگران کننده خودت و دوستان اینجا بود همانطور که درپست قبل گفتم
این موضوعی هست که بایدروش بیشتر تامل می کردی و شناخت بیشتری پیدا میکردی.
خدا را شکر که تونستی زود به نتیجه برسی و بیخود خودت و ایشون رو بیشتر درگیر نکردی و وابستگی و ... پیش نیامد.
حتما خیری در این مرحله بوده است ان شالله موردهای مناسب تر برای شما و ایشون و همه مجردین به لطف خدا:323:
موفق باشید:72:
-
درود تهمتن دادا باز فردا نیای بگی عاشق شدما :58: یکم استراحت بده بخودت یه رحمی هم به ما کن.:311: با اجازه آدرستو میزارم توی نتیجه گرفته ها :227:
-
داداش ممنون از محبتت ولی من که عاشق نشده بودم. طبیعیه آدم تو این سن موردهای مختلف رو بررسی کنه برای ازدواج. مگه می شه از راه دور اون هم با دو سه بار حرف زدن عاشق شد؟ :305: خب هیچ کاری هم نکنم که قرار نیست از آسمون زن بیوفته تو دامنم، اینجوری»:310: والا هنوز تا این سن یه بار هم خواستگاری نرفتم. به نظرم آدم خواستگاری رو باید زمانی بره که خیلی از مسائل بین دو طرف حل شده باشه. نه اینکه هیچی از کسی ندونیم و بریم خواستگاری و تازه بخواهیم مسائل بنیادی رو بررسی کنیم. باید حرفهای اصلی زده بشه و توافق های اولیه حاصل بشه اونوقت رفت خواستگاری. حالا هر وقت رفتم خواستگاری اونوقت می تونی گیر بدی :122: